به گزارش خبرنگار مهر، یادداشت حمزهزاده به شرح زیر است: "رمان مردگان باغ سبز و تذکر وزارت ارشاد به سوره مهر، این روزها سوژه بعضی نوشتهها و خبرها شده است. جدا از اینکه دلیلی برای اقدام معاونت امور فرهنگی در مکاتبه رسمی با ناشر نمیدیدم و توضیحات شفاهیمان را درباره اصلاح کتاب کافی میدانستم، اما با درک موقعیت وزارت ارشاد و حساسیتهای حوزه کتاب ذکر نکاتی را درباره این موضوع لازم میدانم.
بدون توجه به انگیزه نویسندگان و محتوای نوشتهها و اخبار به عنوان ناشر این کتاب و کسی که طبعاً بیشترین ارتباط را با نویسنده، کارشناسان و منتقدان و طرفداران این کتاب داشته است و به عنوان یکی از دست اندرکاران نشر که در جریان وضعیت و مشکلات فراروی کتاب و نشر و ادبیات در کشور است، تقاضا دارم کسانی که با انگیزههای دوستانه و از سر دلسوزی وارد جریان شدهاند، قدری دست نگه دارند که مسایل پیش روی کتاب سیر طبیعی خود را طی کند.
هیچکس و هیچ جا از سیاسی شدن و جناحی شدن و انتصاب محتوای این کتاب به جریان فتنه بیش از نویسنده و ناشر کتاب لطمه نخواهد دید. جا دارد برای اطلاع کسانی که خود را دلسوز و طرفدار کتاب مردگان باغ سبز و ادبیات انقلاب نشان میدهند عرض کنم که نقد های وارد یا ناوارد به این کتاب اولین بار از طرف صاحبنظران تاریخ و کسانی که حیثیت و موقعیتی در این حوزه دارند مطرح شد آن هم درست در روز رونمایی آن و در جلسهای با حضور نویسنده عزیز، محمدرضا بایرامی.
گزارش کامل آن جلسه و سخنان و نقدهای صریح کاوه بیات که فضای جلسه را از حال و هوای معمول رونمایی به فضای یک جلسه نقادی شبیه کرد در پایگاه اینترنتی سوره مهر موجود است و ناظران و حاضران به واکنش توام با سعه صدر و بزرگ منشانه بایرامی گواهی میدهند.
بایرامی به خوبی رسم میزبانی را به جای آورد و فروتنانه از منتقد اثرش تشکر کرد و پاسخگویی را به جلسه و جایی دیگر حواله داد. آن روز خیلی از این دوستان طرفدار ادبیات و طرفدار آزادی و طرفدار بایرامی یا در آن جلسه نبودند و یا بعد هم که انتقادات شدید کاوه بیات را شنیدند کلمهای در این باره قلمی نکردند و شاید موضوع را نامربوط به خودشان دانستند.
سخن از تایید یا رد نقدهای مطرح شده در آن جلسه و نقدهای بعدی که از دور و نزدیک برای نویسنده و ناشر رسید، نیست. چه، محمد رضا بایرامی در جواب آنها نوشتهها و مصاحبههایی مفصل دارد که به راحتی در دسترس همه هست. سخن از روش غیردوستانه کسانی است که بایرامی و کتابش را سوژه خوبی برای تسویه حساب خود با وزارت ارشاد یافتهاند بدون اینکه به عاقبت این کار بیندیشند که البته بعید است این دوستان از این عاقبت اندیشیها در مورد خودشان نداشته باشند.
شبیهسازی محتوای کتاب به ایام فتنه سبز پذیرفتنی و جزو ذات ادبیات است اما رواج شائبه طرفداری از آن، یک بهتان نابخشودنی است. اگر کسی یا کسانی در مقالاتشان به شباهتهایی در این زمینه اشاره کردهاند این را هم گفتهاند که موضع کتاب نقد کسانی است که برای یک گفتگو و اختلاف داخلی پای بیگانگان را با دست و دلبازی وسط کشیدند و سعی کردند با اتکا به آنان به مراد دل خود برسند.
سرنوشت فرقه پیشهوری با همه جنایاتی که در تجاوز به نوامیس و اعتقادات مردم این سرزمین مرتکب شدند به دلیل دل بستن به بیگانگان و امربَری از آنان بود که این مهم به خوبی در کتاب منعکس است و درس عبرتی است برای ادامه دهندگان راه آنان در امروز و همیشه تاریخ.
نقدی که بعضی از منتقدان و ناظران به کتاب وارد میکنند این است که چون شروع قصه و وقایع آن از زمان افول حاکمیت این فرقه بنا شده، تصویر جنایات و نامردمیهای فرقه دموکرات آنچنان که شایسته است در کتاب نیامده است به همین دلیل قدری شائبه احساس همدلی نویسنده را با فرقه متبادر میکند و این نقدی است که اتفاقاً خود نویسنده هم بر آن صحه گذاشته است.
محمدرضا بایرامی در جایی اشاره کرده که این کتاب بخشی از یک سه گانه است و بخش اول سه گانه ماجرای روی کار آمدن فرقه و فجایعی است که آفریدند. تردیدی ندارم که با نگارش بخشهای تکمیلی این سه گانه و انتشار آنها کسانی که در مسابقه تصرف این کتاب به نفع فتنه سبز دوندگی میکنند، بی سر وصدا و بدون نوشتن مطلب و انتشار بیانیههای دلسوزانه دامن خود را برمیچینند و از دور خارج میشوند و با ادبیات انقلاب و نویسندگان بزرگش همان کاری را میکنند که سی سال است انجام داده اند: تغافل و نادیده انگاری کامل، با مقدار معتنابهی تحقیر! "
نظر شما