به گزارش خبرنگار مهر در قم، در پیام آیتالله عبدالله جوادی آملی که پیش از ظهر روز سه شنبه توسط حجتالاسلام مرتضی جوادی در مراسم افتتاحیه بیست و پنجمین جشنواره ملی قرآن کریم دانشجویان کشور در دانشگاه علوم پزشکی ایران قرائت شد، آمده است: حمد ازلی خدای را سزاست تحیّت ابدی، پیامبران الهی به ویژه حضرت ختمی نبوّت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را رواست. درود بیکران دودة طاها و اُسرة یاسین مخصوصاً حضرت ختمی امامت مهدی موجود موعود(ع) را بهجاست. به این ذوات قُدسی تولّی داریم و از معاندانِ لَدود آنان تبرّی مینمائیم. همایش وزینی که با حضور اساتید و دانشجویان دانشگاهی و مسئولان عالیرتبه چند وزارتخانه و ارگان وزین جمهوری اسلامی ایران سامان میپذیرد از جهات متعدّد ستودنی است زیرا رهتوشه آن طَوْف حریم قرآن حکیم خواهد بود و محصول آن تذکیه عقل خِرْدمحور و تزکیه روح نزاهتمدار و تضحیه نفس تسویلگر و امّار به سوء است و جامعة عاقلِ پارسا و بیهوا نه بیراهه میرود و نه راه کسی را میبندد. هر چند فرهیختگانی قرآنی که در کنار این مائده آسمانی آرمیدهاند و از بسیاری از مطالب آن آگاهاند لیکن تذکرة برخی از لطایف آن ملالزدا و دلآویز خواهد بود لذا به اهدای چند نکته بسنده میشود.
انسان مرگ را میمیراند
در این پیام آمده است: یکم، توانمندی انسان که سهمی از خلافت خدا را در هویّت فطری خویش دارد این است که نه تنها در موت ارادیْ مرگ را میمیراند و در ساحتِ «موتوا قبل أن تموتوا» فائز میشود بلکه در مرگ طبیعیِ رایج نیز بر موت چیره میگردد و مردن را که همان تحول، زوال و دگرگونی است اِماته میکند و فنا را فانی مینماید و اثری از زوال باقی نمیگذارد زیرا به حیات ابد میرسد و به مقصد سرمد سفر میکند و به اوج بقا پرواز مینماید و برای جاودانگی سزاوار خواهد شد.
چون هیچ مرگی در ساهره معاد و صحنه قیامت نخواهد بود. آنچه از آیه ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ برمیآید این است که مرگ مذُوق و مَهضُوم است و نفس آدمی ذائق و هاضم آن و روشن است که هضمکننده میماند و هضم شده رخت برمیبندد و نیز آنچه از جملة ﴿إنّ الموت الذی تَفِّرون منه فانّه مُلاقیکم ثمّ تُرَدّون إلی عالِم الغیب و الشهادة﴾ استفاده میشود این است که در تصادفِ انسان با مرگ آن موجودی که میماند و به سوی مولای غیب و شهود برمیگردد همانا انسان است و هرگز مردن به همراه انسان مهاجر نمیآید وگرنه وی کادحِ به سوی پروردگار و ملاقی ذات اقدس ربوبی نمیشد.
چون کسی به حَیّ قیّوم میرسد که از زادراه خِضر قرآنی آب حیات نوشیده یا حدّاقل آن را چشیده باشد. آشنایان با قرآن مجید مَجْد جاودان بودن را فراهم خواهند نمود.
مفاهیم متناقض یک جا جمع نمی شوند
در ادامه این پیام تصریح شده است: دوم، مفاهیم الفاظ با یکدیگر گاهی رقیباند و زمانی رفیق و در رفاقت گاهی قریناند و زمانی متّحد و منطبق بر موضوع واحد. مفاهیم متقابل در اثر تناقض یا تضادّ یا عدم ملکه یا تضایف هرگز یکجا جمع نمیشوند چون هر کدام طارد دیگری است بر خلاف مفاهیم متقارن که اجتماع آنها در یک مصداق ممکن و گاهی لازم است مانند مفهومهای عالِم و معلو م، مُحِبّ و محبوب که در صورت عالم شدن انسان به خود یا محبّت داشتن وی نسبت به خود چند مفهومِ متقارن در یک جا جمع میشوند.
مفهومهای ظالم و مظلوم، خادع و مخدوع متقابلاند و در شیء واحد جمع نمیشوند یعنی فرض صحیح ندارد که کسی به خود ظلم کند یا خادع خویشتن باشد زیرا ظلم تعدّی از محدودة خود و تجاوز به مرز دیگری است. بنابراین موضوع باید متعدد بوده و مرزها جدای از هم باشد تا تصوّر درستی از معنای ظلم کسی نسبت به دیگری ممکن باشد.
قرآن حکیم دربارة گروهی که گرفتار انحراف فکری یا کژراهة عملیاند چنین تعبیر دارد که آنان به خود ظلم میکنند و نسبت به خویشتن خدعه میورزند در حالی که اتحاد ظالم و مظلوم، وحدت خادع و مخدوع معقول نیست. برای حلّ این عُقده و گشودن این گِره درباره آیاتی مانند: ﴿وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلکِن کَانُوا أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ﴾، ﴿وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾، ﴿وَمَا یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا یَشْعُرُونَ﴾، باید تدبر لازم را اِعمال کرد تا نه محذور اتحاد ظالم و مظلوم پیش آید و نه تأویل غیر لازم نسبت به آیات یاد شده روا داشته شود و نه محذور عقلی در بین باشد که مانع پذیرفتن ظاهر آیات مزبور باشد.
در این پیام آمده است: حلّ این دشواری مفهومی میتواند وجوهی داشته باشد که یکی از آنها این است: روح انسان دارای دو شأن اصلی است که یکی عهدهدار جزم علمی است و دیگری متولّی عزم عملی است. هر کدام از این دو شأنِ شایان توجه درجاتی را زیر تدبیر خود دارند. مهمترین خدمتگزار عقل نظری، همانا نیروهای وهم و خیالاند و برجستهترین خدمتْده عقل عملی نیروهای شهوت و غضباند.
گرچه همه مراتب نظر و عمل مخلوق و مربوب خداوند بوده و عین ربط به خالق و ربّ جهاناند لیکن نیروهای نازل در اثر ضعفِ مُفرِط مبتلا به اُفت وجودی و آفت عدمیاند لذا گاهی نسبت به مولای خود در جزم یا عزم یا هر دو قصوری مییابند و فتوری میورزند و عصیانی را روا میدارند مرتبه برین انسانی یعنی عقل نظر که مسئول جزم علمی است و نیز مرحله والای وی یعنی عقل عمل که متولی عزم عملی است چون به خداوند نزدیکتر است و میتواند مقبول وی شود به آن حضرت منسوب است و انسان نسبت به آن مرحله أمین و مستعیر است نه مالک و باید در حفظ آن امانت کوشا باشد و اگر گناهی مرتکب شود در امانت خدا خیانت کرده است و در سنجش به آن ستم روا داشته و نیرنگ را به حریم آن راه داده است و آنچه از آیه: ﴿عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ﴾ و آیه ﴿وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ﴾ برمیآید همانند مفاد آیات یادشده دربارة ظلم و خدعه این است که وهم و خیالْ انسانِ مختال نسبت به عقل علمی و شهوت و غضب انسان شَرِه و غَضْبان در ساحت عقل عملی خیانت، خدعه و ستم روا میدارند و حق امانت و حدّ عاریت را محترم نمیشمرند.
مُسْتَعیران واقعی اَمینان راستیناند و روزی رخ مُعِیر و صاحب امانت را میبینند و روح مضاف به او را تسلیم وی مینمایند.
در این پیام تصریح شده است: سوم، قرآن کریم کتابی جهانشمول است که دو عنصر محوری همگانی و همیشگی را به همراه دارد. گرچه دعوای او عام و دعوت او مطلق است و نه در ادعای آن قصور و نه در دعوت او فتور راه مییابد، لیکن معنای جهانی بودن آن این نیست که اگر عدّهای در اثر جهل علمی یا جهالت عملی نتوانستند یا نخواستند قرآنی زندگی کنند و در چاه جاهطلبی ماندند قرآن برای تأمین رفاه دنیای آنها فاقد برنامه باشد و برای رهایی وی چارهاندیشی نکند بلکه هماره برای تضمین آسایش آنان برنامه دارد و مانع هرگونه یأس آنها شده و جلوی افسردگی و بههمریختگی نظامهای کوچک و بزرگ میشود.
زیرا اولاً آنها را از گریختن از حق انسانی نجات میدهد و ثانیاً آیین آمیختن با سایر افراد بشر را آموزش میدهد و ثالثاً کیفیّت آویختن به حبل متین الهی را در خصوص تار و پودهای انسانی آن پیشنهاد میکند و رابعاً روش آشنایی ویژه پختن و نخبه و فرهیخته شدن را به عنوان بهترین تحفه فرا سوی تائبان مُنیب و نادمان مُصیب قرار میدهد تا جامعة گرفتار جاهلیت نو یا کهنه را از ثریٰ برهاند و به ثُریّا برساند تا وی چنین بسراید:
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست / خام بُدَم، پخته شدم، سوختم
در این پیام آمده است: هر چند عارفانِ مکتب نرفتة محضر دیده به شکرانه علمالوراثه و ترسیم کمبود علمالدراسه مترنّمانه چنین زمزمه دارند:
حاصل عمرم سخنی بیش نیست / سوختم و سوختم و سوختم
مهمترین رهتوشه همایش قرآنی رسوخ نورانیت وحی الهی در دلهاست
در پیام آیتالله جوادی آملی آمده است: آری فانیانِ از ماسویٰ از خامی به سوختن هجرت دارند و هرگز به فکر پختن نیستند، زیرا هر گونه فکری را شمع راه کردند و سوختند و با آن گداختند تا دگر بار حکم ازلی که را پردهنشین کند و که را شاهد بازاری، نموداری از حرکت جوهری انسانِ سادهلوحْ حسّگرا از محسوس به فوق معقول و از خامی به سوختگی را میتوان در قصّه غصّهزدای موسای کلیم(ع) و شبان گلیم شنید زیرا آنکه در عهد خامی میگفت:
تو کجایی تا شوم من چاکرت / چارُقَت دوزم کنم شانه سرت
در این پیام خاطرنشان شد: با هدایت کلیمی در عصر سوختگی چنین گفت:
تازیانه برزدی اسبم بگشت / گنبدی کرد وز گردون برگذشت
محرم ناسوت ما لاهوت باد / آفرین بر دست و بر بازوت باد
در ادامه این پیام آمده است: سرانجام باید از خامی به در آمد و به پختگی رسید چون یکی آلودگی است و دیگری پاکی،
خون پلید است و به آبی میرود / لیک باطن را نجاستها بود
کان به غیر آب لطف کردگار / کم نگردد از درون مرد کار
در بخش پایانی این پیام آمده است: مهمترین رهتوشه همایش قرآنی، رسوخ نورانیت وحی الهی در دلها و طلوع آن در عقاید، اخلاق، رفتار و گفتار همگان است. مجدّداً مقدم اندیشوران قرآنی را گرامی و از مسئولان ارجمند و برگزارکنندگان محترم این همایش وزین تقدیر می کنیم.
نظر شما