دکتر قاسم کاکایی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد اینکه متون علوم انسانی را با توجه به چه قواعدی باید خواند و آیا کدهای خاصی برای خوانش متون رشته خود دارید گفت: متون علوم انسانی با سایر رشتههای علمی دیگر تفاوت دارند. یکی اینکه در علوم انسانی بعضاً با مسائل انتزاعی سرو کارداریم و از این جهت مانند علوم تجربی نیستند که محسوس و قابل لمس و ملموس باشند. مسائلی است که انتزاعی است و تصوراتش در مواردی بسیار سخت است و بایستی یک تصور صحیح از موضوع بدست بیاوریم و این، کار را نسبت به علوم تجربی سختتر میکند.
وی افزود: دیگر اینکه در علوم انسانی ما با نظریهپردازی و مکتبهای فلسفی سروکار داریم و در اینجا بایستی نظر نویسنده یا صاحب فکر و اندیشه را بدست بیاوریم . بنابراین اینجا دو مطلب مطرح میشود. یکی اینکه صاحب مکتب یا اندیشمند مورد نظر ما چه میگوید و دوم اینکه حقیقت چیست و واقعیت امر کدام است. خواندن متن بر طبق هریک از این دو هدف متفاوت است. اگر ما نظریه آن اندیشمند را بخواهیم بدست بیاوریم باید ببینیم که چه گفته و مراد نویسنده یا گوینده چیست. در اینجا ما یک اصولی داریم (که در مباحث اصول فقه که در حوزهها تدریس میشود و امروزه هم در فلسفههای تحلیل زبانی مطرح است )که ما چگونه به مراد گوینده پی ببریم که به آنها مقدمات حکمت میگویند. قطعاً ما باید زبان، الفاظ، واژهها و مدلول واژهها را بشناسیم و قرائن لفظی،عقلی،زبانی و مکانی را بدانیم تا بتوانیم مراد گوینده را بیابیم اصولی آنجا حاکم است.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه شیراز خاطرنشان کرد: اگر به دنبال این باشیم که واقعیت و حقیت چیست بخصوص در فلسفه در اینجا میبایستی صرفاً پیرو دلیل باشیم و ببینیم دلیل و برهان چه میگوید.
این محقق و پژوشگر در مورد اینکه آیا متون رشته خود را بیش از چند بار مطالعه میکنید همچنین اظهارداشت: اگر متن در رشته الهیات باشد مطلع همه معارف الهیات اسلامی قرآن است که در تمام عمر بارها و بارها آن را میخوانیم. منتها مسئلهای که در قرآن مطرح است در سایر متون مطرح نیست. یعنی قرآن همیشه نو است و سخن جدیدی دارد که از جانب حکیم علی الاطلاقی این سخن گفته شده که برای همه زمانها و مکانها و برای هر لحظه فرد، چیز نویی باید داشته باشد. لذا هر قرائتی که ما از قرآن میکنیم یک دیدگاههای نویی پیدا میکنیم که قبلاً آن دیدگاه را بدست نیاورده بودیم. لذا بارها و بارها خواندن قرآن برای این است که قرآن موقعیت خاصی دارد که در مباحث تفسیر و تأویل و هرمنوتیک مطرح است.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی ادامه داد: اگر متون درسی باشد بخصوص در رشته فلسفه بخاطر اینکه مباحث انتزاعی است چندین بار باید آنها را خواند تا به کنه مفهومی که مورد نظر نویسنده بوده پی ببریم و تصور صحیحی داشته باشیم. پس از آن تصور تصدیق صحیح از آن مطلب بدست بیاوریم.
کاکایی در باره یادداشتهایش از متون مطالعه شده نیز گفت: در رشتههای علوم انسانی و در حوزهها از قدیم سنتی بوده به نام سنت حاشیه نویسی که سنت بسیار حسنهای است که هر صاحب فکری وقتی متنی را شروع میکند به خواندن نکات و مباحثی به ذهنش خطور میکند که مربوط به همان لحظه و زمان است که با دفعه دیگری که بخواند ممکن است آن جرقه در ذهنش زده نشود. لذا ما هر دفعه که متنی را میخوانیم جرقههایی در ذهنمان زده میشود که بصورت حاشیه نویسی در کنار کتاب یا نوشته خودمان یاداشت میکنیم .
این نویسنده و مترجم درپایان یادآورشد: این حاشیهها که نکات بسیار دقیق و زیبایی دارند ممکن است طولانی هم بشوند. پس از دو یا سه سال که به آنها رجوع میکنیم خودمان هم متعجب میشویم که چطور این نکته در آن زمان به ذهن ما خطور کرده است و جمع کردن این حاشیهها باعث میشود که ما تحلیلی از متن داشته باشیم و برای تحقیق و پژوهش این حاشیهها را مورد استفاده قرار دهیم.
نظر شما