دکتر محمد بقایی(ماکان) در گفتگو با خبرنگارمهر درباره دلیل توجه زیاد به مولوی در جهان معاصر گفت: دنیای معاصر پس از انقلاب صنعتی بتدریج از معنویت دور شد چندانکه برخی متفکران غرب به این موضوع توجه بسیار نشان دادند و ذهن انسان را به زیباییهای باطنی و همچنین مفاهیم معنوی معطوف داشتند .
مؤلف کتاب"معنای زندگی از نگاه مولانا و اقبال" در ادامه افزود: در زمانهای بعد گروههایی را با نامهای مختلف در جریان فکری غرب مییابیم که از پدید آمدن شرایط بسیار منضبط صنعتی سر به عصیان برداشتند که بطور مشخص میتوان از طیف گستردهای به نام هیپیها نام برد. امروزه هم میبینیم که شاخههایی از این نوع حرکتها در قالبها و نامهای دیگر در کشورهای صنعتی شکل گرفته است.
وی یادآور شد: همه اینها مبین گرایش انسان به شرایطی است که نمیخواهد در آن نشانی از سلطه انقلاب صنعتی و دنیای ماشینیسم باشد در چنین شرایطی پیداست که عشق، نقش برجستهای در هدایت دنیای عقلگرا پیدا میکند. از آنجا که مولانا قافله سالار کاروان عشق است جهان بسیارعقلی کنونی اندیشههای او را عاملی برای تلطیف زندگی خشونت بار خویش یافته است.
این محقق و پژوهشگر حوزه ادبیات و فلسفه در ادامه یادآورشد: به همین سبب سالیانی است که اندیشههای او در میان غربیان رواج بسیاری یافته چندانکه حتی ترجمههای معمولی اشعار وی جزو پرفروشترین کتابها درآمده و معروفترین خوانندگان مفتخرند که اشعار او را میخوانند.
بقایی در مورد اینکه چه وجوهی از اندیشه مولوی بیشتر در دنیای امروز که با بحران هویت دست به گریبان است، می آید نیز گفت: حقیقت آنست که حضرت مولانا بخشی از هویت ایرانی است چنانکه مثنوی او را حماسه عرفانی لقب داده اند، این حماسه عرفانی که برخی اقوام غیر ایرانی سعی میکنند به خود نسبت دهند نشانه عظمت آن است و مبین والایی و توانمندی زبان فارسی است .
وی افزود: بنابراین توجه به مثنوی علاوه بر اینکه انسان امروزی را در دنیای صنعتی بسیار پیشرفته ماشین زده به معنویت ، تسامح، انساندوستی و عشق به عالم و آدم دعوت میکند هویت ایرانی را نیز که زبان فارسی از ارکان اصلی آن است به همراه بسیاری از اندیشههای برآمده از ایران ( از جمله خلقت انسان) رهنمون میشود.
مؤلف کتاب"مولوی و سنایی" در مورد اینکه تاچه اندازه ضرورت شرح و بازنویسی مثنوی برای استفاده غیرمتخصصان اظهارداشت: این کوشش توسط بسیاری از محققان صورت پذیرفته و مجلدات آن بیت به بیت شرح داده شده است همچنین داستانهای مثنوی بطور جداگانه به صورت منثور نگاشته شده ولی باید توجه داشت فهم مثنوی که اثری دشوار است و آنچه خواندن آنرا اندکی دشوار میسازد عدم توجه به آن است.
وی تأکید کرد: متأسفانه بسیاری از اهل قلم چندانکه به ادبیات غیر ایرانی میپردازند به آثار ارزشمند و تثبیت شده ایرانی که جنبه جهانی یافته و جهانیان نیز بدان بیشتر توجه دارند عنایت لازم را مبذول نمیدارند.
این نویسنده و مترجم در ادامه تصریح کرد: حتی رسانههای ما نیز فاقد این حساسیت هستند بطوریکه او را به سهو رومی خطاب میکنند حال آنکه او ایرانی و [جلال الدین پارسی] است نه جلاالدین رومی.
بقایی تأکید کرد: به نظر میرسد آنچه در مورد ارزش مولوی و امثال او باید گفت این است که متولیانش قدر این ستارگان درخشان را بدرستی نمیشناسند و اگر توجهای به آنها نشان میدهند به صورت نه چندان برجسته آنهم درمناسبتها است وگرنه هر ایرانی نیاز دارد هر روزش با مشاهیر فرهنگ ساز او مانند مولوی بگذرد زیرا حاصل چنین تلاشی پرورش هویت ملی است که به توفیق و سربلندی جامعه میانجامد.
نظر شما