۷ دی ۱۳۸۹، ۱۱:۰۴

انگیزه‏های تفکر-25/

فلسفه و عرفان مکمل یکدیگرند

فلسفه و عرفان مکمل یکدیگرند

استاد فلسفه تربیت دبیر مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص) معتقد است فلسفه و عرفان مکمل یکدیگر هستد و عرفان به مسائلی جواب می‌دهد که فلسفه از جواب بدانها عاجز است.

دکتر علی محمد صابری در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد انگیزه‏هایش برای رفتن به سمت رشته تخصصی‎اش گفت: یک انگیزه اینکه تفکر و تحلیل عقلی در رشته فلسفه باعث قوت عقل و پایه تحکیم در علوم و همچنین دین و همچنین عرفان می‎شود. دوم مسئله کشف حقیقت است که البته ادعای رشته من است اما تاچه حد به این هدف نایل می‏شود این سؤال مهمی است. بهرحال کشف حقیقت به واسطه عقل یکی از مسائل مهم در فلسفه است که مرا به سمت خودش کشاند. سوم اینکه فلسفه حقیقت علوم را بررسی می‏کند و در گذشته هم پایه علوم تجربی و علوم انسانی بود مرا به سمت این علم مادر کشاند. چهارم اینکه فلسفه مقدمه‏ای است برای عرفان و تصوف که اینها به نوعی به معرفت و تحقیق نیازدارند که فرد وارد حوزه عشق و کشف و شهود بشود و درآن تصفیه و تنقیح صورت بگیرد. اینها دلایل و انگیزه‏های بنده در گرایش به رشته فلسفه هستند.

این استاد فلسفه تربیت دبیر مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص) درمورد مطرح بودن انگیزه‏هایش در حال حاضر هم، چنین اظهار داشت: این انگیزه‏ها برایم همیشه مطرح بوده و هستند. منتها رشته فلسفه بنده را اقناع نکرد و به تمام هدفها و انگیزه‏هایی که درونم بود پاسخ مثبت نداد. اینچنین بود که علاقه من به عرفان و تصوف اسلامی بیشتر شد حالا نه از جنبه نظری آن، بلکه جنبه عملی و سلوک عملی آن که انسان را به حقیقت نایل می‎کند.

صابری درمورد پرسشهای اصلی در رشته تخصصی وی نیز گفت: پرسشهای اصلی که در رشته تخصصی ما وجوددارند راجع به سه موضوع اصلی،خدا،انسان و جهان است. هستی خداوند در فلسفه مورد سؤال قرار می‏گیرد و اینکه آیا ما می‎توانیم به اثبات عقلی وجود خدا بپردازیم یا خیر؟ اگر ما دلایل عقلی نداشته باشیم نمی‏توانیم سراغ دلایل نقلی که قرآن و حدیث و کتابهای آسمانی است برویم حتی با توسل به عقل باید سراغ قرآن برویم و خود قرآن و دیگر کتب آسمانی ازجمله تورات و انجیل چنین دستوری می‏دهند.
 
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان اسلامی درادامه تصریح کرد: یکی دیگر مسئله انسان است. انسان در عصر جدید محور اندیشه است. در تفکر اومانیستی هرچیزی برای انسان معنا پیدا می‎کند یعنی بودن در عالم بواسطه انسان است.اشیاء ،خداوند و همه چیزهایی که در این عالم هستند. ما سوا الله همه بواسطه وجود انسان معناپیدا می‎کنند.
 
این استاد فلسفه تربیت دبیر مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم(ص) خاطر نشان کرد: منتها در عصر جدید تفسیرهای هم الهی و هم الحادی از انسان شد و از حقیقت انسان باز ماند. در تفسیرالهی هم در عصر جدید ما با یک تفسیرکلامی –الهیاتی مواجهیم نه یک تفسیر عرفانی از انسان کردیم.

صابری درادامه یادآورشد: مسئله دیگر مسئله کیهان‌شناسی یا جهان‌شناسی است. اینکه آیا حقیقت عالم، ناسوتی و عالم طبیعت است یا فرای این عالم ناسوت و طبیعت ما عالم مثال حقیقی همانجوری که افلاطون به آن قایل بود داریم یا عالم خیال متصل و ملکوتی همانطور که سهروردی می‏گوید داریم. ما باید ببینیم که اسرار خلقت که در این عالم هستند آیا مورد کشف واقع می‏شوند؟ تمام این موضوعات یعنی خدا ،انسان و جهان در فلسفه مورد بررسی قرار می‏گیرند و از مسائل مهم در فلسفه هستند.

وی افزود: نکته بعدی مبادی علوم است. یعنی فلسفه مبادی علوم را هم تعیین می‎کند و حوزه‏ها را از همدیگر جدا می‏کند. شما  نگاه کنید که دکارت هم فیلسوف بود و هم یک ریاضیدان و مبادی بسیاری از علوم را بواسطه ریاضی‎اش تعیین کرد،همینطور کانت یا ارسطو که اصلاً معلم اول است و بسیاری از علوم مثل منطق را تفکیک کرد.

این استاد فلسفه در پایان خاطرنشان کرد: فلسفه راهی است برای بازنگری در علوم انسانی و مشکل‌گشا است که ما بتوانیم از آن منابع دست اول و مبادی مهم پس از شناسایی بهره‌برداری لازم را ببریم.
کد خبر 1211981

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha