دکتر سید یحیی یثربی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد دلیل توجه زیاد به مولوی در جهان معاصر گفت: این عنوان که مولوی در جهان معاصر زیاد مورد توجه قرار گرفته است خود مسئله محل بحث است که آیا اکنون دردنیا روی مولوی حساب جدی باز کردهاند یا مثل بودا و شکسپیر یا مثل ادیبان و عرفای معروف اقوام و ملل مختلف که آنهم به نوبه خود مورد توجه قرار گرفتهاند، مورد توجه قرار گرفته است.
وی افزود: اما به مولوی و عرفان به دلایل مختلف در جامعه ما و شاید بعضی از مواقع از بیرون از جامعه ما به عنوان سیاست توجه میشود. بدین ترتیب که در جامعه ما کسانی که با نظام سر ناسازگاری دارند اینطور فکر میکنند که گرایشهای عرفانی یک نوع رقیب فقه وشریعتند میان طریقت و شریعت از قدیم هم رودرویهایی در میان عوام (طبقهای که خیلی تعریف شده به دو طرف نگاه نمیکنند) مطرح بوده است. عدهیی هم که از متعصبان نظام هستند میگویند عرفان را نفی نکنیم اگر ما عرفان را نداشته باشیم پس از دین چه باقی میماند.این دیگر به دلایل مختلف در جامعه جا افتاده که عرفان در مقابل شریعت راهی باز میند علتش هم خودنمایی عدهای است که با عرفان برای خود دکانی باز کردهاند و رازجویی عدهای دیگر است که بدنبال بازشدن دری از رازهای هستی هستند.
استاد بازنشسته فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی درمورد اینکه چه وجوهی از اندیشه مولوی بیشتر به کارما که با بحران هویت دست به گریبانیم میآید همچنین گفت: اگر ما مهندسی فرهنگی داشته باشیم و بدانیم چه چیزی را میخواهیم و چقدر میخواهیم و چه چیزی را نمیخواهیم وبرای چه نمیخواهیم آنوقت خیلی روشن و معلوم میشود که مولوی در جامعه ما چه جایگاهی باید داشته باشد. برای مثال در ترکیه مولوی برای سیاستمدارانش تعریف شده است و از مولوی به عنوان یک جاذبه جهانگردی بهره میگیرند. بارها گفتهام که با مولوی کاسبی میکنند اما درآموزش و پرورش و پژوهشهایشان معلوم نیست که جایی برای مولوی باز کرده باشند. ولی مردم طبق معمول خودشان میتوانند مولوی را دوست داشته باشند یا نداشته باشند آن حسابش با دولت جداست.
این مؤلف تفسیر روزقرآن درادامه افزود: ولی در سیاست گذاریهای کشور ما تکلیف این مسائل روشن نیست.الان در این شرایط بلاتکلیفی خود عرفان و خود مولوی شاید از عواملی باشد که به هویت ما آسیب بزند. یعنی ما واقعاً ندانیم که مولوی را میخواهیم یا نمیخواهیم.
این محقق و پژوهشگر تصریح کرد: اما از نظر کلی جای هیچ شکی نیست که مولوی جزو پنج یا شش نفر بزرگان ادب و عرفان ماست که بالاخره اگر هویت ایرانی مورد توجه قرار بگیرد حتماً باید اینها هم به یاد مردم بیایند. ما این آدمها را در قله ادب و عرفان خود داریم اما آنچه را که عرض کردم بیشتر روی حجم ذهنی اشخاص و چگونگی گرایشهای مردم است که درجامعه ما مهندسی نشده و کارها را عشقی پیش میبریم هرکس به دلخواه خودش.
یثربی درمورد اینکه تاچه اندازه ضرورت شرح و بازنویسی مثنوی برای استفاده غیرمتخصصان دردیار ما احساس میشود هم اظهارداشت: در اینگونه موارد وقت گذاشتن برای مردم و جوانان اتلاف وقت است. زیرا در یک کلمه اگر معارف عرفانی میخواهیم آن با عمل میسر میشودو باید ریاضت کشید و کار کرد تا به جایی رسید اما هیچ کس با خواندن شعر به جایی نمیرسد مگر اینکه به قول فلوطین ارزش تشویقی داشته باشد. شما اگر یک دوره کلاسهای مثنوی را ببینید تشویق میشوید که سیر و سلوک معنوی بکنید ولی اگر دومی را انجام ندهید اولی به شما چیزی نمیدهد.
این نویسنده آثار فلسفی و عرفانی درپایان یادآورشد: حقایق عرفانی بیان ناپذیرند بویژه که الان خیلیها از آن دکان بازکردهاند و نان میخورند و به دلخواه مردم حرف میزنند عرفان را عامل درمان و حاجت جویی و روا شدن حاجات معرفی میکنند و میگویند شما عارف شوید و اگر عمل نکردید و ریاضت نکشیدید عیبی ندارد، چیزی مانند فال حافظ میشود که هرکس به دلخواه مرادش را درآن پیدا میکند. اینها برای جامعهای که بخواهد یک تحول و حرکت درستی داشته باشد آسیب میزنند و مسئولان باید به فکراین قضیه باشند.
نظر شما