به گزارش خبرنگار مهر، نشست "نیما یوشیج در قلمرو نقد ادبی" عصر دیروز (30 شهریور) با حضور ایرج پارسینژاد و احمدرضا بهرامپور عمران در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در ابتدای این نشست ایرج پارسی نژاد نویسنده و پژوهشگر درباره کتاب "نیما یوشیج و نقد ادبی" گفت: نگارش این کتاب را در ادامه پژوهش در تاریخ نقد ادبی ایران که از سال 54 آغاز شد، انجام دادم. این کتاب ابتدا به انگلیسی نوشته و سپس به فارسی برگردانده شد.
پارسی نژاد گفت: نیما به شعر چنان نگاه میکرد که یک مذهبی به مذهبش و شعر را ندای وجدان انسان میدانست. شعر همه زندگی نیما بود. با این حال آشفتگی و پریشانی در یادداشتهای نیما موج میزند و بررسی نظریه نقد ادبی او کار بسیار دشواری است. خود نیما هم در یادداشتهایش اعلام میکند که سعی در سامان دادن نظریات تئوریک خود درباره شعر دارد.
این نویسنده با بیان اینکه نیما شعر را نوعی تخصص میبیند، گفت: نیما درباره تشبیه، استعاره، تعبیر و دیگر تکنیکهای شعری مطالب مفصلی نگاشته است و در عین حال میگوید من تساوی طولی مصراعها را به هم زدم تا وزن بر شاعر تسلط نداشته باشد، بلکه شاعر باید بر وزن شعرش مسلط باشد.
وی با توجه به سختگیری نیما یوشیج در شعر، گفت: نیما شعر بدون وزن را مانند انسان بدون پوشش میداند و درباره کسانی که میخواستند شعر نو بسرایند بسیار سختگیر بود؛ او میگفت من قافیه را برای پایان مطلب به کار میبرم؛ جایی که بخشی از شعر تمام میشود و که این استفاده از قافیه در شعر نو، به سبک قدماست.
نقد ادبی نیما را نباید جدی گرفت
نویسنده کتاب "نیما یوشیج و نقد ادبی" گفت: نیما به خاطر آشفتگی فکری نتوانسته سخنانش را به عنوان نظریه مطرح کند و به نظرم نباید زیاد در عرصه نقد ادبی جدی گرفته شود. او بدون اینکه اشعار نظامی را خوانده باشد به نظامی ارادت عجیبی داشته است یا در حالی که اصلاً اشعار فردوسی و سعدی را نخوانده بود آنها را تکفیر کرده و عشق را در اشعار سعدی غریزی و بهیمی میدانست.
پارسینژاد با بیان اینکه "نیما از ادبیات کلاسیک چیزی نمیدانست" گفت: او ادبیات کهن ایران را نمیشناسد و به جای اینکه درباره بلاغت و موضوعات مهمتر در شعر سعدی بحث کند با دور باطل سخن میگوید. به نظرم اگر نیما ادبیات قدیم ایران را می شناخت یک ادیب نیشابوری یا قائم مقام میشد.
نباید از نیما انتطار یک منتقد ادبی را داشت
وی در جمع بندی سخنانش گفت: مجموعاً از شاعری اصیل و شگفتانگیر مثل نیما نباید انتطار یک منتقد ادبی را داشته باشیم. منتقد باید ذهنی مرتب و منظم داشته باشد، در حالی که ذهن و یادداشتهای نیما کاملاً پریشان است.
در ادامه احمدرضا بهرامپور عمران نویسنده و محقق گفت: نیما میگوید من و اشعارم مانند رودخانهای هستیم که هر کسی با ظرف خودش به سراغ ما میآید و برداشت خودش را خواهد داشت. نمونه این موضوع همین دو کتابی است که من و آقای پارسینژاد درباره نظریات و آرای نیما نوشتهایم.
بهرامپور گفت: باید حتماً تغییرات تاریخی را در نظریات نیما در نظر بگیریم. چون او در مقاطع مختلف مواضع مختلف اتخاذ کرده است. مثلا نیما نسبت به سبک هندی در سال 1310 دید بدی دارد. اما در سال 1325 به بعد دیدش راجع به این موضوع تغییر پیدا کرد. نکته دیگر اینکه نباید یک عبارت از نیما را ملاک قضاوت قرار دهیم بلکه باید با رویکردی انتقادی نقاط ضعف و قوت نیما را در نظر بگیریم.
نویسنده کتاب "در تمام طول شب" با بیان اینکه فصل ابتدایی این کتاب به بررسی آثار منثور نیما میپردازد، گفت: نیما سفرنامههای بسیار جذابی دارد که بسیاری آن ها را ندیدهاند. همین طور یادداشتهای شخصی او که نمایانگر بغضها و کینههای اوست. نیما از همان سالی که شاعری را شروع کرد نگارش نامههایش را نیز آغاز کرد و تا هنگام وفاتش این رویه ادامه داشته است. این نامهها آیینه تمام نمای تفکرات نیما در گذر زمان است.
وی درباره نظریه شعری نیما گفت: نیما میگوید از من انتظار نداشته باشید مثل یک فیلسوف به سراغ شعر بروم. نیما نگاهی تقریبا نظاممند به مساله دارد و معتقد است یک غیرشاعر باید با یک اصول مشخص وارد نقد و تحلیل شود.
انتقادات نیما به مطلق گراییهای فروید
بهرامپور درباره نظریات علمی نیما گفت: نیما معتقد بود فهم علمی همواره باید نسبی باشد و اینکه فردی بگوید من به این نتیجه رسیده ام و لاغیر حرکت عالمانهای نیست. در همین زمینه بود که نیما نسبت به فروید منتقد بود و معتقد بود دید فروید که مطلقاً همه مشکلات را مرتبط با مسائل جنسی میدانست، رویکردی اشتباه بوده است.
این نویسنده ادامه داد: نیما درباره شعر معتقد بود اگر فقط یک قالب شعری را به عنوان شعر قبول داشته باشیم عقیدهای اشتباه است چون با منسوخ شدن آن قالب شعری، شعر هم باید منسوخ شود در حالی که تا انسان بوده است شعر هم بوده است. شعر هیچکدام از این قالب ها نیست و هر کدام از این ها هم میتواند باشد.
وی با بیان تغییر دیدگاه هنری نیما یوشیج در مقاطع تاریخی، گفت: نیما از سال 1299 تا 1301 فردی رمانتیک است و خودش را چون روحی بر فراز جامعه میپندارد. اما از سال 1310 به بعد هنرمند و کار هنریاش را متاثر از شیوه تولید میداند. به خاطر این دیدش از سال 1310 تا 1312 هیچ شعر موفقی ندارد چون تخیل را به کناری میگذارد و بهتر بود در این زمان، رمان می نوشت.
تغییر نگرش نیما از رمانتیسم به سمبولیسم
این پژوهشگر ابی ادامه داد: از سال 1314 که نیما به سمبولیسم روی میآورد، دوباره شعرش شکوفا میشود و در این بُرهه زمانی بود که به حافظ و صائب تبریزی که قبلاً او را سرزنش میکرد، بسیار بها میدهد. مولوی و عرفان در این شرایط نوآورانه در عقاید نیما جایگاهی مهم و محترم مییابند.
بهرامپور گفت: برخلاف آنچه مشهور است، نیما شعر کهن ایران را تضعیف نکرد و بارها بر بومیگرایی و توجه به شرایط اجتماعی تاکید داشت و به شاگردانش که به تقلید از غربیها شعر میسرودند، منتقد بود. نیما بعضی از شاعران ژاپنی و کرهای معاصرش را به دلیل تقلیدی و ترجمهای بودن آثارشان سرزنش میکرد. او تا آخر عمرش هزاران رباعی سرود و به ساختار رباعی بسیار علاقه داشت.
نویسنده کتاب "در تمام طول شب" گفت: نیما قبل از تحول دید هنریاش، شاهنامه و بوستان سعدی را داستان میداند ولی بعد از سمبولیک شدنش این دو شاعر را در کنار نظامی میستاید. شعرهای 12 سال پایانی عمر نیما بسیار از ساختار رباعی تاثیر گرفته اند و شاید بیش از 2000 رباعی سروده باشد.
نظر شما