حجت الاسلام محمد موسوی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد گستردگی علوم انسانی و نیاز علوم انسانی به علوم دیگر و اینکه به کدامیک از علوم انسانی دیگر در رشته خود نیاز دارد گفت: در رشته من که فلسفه و عرفان اسلامی است نیاز به منطق به عنوان مقدمه فلسفه و عرفان است. البته به بحثهای لغوی و ادبیات عرب و ادبیات فارسی هم نیاز است که چون صرفاً جنبه ابزاری دارندبه عنوان نیاز شاید به حساب نیایند.
این استاد فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد درمورد اینکه در جهانی که به میان رشتهای معروف است شما چگونه با مسئله تخصص کنار میآیید؟ چگونه سعی میکنید متخصص رشته خود باشید؟ همچنین اظهارداشت: در رشته فلسفه اسلامی یکسری مسائل وجود دارد که خیلی حالت میان رشتهای پیدا نمیکند. البته بعضی از قسمتهای فلسفه است که میشود یک تطبیقی بین نتایج فلسفی و احیاناً علوم دیگر انجام داد. اگر کسی بخواهد آن تطبیقها را انجام بدهد نیاز به مطالعات میان رشتهای دارد. اما در مطالعات فلسفی خالص نیاز به رشتههای دیگر برای فهم مسائل فلسفی نیست.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان اسلامی در مورد اینکه متخصصان علوم انسانی تاچه اندازه باید از تحولات علوم طبیعی مطلع باشند نیز گفت: بستگی به رشته علوم انسانی آنها دارد. نمیشود یک حکم کلی برای تمام رشتههای علوم انسانی داد. در زمینهای که خود من مشغول به کارم یعنی فلسفه اسلامی، تحولات علوم طبیعی در اصل ِ مسائل فلسفی نقشی ندارند. چون علوم طبیعی با تجربه سرو کار دارد و موضوعات و تحولاتش همه بر مدار امور محسوس و تجربهها است. اما در مسائل فلسفه اسلامی امور به مدار دلایل عقلی و فلسفی میگردد و با برهان عقلی مسائل اثبات میشوند. لذا در اصل مسئله، تحولات علوم طبیعی در اینجا اثری ندارند.
موسوی تصریح کرد: البته در جهت شناخت مصادیق صغرای استدلال ممکن است نقش داشته باشند به این توضیح که وقتی که ما یک استدلال قیاسی ترتیب میدهیم از دو مقدمه صغرا و کبرا تشکیل شده است . در صغرا و کبرا، موضوع ومحمول وجود دارد بعضی اوقات تحولات علوم طبیعی مصداق آن موضوع را در صغرا تغییر میدهند ولی البته ضرری به اصل برهانیت ِبرهان نمیزنند، در این حد که بخواهیم حد اصغر را که همان موضوع در صغرا است این را بشناسیم البته نیازبه آگاهی از تحولات علوم طبیعی است.
نظر شما