به گزارش خبرنگار مهر، محمد مطیع از چندی پیش بازی در مجموعه تاریخی "تبریز مه آلود" را به کارگردانی محمدرضا ورزی شروع کرده که برای پخش در ایام دهه فجر آماده میشود. او متولد سال 1320 است و تاکنون در فیلمهای سینمایی"فرش قرمز"، "تهران روزگار نو"، "وکیل اول"، "روزهای انتظار"، "تکیه بر باد" و ... بازی کرده است.
از نمایشهای او میتوان به "صیادان"، "پیش پرده"، "بازرس" و "سیرک باشکوه جهانی" اشاره کرد. محمد مطیع در مجموعههای "هزاردستان"، "افسانه سلطان و شبان"، "امیرکبیر" و "کوچک جنگلی" نیز نقشهای ماندگاری را ایفا کرد. او سال 1365 به سوئد رفت و بعد از سالها زندگی در سوئد به ایران برگشت و در مجموعههای "عمارت فرنگی"، "ماه عسل"، "شهر دقیانوس" و فیلم سینمایی "تردید" بازی کرده است.
*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: بازی در فیلم سینمایی "وکیل اول" آخرین کار شما قبل از مهاجرت به سوئد بود و بعد از بازگشت به ایران در مجموعه تاریخی "عمارت فرنگی" به کارگردانی محمدرضا ورزی بازی کردید. چطور شد بعد از بازگشت در یک پروژه تلویزیونی بازی کردید نه تئاتر یا سینما؟
- محمد مطیع: بعد از بازگشت نمیخواستم بازی کنم. چون پدرم فوت شده بود و برای شرکت در مراسم آمدم. در آن روزها آقای ورزی با من تماس گرفت و خودش را معرفی کرد و گفت جوانی است که کارگردانی میکند و از دیرباز علاقمند بوده تا با من کار کند. او در تماسی که با من داشت تاکید کرد از بازیگران مورد علاقه او هستم. خیلی اصرار کرد اما من نپذیرفتم.
پیگیریهای آقای ورزی باعث شد با او کار کنم و الحق او باعث شد دوباره به کار بازیگری برگردم. او خیلی حرمت من را دارد و به من محبت داشته است. ورزی خیلی از من حمایت کرده است. من قبلاً هم گاهی به ایران آمده بودم اما کسی از من نخواسته بود که در اثر او بازی کنم. خیلیها اصلاً از آمدن من وحشت داشتند. الان هم بعضی دوست ندارند من را ببینند.
*چرا دوست ندارند شما را ببینند؟
- دلیل آن را نمیدانم.
*شما اشاره کردید وقتی به ایران برگشتید علاقمند به بازیگری نبودید. یعنی پرونده بازیگری خودتان را برای همیشه بسته بودید؟
- بله، این پرونده را برای همیشه بسته بودم. هیچوقت در این 20 و اندی سال به پرونده کاریام رجعت نکردم، اصلاً فراموش کردم که کی بودم و چکار کردم. برایم مهم نبود چون میخواستم این اتفاق بیفتد و زندگی کنم.
*پس پافشاری ورزی باعث شد به دنیای بازیگری برگردید؟
- دقیقاً همین طور است.
*شما قبل از رفتن به سوئد به لحاظ بازیگری جایگاه خوبی داشتید. در فیلمهای سینمایی، سریالها و تئاترهای ماندگاری بازی کرده بودید. با توجه به کارنامه خوبتان من به عنوان مخاطب انتظار داشتم بعد از بازگشت به ایران شما را در فیلمها و سریالهای خوبی ببینم نه در آثاری مثل "ماه عسل" و "عمارت فرنگی" که قوت زیادی ندارند؟
- بله، سئوال خوبی است. من هم دوست داشتم که اگر قرار است آغاز کنم در جایگاه دیگر شروع کنم. آنچه برای من خیلی اهمیت دارد این است که از نقش خوشم بیاید. این مسئله برایم خیلی اهمیت دارد اما باید بدانید که بازیگر در ماحصل کار دخالتی ندارد. وقتی فیلمنامه "ماه عسل" را خواندم کاراکتر پدر را خیلی دوست داشتم. وقتی فهرست بازیگران را هم دیدم متوجه شدم بازیگران خوبی انتخاب شدند و فیلمنامه هم برای ایام نوروز کار مناسب و سرگرمکنندهای میتواند شود. در مجموع وقتی اینها را کنار هم گذاشتم احساس کردم کار خوبی میشود اما وقتی ماحصل کار چیز دیگری میشود مقصر من نیستم. من ابایی ندارم از اینکه این حرف را بزنم ولی کسی برای کارهای آنچنانی به سراغم نیامد. شنیدم خیلی آدمها نسبت به من جبهه گرفتند. نمیدانم دلیل آن چیست؟ من هم دوست دارم در کاری بازی کنم که خیلی خوب باشد. مثلاً بیضایی قرار بود تئاتری را به روی صحنه ببرد و به من هم پیغام داده بود که میخواهد در این تئاتر از من استفاده کند. من هم به دنبال کتابی رفتم که قرار بود آن نمایشنامه را بازی کنم. خیلی زود آن را خواندم اما او به هر دلیلی بیضایی این تئاتر را کار نکرد. یا سر پروژه "ماه عسل" بودم که داریوش مهرجویی پیغام داده بود و من هم پاسخ دادم بعد از تمام شدن بازیم در این مجموعه علاقمند به همکاری با او هستم اما خبری هم از او نشد. بعد از مدتی شنیدم این حرف طور دیگری به گوش مهرجویی رسیده بود. من نمیتوانم راه بیفتم و به آدمها بگویم که چرا پیام من را برعکس منتقل میکنند.
*یعنی واسطههایی که از طرف کارگردانان به نام به سراغتان آمدند نسبت به شما موضع داشتند؟
- بله، دقیقاً همین طور است. اگر قرار بود من یک روز کارگردانی کنم خودم با بازیگران تماس میگرفتم. اشکالی ندارد، چون کارگردانها تافته جدا بافته نیستند. بهتر است این ارتباط مستقیم باشد تا اینکه واسطهها زنگ بزند و بعد هم او از من خوشش نیاد و پیغام را برعکس منتقل کند و حسینعلی خودش را به کار قالب کند. با صدای بلند میگویم این کارها صحیح نیست. من هم دوست دارم با بیضایی، فرهنگ، مهرجویی و ... کار کنم.
*بعد از بازگشت به ایران در "عمارت فرنگی"، "تردید" و ... بازی کردید. ارزیابیتان از این آثار چیست؟ آیا این کارها را دوست دارید؟
- برای من ایفای کاراکتری که بر عهده داردم خیلی مهم است. الان شیوه کاری به هم ریخته است، نظم ندارد و با آن زمانی که ما کار میکردیم تفاوت زیادی است. این نوع کار مطلوب من نیست. اصلاً سیستم کاری امروز یعنی بدون ساعت کاری، وقت کشیهای بیهوده با ذائقه من جور نمیآید. در گذشته ما در یک زمان مشخص کار میکردیم. به یاد دارم در سریال "امیر کبیر" که آقای سعید نیکپور آن را میساخت ما این گونه کار نمیکردیم که این همه وقتکشیها الکی داشته باشیم. ساعت هفت صبح سر صحنه میرفتیم میز صبحانه آماده بود. این صحبت من به خاطر شکمو بودنم نیست. ساعت هفت صبحانه میخوردیم. ساعت هشت صبح گریم میشدیم و ساعت 9 صبح جلو دوربین میرفتیم. وقتی ضبط شروع میشد همه چیز نور، صحنه، جای بازیگر و ... مشخص بود. در آن سالها مفید کار میکردیم و بعد تعطیل میشد و فردا سر کار میرفتیم، ولی الان این طور نیست.
*الان شرایط تولید چطور است؟
- ببخشید، ولی الان افتضاح است. هنرپیشه بدبخت ساعت هشت صبح گریم میشود و ساعت هشت شب جلو دوربین میرود. جالب است فاصله دوربین، پروژکتور و ... با بازیگر تنظیم میشود. در اکثر کارهایی که در سالهای اخیر انجام دادم در واقع جسد من جلو دوربین رفته است. البته این مسئله فقط درباره من صدق پیدا نمیکند بلکه درباره بقیه بازیگران هم همین طور است. نمیدانم چرا وقتی هنرپیشه صبح میرود و بعد گریم تازه دارد باید این همه وقت کشی بیهوده داشته باشیم که شب ضبط شروع شود. مسلماً ذهن بازیگر کار نمیکند و در نتیجه زور میزند تا نقشاش را ایفا کند.
*به نظرتان چرا این اتفاق افتاده است و گروههای تولید این همه وقت کشیهای بیهوده دارند؟
- برای اینکه کسی پشت کار نیست. به نظرم اهالی سازمان صدا و سیما باید به این مسائل اهمیت بیشتری دهند و فقط اینطور نباشد یک روز سر صحنه بروند و از سریال بازدید کنند.
*منظورتان از اهالی سازمان صدا و سیما، مدیران شبکهها هستند؟
- بله، دقیقاً مدیران صدا وسیما . آنها باید مرتب کارهایی که تولید میشود را پیگیری کنند. هیچ جایی نیست که جواب من هنرپیشه را بدهد که چرا دستمزدم را باید شش ماه یا یکسال بعد از زحمتی که برای پروژهای را کشیدم، بگیرم. چرا نباید جایی باشد که من برای نگرفتن دستمزدم شکایت کنم. باید یکی باشد که پاسخگو باشد. برخی تهیهکنندگان مثل عقاب بالای سر کار است و هوای کار را دارد، اما خیلی از کارها این طور نیست. من کاری در شهرستان میکردم که خیلی وحشتناک بود زیرا اصلاً نمیدانستم آنجا چه کار میکنم. مثل فیل شهر قصه شده بودم که خرطوم یک جایی بود و گوشهایم جای دیگر. این طور نمیشود کار کرد که تا یک دقیقه قبل از کار بازیگر مشغول کار بازاریابیاش باشد یا مرتب در حال جوک گفتن در حالی که باید برای ایفای نقش تمرکز کرد.
*الان وضعیت سینما، تئاتر و تلویزیون نسبت به دورهای که کار میکردید به لحاظ محتوایی و اجرایی چطور ارزیابی میکنید. آیا رشدی داشتهایم؟
- به نظرم اصلاً وضعیت تولید آثار نمایشی به لحاظ بازی، متن و ... قابل مقایسه با دهه 60 نیست. ما در آن زمان هنرپیشه فرمایشی نداشتیم که بگویند این هنرپیشه باید این نقش را بازی کند و گرنه نمیشود، ولی الان هنرپیشه فرمایشی داریم. در آن موقع کار و زمان مشخص بود و صاحب داشت، اگر جایی لنگ میماند سریع پیگیری میشد.
آیا این شرایط شامل حال هر سه حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون میشود؟
- بله شامل حال سه حوزه میشود. در دهه 60 و اوایل انقلاب با حمید سمندریان نمایش "مردههای بیکفن و دفن" را به صحنه بردیم. ما این نمایش را به راحتی در تالار وحدت اجرا کردیم ولی الان از بچههای تئاتر شنیدهام که باید از هفت خوان رستم عبور کنند تا بتوانند این کار را انجام بدهند. این در حالی است که آن جوان بعد از کلی تمرین این جمله را میشنود که نمیتواند نمایش را اجرا کند در حالی که کلی هم هزینه کرده است. به من خیلی گفتند که تئاتر کار کنم اما نپذیرفتم. نمیتوانم چند ماه وقت بگذارم و بعد به من بگویند که کار اجرا نشود. یکی از عللی که جوانان تئاتر به سریالهای تلویزیون روی آوردند این است که میدانند میتوانند بازی کنند و حداقل زندگیشان را تامین کنند.
به یاد دارم من در فیلم "تکیه بر باد" بازی کرده بودم. یکروز در خیابان ولیعصر داشتم میرفتم که چند جوان کنارم آمدند و به من گفتند که بروم توی کوچه. دلیلاش را پرسیدم و آنها گفتند تو حق نداشتی در این فیلم بازی کنی، برای همین میخواهیم تو را کتک بزنیم. آن زمان جوان بودم و به آنها گفتم اگر قرار باشد شما من را بزنید من هم شما پنج نفر را میزنم. فکر نکنید از پس شما بر نمییام. بعد به آنها گفتم اگر دوست دارید تمام بچهها کلاستان هر ماه به من پول بدهید تا بتوانم زندگیم را تامین کنم و بعد در این کارها هم بازی نکنم. من که نمیتوانم به بچهام بگویم به جای پول هنر بخورد!
الان بچههایی هستند که عاشق تئاترند و دوست ندارد سینما و تلویزیون کار کند. همانطور که من عاشق تئاتر هستم و خیلی به این هنر علاقمند هستم. چرا باید جوانی که یکماه تمرین کرده بعد این پاسخ را بشنوند که نمیتواند اجرا کند. باید تمام این مسائل ریشهیابی و درست شود. نمیتوان فقط سرشاخهها را زد و گفت وضعیت را درست کردیم. باید از پایه همه چیز را تصحیح کرد. وجود چنین مسائلی است که باعث میشود یک سریال ظرف 25 روز ساخته شود. چرا یک سریال در حالی که ضبط میشود باید روی آنتن هم باشد و گروه عجله زیادی برای رساندن مابقی کار به آنتن داشته باشند. هیچ جای دنیا اینطور نیست.
------------------------
گفتگو از: فاطمه عودباشی
نظر شما