به گزارش خبرنگار مهر در یزد، در سال 1326 هجری قمری بود که در روستای مهرجرد یزد در خانه مردی پاکدل و پرهیزکار به نام محمدجعفر، کودکی پا به عرصه حیات گذاشت و عبدالکریم نام گرفت.
عبدالکریم دروان کودکی را در دامان پر مهر مادری سپری کرد تا به شش سالگی رسید. در آن روزگار که عبدالکریم باید پایش به مکتب باز می شد، در مهرجرد از مدرسه و مکتب خبری نبود و کودکانی که بزرگ می شدند به دنبال کار و حرفه پدران خود رفته و بهار عمرشان را در مزارع سپری می کردند، اما عبدالکریم که گویی سرنوشتی جز این داشت مورد لطف الهی قرار گرفت و خیلی زود وسیله درس و دانشاندوزی برایش فراهم شد.
روزی یکی از بستگان او به نام محمد جعفر معروف به میر ابو جعفر - که خود عالم و در کسوت روحانیت بود - به مهرجرد آمد و در دیدار نخست آثار استعداد و پرتو نبوغی خارق العاده را در سیمای این کودک مشاهده کرد و این بود که تحصیل عبدالکریم را عهده دار شد و در همین سفر با رضایت پدر و مادرش او را به اردکان برد و به مکتب سپرد.
عبدالکریم در شهر نا آشنا چندین سال در رفت و آمد بود. روزها در درس استادان حاضر می شد و شبها در خانه میر ابو جعفر به سر می برد و گاهی در شبهای جمعه به منظور دیدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پیش می گرفت.
عبدالکریم هر چند با رحلت پدر مدتی از تحصیل باز ماند اما این فراق از مکتب چندان طول نکشید و دیگر بار شوق مدرسه و مکتب، قرار از کف اختیار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و این بار راه حوزه علمیه یزد را در پیش گرفت.
در آن دروان (اواخر قرن سیزدهم) یزد حوزه علمیه پر رونقی داشت. پنج مدرسه علوم دینی در این شهر، بخش عمده ای از دانشجویان علوم اسلامی را در خود جای داده بود و دانشمندان بزرگی که تربیت یافته حوزه پر آوازه نجف و شاگردان شیخ بزرگ انصاری و میرزای شیرازی بودند، در آنجا به تدریس علوم مختلف اسلامی اشتغال داشتند.
در میان مدرسه های مختلف علوم دینی، مدرسه بزرگ و زیبای محمدتقی خان از معروف ترین آنها به شمار می رفت که بسیاری از درسهای دوره سطح و خارج در آنجا تدریس می شد.
عبدالکریم جوان در چنین جو معنوی وارد دارالعباده یزد شد و در مدرسه محمد تقی خان سکنی گزید و سالها با شور و اشتیاق فراوان در پای درس استادان بزرگ به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.
هنوز بیش از 18 بهار از عمر عبدالکریم سپری نشده بود که شوق دیدار عتبات در دل وی جوشیدن گرفت و راهی سرزمین عراق شد.
او به همراه مادر خویش با کاروان زیارتی راهی آنجا شد و بی درنگ به حلقه دانشوارن و عالمان بزرگی که گرداگرد امامان را گرفته بودند، پیوست.
عبدالکریم ابتدا چند سالی در حوزه علیمه کربلا در محضر آیت الله فاضل اردکانی بود و پس از آن با راهنمایی استادش به حوزه علمیه سامرا و به محضر میرزای بزرگ شیرازی شتافت.
شیخ عبدالکریم در حوزه علیه سامرا 12 سال تمام به تحصیل علم پرداخت. او در این مدت با همه رنجها و مشتقها ساخت و فارغ از هرگونه اشتغال دیگری با دلی پر امید، به آینده روشن خویش چشم می دوخت و سرانجام نیز به کمالات علمی و معنوی نایل شد.
گذشته از اراده محکم و تلاش خستگی ناپذیر شیخ عبدالکریم در راه تحصیل دانش، استادان پرمایه نیز در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی او نقش اساسی ایفا کردند.
وی در سالهایی که در حوزه علمیه سامرا حضور داشت از خرمن دانش فقهای بزرگی چون آیت الله سیدمحمد فشارکی، آیت لله محمد تقی شیرازی و آیت الله شیخ فضل الله نوری که هر یک از ستاره های درخشان آسمان فقاهت به شمار می رفتند، خوشه علم و معنویت چید.
وی سالهایی را نیز در کربلا اقامت گزید و به درس و بحث پرداخت تا اینکه در اواخر سال 1332 هجری قمری، هنگامی که ماجراجویی انگلیس در عراق شدت گرفت و دامنه آشوب به شهر کربلا نیز کشیده شد، به دعوت مردم اراک عزم سفر به ایران کرد و تا سال 1340 که عازم قم شد در کنار مردم این دیار و در خدمت حوزه علمیه شهر اراک بود.
گویند در این ایام امام خمینی (ره ) جوانی 20 ساله بود که با شنیدن آوازه حوزه علمیه شهر اراک از عزیمت به حوزه اصفهان صرف نظر کرد و به سوی اراک شتافت و تا انتقال این حوزه به شهر مقدس قم از حوزه دانش و معروف این مرد بزرگ بهره ها جست.
آیت الله حائری به مدت هشت سال در این حوزه پر شکوه بر مسند تدریس تکیه زد و در کنار مسئولیت سنگین مرجعیت از پرورش و شکوفایی استعدادهای طلاب جوان نیز لحظه ای غافل نبود.
اما قم دیگر مقصد عبدالکریم بود. در آن زمان که آیت الله حائری پا به شهر قم گذاشت، قم به رغم اینکه از وجود شخصیتهای بزرگی تا آن زمان بهره مند بود اما سالها بود که از رونق علم و حضور عالمان بی بهر بود.
روزی که آیت الله حائری پا به این شهر می گذارد وضع حوزه های علمیه همچنان اسفبار و مدتها عظمت گذشته آن فراموش شده بود.
آیت الله حائری پیش از آنکه از طرف اهالی قم به این شهر دعوت شود، یک بار در سال 1332 هجری قمری در سفری که به مشهد رضوی داشتند، از قم نیز دیدن کرده و چند شبی را در کنار حرم حضرت فاطمه معصومه (س) گذارنده و اوضاع مدارس دینی را از نزدیک مشاهده کرده بود.
مدرسه فیضیه را دیده بود که حجره های پر غوغای دیروزش اکنون خالی از همهمه محصلان علوم دینی شده و بر قفسه های کتاب گرد فراموشی نشسته است.
انگار هیچ گاه زمزمه دانش پژوهان اسلامی در فضای قم طنین انداز نبوده است! مدرسه بزرگ دارالشفا را دیده بود که سالنهای درس و بحث آن اکنون محل اسکان فقرای شهر یا زائران شده است و بعضا کسبه اطراف حرم از حجره هایش به عنوان انبار اجناس استفاده می کردند.
از همه غمناکتر حال و روز طلاب جوانی بود که به علت محروم بودن از استادان چیره دست و نبود نظم با چهره ای افسرده، عمر خود را به بیهودگی می گذارنیدند و در آن حجره های تاریک و غبار گرفته با مباحثات سطح، روزگار سپری می کردند.
گویند ایشان پس از آنکه از نزدیک اوضاع اسفبار مدارس علمی این شهر را دید، بسیار ناراحت و افسرده خاطر قم را ترک گفت و اطرافیانش بارها از او شنیدند که می گفت: "چه می شد اگر حوزه علمیه قم سرو سامان می گرفت".
آیت الله حائری در اواخر زمستان 1300 هجری شمسی بود که با فرزند بزرگش حاج شیخ مرتضی حائری به همراه آیت الله محمد تقی خوانساری به قصد اجابت دعوت مردم از اراک به سمت قم حرکت کردند و در میان انبوه جمعیت استقبال کننده وارد شهر قم شدند.
تاسیس حوزه علمیه قم چیزی بود که زمزمه آن قرنها پیش از حوزه علمیه نجف شروع شده بود و ریشه در روایات امامان معصوم (ع)داشت.
امام صادق (ع) در قرن دوم هجری قمری به یاران خود درباره شهر قم و مرکزیت این شهر برای دانش اسلامی چنین فرموده بودند: "زود باشد که کوفه روزگاری از مومنان خالی گردد و دانش در آن ناپدید شود... و به شهری که آن را قم گویند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل شود".
حضور آیت الله حائری در قم این نوید امامان بزرگوار شیعه را که همواره زبان به زبان نقل شده و در ذهن شیعیان جای گرفته بود، تحقق می بخشید.
اوایل بهار 1301 هجری شمسی، پس از دو ماه اقامت آیت الله حائری در شهر قم ، در منزل آیت الله پایین شهری، جلسه ای از طرف علما، بازاریان و کسبه تهران تشکیل شد که بزرگانی از فقهای قم چون آیت الله بافقی، آیت الله کبیر و آیت الله فیض در آن شرکت داشتند.
در این جلسه، گفتگو پیرامون حوزه علمیه قم، ساعتها به درازا کشید و سرانجام نظر نهایی به آیت الله حائری محول شد.
همه علما و بزرگان علم و معرفت قبول این امر مهم به آیت الله حائری اصرار کردند و نیز بسیاری از بازاریان و کسبه در تامین مالی حوزه اعلام آمادگی کردند و آیت الله حائری ابتدا بر این عقیده بود که بزرگان قم خود این کار را انجام دهند و از عهده این امر خطیر نیز بر خواهند آمد. اما چون اصرار بی حد علما را مشاهده کرد تکلیف را بر عهده خود ثابت دید و این نکته را بیان فرمود: "استخاره خواهیم کرد آیا صلاح است در قم مانده، به فضلا و محصلان حوزه اراک که انتظار بازگشت مرا دارند، بنویسم به قم بیایند یا نه؟"
وی صبح روز بعد، پس از آنکه نماز صبح را به پایان رساند در حرم حضرت معصومه (ع) به دعا و نیایش ایستاد و به قرآن روی آورد.
نقل است که آیت الله حائری به قرآن استخاره نمی کرد و می فرمود: من درست نمی فهمم "یسبح له ما فی السموات و الارض"، نسبت به موضوع استخاره خواب است یا بد. اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره کرد و خود را به مشیت الهی سپرد، که آیه ای زیبا و مناسب حالش آینده او را ترسیم کرد و آیت الله حائری را مصمم ساخت حوزه علمیه قم را سامان داده، شاگردان خود را از اراک به این شهر فرا خواند.
با اقامت گزیدن آیت الله حائری در قم، بنیان حوزه علمیه قم نیز نهاده شد و با گامهای بزرگی که ایشان بر داشت این حوزه بتدریج رشد کرد و در ردیف بزرگترین حوزه های علمیه جهان تشیع در آمد.
در کنار همه تلاشهای خستگی ناپذیر، آیت الله حائری آثار قلمی مهمی نیز از ایشان به یادگار مانده است که از آن میان می توان به کتابهای کتاب الصلوة، کتاب مفصلی درباره مسائل نماز، کتاب درر الاصول، شامل تقریرات درس آیت الله سید محمد فشارکی و .. اشاره کرد.
کتابهای دیگر آیت الله حائری شامل مجموعه رسائلی است که در ابواب مختلف فقهی مانند احکام ارث، احکام شیر دادن و مسائل ازدواج و طلاق به رشته تحریر درآمده است.
آیت الله حائری در دوران زندگی پربار خود علاوه بر خدمات بسیار ارزشمند فرهنگی و اجتماعی به اسلام و مسلمانان، در مکتب خود فرزانگان و اندیشمندان بزرگی را تربیت کرد.
او که در دوران تدریس توجه ویژه ای نسبت به شاگردان خود داشت افراد خوش استعداد را همواره تشویق می کرد و مورد حمایت خویش قرار می داد و بدین ترتیب توانست شخصیتهای بارزی را به جهان اسلام تقدیم دارد که از میان آنان می توان به امام خمینی (ره)، آیت الله گلپایگانی، آیت الله اراکی، آیت الله مرعشی نجفی و صدها فرزانه دیگر اشاره کرد.
خدمات آیت الله حائری یزدی به حوزه و کتابت خلاصه نشد بلکه او در راه حل مشکلات مردم نیز گامهای بزرگی برداشت به عنوان نمونه در حادثه سیل 1313 قم، با ارسال پیام به همه کشور، کمکهای مردمی را به این شهر روانه کرد.
وی همچنین قطعه زمین وسیعی را در منطقه خاک فرج که متعلق به آستانه حرم حضرت فاطمه معصومه (س) بود، خریداری کرد و با کمک دیگر اقشار جامعه، خانه هایی منطبق با اصول مهندسی وقت به منظور اسکان آوارگان سیل قم احداث کرد که هم اکنون این منطقه به کوچه رهبر شهرت دارد.
در روزگاری که بسیاری از مردم در خیابانهای قم زندگی خود را به تکدی می گذراندند، وی محلی را به خانه فقرا اختصاص داد و مستمندان شهر را در آن مکان گرد آورد و بدین ترتیب صدقات و کمکهای مالی مردم نیک اندیش را در مسیری صحیح، صرف اداره امور آنان کرد.
مساعدت در راه احداث بیمارستان فاطمی قم، قبرستان بزرگ قم و ... نیز از دیگر اقدمات این علامه بزرگ بود.
او در همه این مدت هرگز زهد و ساده زیستی خود را از دست نداد و در طول زندگی خود همواره به رغم اینکه می توانست، اما با حداقل امکانات زندگی کرد.
آیت الله حائری پس از عمری تلاش و تحمل رنج و مشقت در 81 سالگی در 17 ذیقعده 1355 هجری قمری مطابق با 1315 هجری شمسی به دیار ابدی شتافت و در جوار مرقد قدسی حضرت معصومه (س) به آغوش خاک سپرده شد.
نظر شما