به گزارش خبرگزاري مهربه نقل ازروزنامه ديلي استاردراين تحليل سيل مي نويسد كه علائم بدي وجود دارد مبني بر اينكه مناقشات خاورميانه درماههاي آتي با ظهوربازيگران وتهديدات جديد عليه ايالات متحده و همپيمانانش درمنطقه، روبه فزوني خواهد گذاشت.
اين تحليلگر مسائل خاورميانه مي نويسد: از منظرمبارزان مسلمان وعرب، جنگ عليه اشغال آمريكا ومقاومت فلسطينيان در برابر اشغال اسرائيل تلاشي مشابه هم تلقي مي شود و درغياب هرگونه چشم انداز صلحي درهردوجبهه فلسطين وعراق مناقشه و اتحاد بين دو گروه شيعه و سني در حال شكل گيري است و ساختار فرماندهي نيز صورت گرفته و در پي آن ، جنگ وارد مرحله خطرناكتري مي شود.
سيل در ادامه تحليل با اشاره به منابع غربي مي نويسد كه يك فرماندهي عالي و جديد كه متشكل از حزب الله، حماس، اخوان المسلمين(كه جهاد اسلامي در فلسطين نماينده آن است) و در آخر ايران با نقشي نسبتاً برابردر حال شكل گيري است و شكل قابل توجه اين اتحاد اين است كه سني ها و شيعيان و همچنين ناسيوناليستها و اسلامگرايان عرب را در يك آرمان مشترك با هم متحد كند و به باور من براي فردي به عنوان يك عضو اين گروه" هيچ تفاوتي بين جهاد و مقاومت وجود ندارد".
اين تحليلگردرادامه مي نويسد كه چند عامل درپس اين اتحاد جديد وجود دارد واين مسئله عمليات قاطعانه نظامي را سازمان يافته تر مي كند.
اول اينكه، آمريكا ازسياستهاي توسعه شهرك سازي، ديوارجداسازي در كرانه غربي و جنگ تمام عيارشارون عليه فلسطينيان حمايت مي كند واين مسئله تمام چشم اندازهاي صلح و حل اختلاف در مناقشات خاورميانه را از بين برده است و به نظر مي رسد شارون با اقداماتش اجماع جهاني براي تاسيس دو دولت در آن سرزمين را ، به رويا تبديل كرده است.
سيل در ادامه ميگويد كه بر اثر اقدامات شارون كه با حمايت آمريكا صورت مي گيرد فلسطينيان ميانه رو، به سكوت روي آورده اند در حاليكه دولت خودگردان بر اثر دميدن اسرائيل و كمي هم براثر ياس و نا اميدي ملت در محاصره، فروپاشيده است و ابتكار عمل به حوزه عمليات نظامي و مبارز افتاده كه هيچ گزينه و آلترناتيوي جزعمليات مسلحانه ندارند وعجيب اينكه با وجود تلفات عظيم فلسطينيان در طول چهارسال انتفاضه ، اين اقدام آنها به عنوان اقداماتي براي تداوم جنگ مورد بررسي قرار مي گيرد كه مدتهاي مديدي است اين تصور وجود دارد.
دوم اينكه، آمريكا در عراق تلاش مي كند شورش را با زور سركوب كند(گزارشاتي وجود دارد مبني براينكه آمريكا در حال برنامه ريزي يك مبارزه همه جانبه براي پاكسازي فلوجه و ديگر مراكز مقاومت، قبل از پايان سال براي آمادگي در راستاي انتخابات ژانويه عراق مي باشد) و اين مسئله باعث تظاهرات ضد آمريكائي در بخشهايي از جهان شده است. براي مبارزان عرب و مسلمان ،عراق يك مسئله جنگي و يك بسيج موردي در حد و اندازه هاي مسئله فلسطين شده است.
و بالاخره سوم اينكه، تهديدات مكرر اسرائيلي و آمريكائي براي حمله به ايران براي تخريب برنامه هاي مورد ادعاي هسته اي آن كشورهم برحادتر شدن حالات روحي در آن كشور و منطقه ، تاثير داشته است. آنها تند روهاي ايران را براي اقدام محكم و پيشگيرانه درعراق، فلسطين و منطقه لبنان تشويق كرده اند تا اينكه آن كشور جاه طلبيهاي آمريكا و اسرائيل را تحت كنترل و مهار خود در آورد.
اين تحليلگر آمريكائي مي افزايد كه پيروزي ستيزه جويان، غير قابل اجتناب نبود. جنبشهائي مانند حزب الله و حماس در پي تغيير سياستهاي آمريكا هستند اما آمريكا و اسرائيل بر غير قانوني و تروريست خواندن آنها اصرار دارند.
سيل در ادامه با پيش كشيدن ميانه روها در فلسطين مي نويسد كه مدتي است كه مسئله مشروعيت بمب گذاريهاي استشهادي در محافل فلسطيني بر سر زبانها افتاده است و مي گويد كه اين طيف ميانه روبراين عقيده است كه چنين بمب گذاري هائي بهانه را بدست شارون مي دهد تا در قدرت باقي بماند ، دولت فلسطين را تخريب ، مبارزه فلسطينيان را با تروريسم بين الملل برابر گرداند و به ديوار آپارتايد شارون مشروعيت بخشد.
اين تحليلگرمعتقد است كه ميانه روها در فلسطين همچنين براين باورند كه با كنارگذاشتن عمليات استشهادي واتخاذ يك استراتژي و مقاومت بدون خشونت مي توانند نظروديد جامعه جهاني از جمله بسياري از اسرائيلي ها را به خود جلب كنند و بدين ترتيب آنها با اين اقدام مي توانند جامعه جهاني را وادار كنند تا بر اسرائيل فشار وارد كند تا به قوانين بين المللي و گفتگوهاي سياسي احترام بگذارد و اين بحثها درحاليكه افراطيون معتقدند كه انتفاضه ضربات كوبنده اي را بر اسرائيل وارد كرده كمي مي تواند راهگشا باشد.
نويسنده در ادامه با توجه به سرسختي رژيم اسرائيل و لطماتي كه از اين حيث متحمل مي شود چنين مي نويسد كه سياست اشغال و سركوب اسرائيل آن جامعه را خشن كرده، باعث توقف سرمايه گذاري داخلي شده، بيكاري وجنايت افزايش پيدا كرده باعث خروج جوانان ازآنجا شده، ديدگاه جهانيان را نسبت به اسرائيل منفي كرده است و باعث انزواي بيشتر اسرائيل شده و اگر حمايت آمريكا نباشد اسرائيل باقي نخواهد ماند.
سيل در ادامه اشاره مي كند كه امروزه تمايل عمده و اصلي در خاورميانه اين است كه استراتژي بايد زدن ضربات مهلك بر اهداف آمريكا و اسرائيل باشد تا آمريكا بهاي سياست يك جانبه خود را درطرفداري ازاسرائيل درخانه اش بپردازد تا بدين سبب اسرائيل را تشويق كند رفتار عاقلانه اي در پيش گيرد.
سيل اشاره مي كند كه اين بحث در آمريكا نيز به نوعي در اينترنت ، سخنراني شخصيتهاي مهم و حتي در جريان عمده مطبوعاتي در آمريكا برعليه سياست نئومحافظه كاران وغير نظاميان پنتاگون درعراق كه باعث تنفر جهان اسلام از آمريكا شد، منعكس مي شود و افزايش هزينه ها وتلفات آمريكا درعراق دركنارترس ازحملات تروريستي انتقادات را درآمريكا افزايش داده و اعتراض منتقدين عليه آنچه كه آنها به عنوان نتيجه غصب سياست خارجي آمريكا بوسيله راست افراطي طرفدار اسرائيل مي دانند بيشتر شده است و چنين ديدگاههائي در بين اعضاء سنتي تر دستگاه سياست خارجي آمريكا و كاركنان ارشد نيز ديده مي شود.
سيل در ادامه با اشاره به نقش منفي نئومحافظه كاران به ديدگاه آمريكائي ها در خصوص مسائل خاورميانه كه چندي پيش در يك آگهي يك صفحه اي درنيويورك تايمزبه چاپ رسيده بود، اشاره مي كند كه دراين آگهي به اشتباه آمريكا درحمله به عراق، ماهيت تروريسم واقعي و احساسات فلسطينيان تحت اشغال اسرائيل اشاره مي كند و مي گويد كه مسلمانان سياست خارجي آمريكا را شديداً و بطور متعصبانه طرفدار اسرائيل و تهديدي مهم عليه اسلام مي دانند .
نظر شما