۱۳ آذر ۱۳۸۹، ۱۰:۱۸

"کسوف" فریاد تنهایی آدم‌های جنگ زده است

"کسوف" فریاد تنهایی آدم‌های جنگ زده است

کارگردان نمایش"کسوف" با اشاره به اینکه این نمایش بخش دوم از سه گانه‌ای است که قصد دارد تصویری از عشق، جنگ و مهاجرت باشد، این نمایش را فریاد تنهایی انسان‌های جنگ زده دانست.

به گزارش خبرنگار مهر، نمایش "کسوف" به کارگردانی ایوب آقاخانی هر شب ساعت 19:45 دقیقه در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه می‌رود. کارگردان در این نمایش در زمانی کوتاه به مسائل مختلف از جمله عشق، تنهایی انسان، مهاجرت و جنگ می‌پردازد. ایوب آقاخانی در این گفتگو درباره ویژگی‌های نمایش و نگاهش به موقعیت انسان در جنگ صحبت کرده است.

* خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: شما در این نمایش به مقوله جنگ و تنهایی انسان‌ها پرداخته‌اید. نکته مهم در این نمایش این است که انسان‌های ضعیف‌تر بیشتر در معرض تهاجم و اثرات ناشی از جنگ قرار می‌گیرند. دیدگاه شما برای اجرای این نمایش و دلیل انتخاب این موضوع چه بود؟

- ایوب آقاخانی: مقوله جنگ و تراژدی جنگ و تاثیر آن در مناسبات بشری که قربانی شدن انسان‌ها نیز در آن می‌گنجد سال‌هاست که ذهن من را به خود مشغول کرده است. من به تاثیر مهاجرت و جنگ در دو نمایشنامه‌ام پرداخته‌ام. یکی از آنها "امپراتور و آنجلو" بود که سال 86 نوشته و اجرا شد البته نه به کارگردانی امیر دژاکام. و دومین نمایشنامه "کسوف" است که هم‌اکنون در حال اجراست.

مقوله جنگ و تراژدی جنگ و تاثیر آن درمناسبات بشری که قربانی شدن انسانها نیز در آن می‌گنجد سالهاست که ذهن من را به خود مشغول کرده است

 البته در حال بررسی و تحقیق برای نگارش سومین بخش از این تریلوژی هستم که امیدوارم بتوانم آن را هم روی صحنه ببرم. مهاجرت، عشق و جنگ سه مولفه مهم هستند که خط داستانی این نمایش‌نامه‌ را شکل می‌دهند. جنگ تراژدی بزرگی است و اولین اختراع پلشت بشری است. جنگ باعث می شود انسان‌ها به بهانه‌های مختلف به نابودی یکدیگر دست بزنند. تبعات و حواشی جنگ‌ها تا امروز و در قرن بیست و یکم هم ادامه دارد.

متاسفانه در کشور ما به دلیل ارائه آثار شعاری در مقوله جنگ این نوع از کارها به محاق رفته است. بنابراین ما با چالش بزرگی روبرو بودیم تا بتوانیم با ارائه سادگی، صداقت و تکنیک در این نمایش مخاطبان قهر کرده از آثاری که به جنگ می‌پردازند را آشتی دهیم.

* شما در" کسوف" به قشر کم بضاعت و ضعیف جامعه پرداخته‌اید. افرادی که بیشتر از دیگران در معرض خطر ناشی از جنگ قرار می‌گیرند. انسان‌های بی‌پناهی که چه افغانی باشند چه ایرانی، مهجور هستند . اگر هم قرار باشد جایی سکنی گزینند آنجا فقط می‌تواند منطقه صفر یعنی مرز بین دو کشور باشد.

 - آدم‌هایی که از طبقات بالاتر هستند در بزنگاه‌هایی مانند جنگ کمتر آسیب می‌بینند و می‌توانند به راحتی فرار کنند. تراژدی اصلی در زندگی افرادی از جنس شخصیت‌های "کسوف" به وجود می‌آید. معمولا این افراد فراموش‌ شده‌ترین اقشار جامعه هستند. زندگی این افراد برای صاحب منصبان جهانی و قدرتمندان اصلا اهمیت ندارد. تراژدی این افراد بسیار مهیب‌تر است از دیگران. چون افرادی هستند که بود و نبودشان برای جهان ارزش ندارد اما به اندازه من و شما انسان هستند.

هنگامی که این افراد از بین می‌روند ما از یاد می‌بریم که آنها هم انسان هستند و به اندازه انسان‌های مهم زندگی شان ارزش دارد. با توجه به مقام، منصب، فرهنگ، طبقه و جایگاه اجتماعی‌انسان‌هاست که مرگ و زندگی‌ آنها اهمیت می‌یابد. اینجاست که آدم‌ها باید تنهایی‌شان را فریاد بزنند. نمایش" کسوف" در واقع فریاد تنهایی آدم‌های جنگ زده است.

* به نظرم وارد کردن شخصیت افغانی در نمایش هم به همین دلیل بوده. چون اصولا مهاجران افغانی‌ در کشور ما مشکلاتی دارند.

 - من باید مهاجری را انتخاب می‌کردم که مخاطب بتواند با او احساس نزدیکی کند. نزدیکترین و شناخته شده‌ترین مهاجرین هم افغانی‌ها بودند بنابراین این انتخاب بهترین گزینه بود. با این کاراکتر بود که می توانستم شخصیت مورد نظرم را به درستی به مخاطب بشناسانم.

* روند نوشتن نمایشنامه به چه صورت بود؟ چون شما از کارگردان‌هایی هستید که با متن آماده تمرین‌ها را شروع می‌کنید.

با توجه به مقام، منصب، فرهنگ، طبقه و جایگاه اجتماعی‌انسانهاست که مرگ و زندگی‌ آنها اهمیت می‌یابد. اینجاست که آدمها باید تنهایی‌شان را فریاد بزنند

- بله. من تا امروز به صورت کارگاهی نمایشی را اجرا نکرده‌ا‌م. به نظرم افرادی که به صورت کارگاهی کار می‌کنند نمی‌توانند در خلوت ادیبانه خودشان متنی را بیافرینند. من نمی‌خواهم با این حرف مهارت نویسندگان را زیر سوال ببرم اما به نظرم این کار، حرفه‌ای نیست. من تغییر اثر در کنار بازیگران را دوست دارم و احساس می‌کنم این شیوه مقبول‌تری است. همیشه با نمایشنامه کامل ‌شده سر تمرین‌ها حاضر می‌شوم.

 علاوه بر ریاضتی که برای نگارش این نمایشنامه کشیدم تلاش بسیاری انجام دادم تا متن این اثر درباره شخصیت "میوند" با زبان افغانی نوشته شود. یعنی از ابتدا از زبان افغانی برای نگارش متن استفاده شده است. لهجه‌ای که در این نمایش استفاده شده تلفیقی از لهجه‌های مختلف افغانی است که با یکدیگر ترکیب شده اند. برای این کار تحقیقات و مشاوره‌های بسیاری انجام دادم. این تحقیقات درباره زبان افغانی حدود دوماه و نیم به طول انجامید. آقای آذرنگ نیز تمام تلاشش را کرد تا بتواند به درستی این نقش را ایفا کند و بتواند بیشترین تعهد را نسبت به این لهجه داشته باشد که خوشبختانه با استادی تمام توانسته این شخصیت را ارائه کند.

* شخصیتی را که نسیم ادبی ایفاگر نقش آن است از طبقه پائین جامعه است. زنی کولی و بی‌خانمان که در خانه افراد مختلف مشغول به کار است. اما لحن و نوع بازی نسیم ادبی این موضوع را به درستی به ما نشان نمی دهد. او شخصیت زنی تهرانی و از طبقه متوسط را ارائه می‌دهد.

- به نظر من شخصیتی که ادبی ارائه می‌دهد کاملا مقبول است. چون از ابتدای تمرین‌ها روی بازی بازیگران خیلی کار شد.

* یعنی از ابتدا این طرز بیان مورد قبول و خواسته شما بود؟

- در واقع من بازی و لهجه نسیم ادبی را تائید کردم. البته شخصیت کولی که در این نمایش ارائه می‌شود کمی با ذهنیتی که از کولی‌ها در ذهن مخاطبان نقش بسته متفاوت است. زمانی که نام کولی به میان می‌آید معمولا همه به یاد لهجه جنوبی می‌افتند. اما کولی مد نظر من کولی است که همیشه در سفر است بنابراین نمی‌خواستم زیاد به او قومیت ببخشم. ممکن است در جاهایی لهجه این شخصیت به تهرانی نزدیک شود اما آدمی با فرهنگ طبقاتی خیلی بالا نیست.

در این نمایش تلاش شده کارگردانی به صورت پنهان در اثر جریان داشته باشد و هرگز کارگردان خرده ترفندهای خود را در یک حالت، های لایت شده به تماشاگر نشان نمی‌دهد

 بی سرزمین بودن و آوارگی شاخصه کولی‌ها است. او در کشور خودش هم بی سرزمین و غریب است. فردی است که مثل باد به هرجا سرک می کشد و همه جا به دنبال اقلیم امنیت خودش می‌گردد. بنابراین ثریا که کولی نمایش ماست با تعریف کلیشه‌ای تماشاگر از کولی فرق دارد.

* نکته قابل توجه در این نمایش جنبه تصویری بودن آن است که در بیشتر صحنه‌ها به چشم می خورد. بعضی از صحنه‌های نمایش شبیه نماهایی از یک سکانس واحد طراحی شده‌اند. ازابتدای نگارش متن این شیوه را مد نظر داشتید؟

 - بله از زمان نگارش نمایشنامه این مسئله را مد نظر داشتم. خیلی خوشحالم که تصویری بودن نمایش دیده شده است. در این نمایش تلاش شده کارگردانی به صورت پنهان در اثر جریان داشته باشد و هرگز کارگردان خرده ترفندهای خود را در یک حالت، های لایت شده به تماشاگر نشان نمی‌دهد. طراحی بصری نمایش با وجود اینکه کاملا فکر شده است خیلی وقت‌ها به چشم نمی‌آید و خوشحالم که شما به این نکته اشاره کردید و این طراحی‌ها در اثر دیده شده است.

* طراحی صحنه طراحی صحنه نمایش هم در راستای همین دیده نشدن بوده است؟

- بله. طراحی صحنه "کسوف" ساده، قابل قبول و متناسب با محتوای نمایش ارائه شده است. البته این طرح از میان چندین طرح خانم سید کنعانی طراح صحنه نمایش انتخاب شده است و تلاش شده با خلوت شدن صحنه تمرکز از تماشاگر گرفته نشود. در ابتدا ممکن است مخاطب تحت تاثیر دکور قرار گیرد اما بعد از گذشت زمان اندکی این طراحی جز نمایش می‌شود و دیگر دیده نمی‌شود چون قرار است بازی‌ها بیشتر به چشم بیاید.

* در پایان این نمایش امید به چشم می‌خورد. دو شخصیت نمایش"کسوف" به امید رسیدن به یکدیگر و آرزوهایشان سختی‌ها و مشقت‌ها را به جان می‌خرند.

 - بشر به امید زنده است. همه ما و حتی تئاتری‌ها بدون امید نمی‌توانیم زندگی کنیم.

- - - - - - - -

گفتگو: آروین موذن‌زاده

کد خبر 1203267

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha