به گزارش خبرنگار مهر، سومین همایش "نواندیشی دینی، جامعیت و پویایی اسلام" با محوریت اقتصاد و سیاست صبح امروز سهشنبه 30 آذر در سالن شهید بهشتی دانشگاه شهید بهشتی آغاز شد.
در این همایش حسن رحیمپور ازغدی به بررسی مبانی نواندیشی در علوم اجتماعی پرداخت.
وی با اشاره به هفته وحدت حوزه و دانشگاه گفت: وحدت حوزه و دانشگاه موضوعی ذومراتب است، بسیاری از مشکلات از سر گذرانده شده پس از انقلاب بدون وحدت حوزه و دانشگاه میسر نبوده است.
وی افزود: همکاری در حوزه تمدنسازی بدون نواندیشی در علوم اجتماعی امکان ندارد. حوزه و دانشگاه باید به این جمعبندی برسند که در این عرصهها با هم کار کنند. باید توجه داشت ما با یک تاریخ جعلی از علم مواجه هستیم برای مثال تبدیل جهان مسطح به جهان کروی و جهان کروی به جهان مسطح یک جعل تاریخی است.
ازغدی گفت: ابوریحان بیرونی در قرن 4 هجری زندگی و در سه جا از آثارش به مسئله کروی بودن زمین اشاره کرده است. برخلاف غرب که دانشمندان برای طرح کروی بودن زمین سر خود را به باد می دادند دانشمندان ما پیش از گالیله کروی بودن زمین را مطرح کردند ولی به ما گفته شده است که گالیله و متفکران قرون متأخر به این کشف نائل آمدهاند.
وی افزود: جعل تاریخ علم و فلسفه و فلسفه جعلی علم امکان نواندیشی را منتفی میکند. برخلاف کسانی که معتقدند جهان به لحاظ اطلاعرسانی مسطح شده باید گفت جهان هنوز هم به لحاظ اطلاع رسانی مسطح نیست و کروی است. ترور دو استاد دانشگاه شهید بهشتی نشان میدهد که آزادی ارتباطات وجود ندارد و جهان از این حیث مسطح نیست.
ازغدی یادآور شد: دعوای اصلی در دنیای کنونی میان علم و ایدئولوژی نیست بلکه دعوای ایدئولوژی کاپیتالیسم و سرمایهداری با ایدئولوژیهای مقاومت است و علم در این وسط بازیچهای بیش نیست. اتفاقات مهم قرن بیستم چون رفتن به کره ماه و انداختن بمب دعوای ایدئولوژیها بوده است.
وی گفت: نه تنها علوم انسانی حتی تکنولوژی هم کاملاً در دنیا درگیر ایدئولوژی است و نتایج ایدئولوژیک و سلطه ایدئولوژیک نیز پیدا کردهاند لذا دعوی علم و ایدئولوژی مطرح نیست.
ازغدی با اشاره به معنادار بودن عنوان این همایش گفت: عنوان این همایش معنادار و قابل توجه است . در خصوص پژوهشها و همایشها باید توجه داشت مختصات نقطه شروع باید مشخص شود. پژوهش باید کارآمد باشد و با مبانی جامعه و انقلاب همسو باشد و برای رفع مشکلات جامعه خودمان باشد. بحث نواندیشی دینی بحث جدید و مربوط به بعد از انقلاب نیست. این بحث قبل از انقلاب شروع شد که باید پختهتر شود.
وی در ادامه با اشاره به اهمیت پرسش از مبانی نظریههای کنونی در علوم انسانی گفت: در علوم انسانی باید مبانی را در ابتدا زیر سؤال برد و در مورد آن چرایی کرد. ابتدا باید مبانی معرفتی و هستی شناسی را مورد چرایی قرار داد. غرب از اینکه این مبانی را زیر سؤال ببرد دچار هراس و ترس نشد. غرب از ایدئولوژیک بودن در علوم انسانی و علوم اجتماعی بهره منده نبوده و از ثمرات آنها استفاده میکند.
وی تصریح کرد: نواندیشی در اقتصاد و سیاست به معنای پذیرفتن سه چیز است اول اینکه سیاست و اقتصاد لزوماً آن چیزی نیست که ترجمه شده و به ما ارایه شده است و سقف تفکر این نیست. اگرچه ما نسبت به این ترجمه و مطالب ارایه شده ترس و فوبیا نداریم. معنای دوم عنوان این همایش که به اقتصاد و سیاست می پردازد این است که امکان نواندیشی وجود دارد. در بحث نواندیشی دینی می خواهیم نواندیشی را با وفاداری به مبانی دین و برای رفع مشکلات جامعه دینی داشته باشیم. بر این اساس نواندیشی برای ما هم امکان است و هم ضرورت و بدون آن انقلاب پابرجا نمیماند و تا تمدنسازی نکنیم نابود میشویم.
ازغدی گفت: چند علت را میتوان در خصوص ضعف نواندیشی دینی مورد شناسایی قرار دارد. ضعف متولیان فرهنگی و حاشیه نشینی روحانیت یکی از عوامل ضعف نواندیشی دینی در تاریخ ما بوده است. یک بخش از این ضعف تحمیلی بوده و بخش دیگر آن تقصیری بوده است. بخش تحمیلی ناشی از همکاری استبداد داخلی با استعمار غرب بوده که این موضوع باعث حاشیه نشینی روحانیت شد. بخش تقصیری این حاشیه نشینی به عدم آمادگی حوزه ها در پاسخگویی به همه ابعاد پرسشهای اجتماعی جامعه بوده است.
وی در ادامه تصریح کرد: یکی دیگر از موانع نواندیشی دینی از یک سو به متحجرین و از سوی دیگر به روشنفکرانی برمیگردد که براساس گفتمان غربی صحبت میکنند. علوم انسانی در کشور ما نقلی است و نه عقلی و این نقل مبتنی بر ترجمه است. علوم انسانی در اینجا و در کشور ما برخلاف غرب که عقلی است نقلی است. مشکل دیگر در نواندیشی دینی مربوط به نسخهبرداری معکوس از روند روشنفکران غربی است. در غرب در قرون 11 تا 16 میلادی سنتهای کلیسا و پاپی نقد میشود و از دل این نقد روشنفکری متولد میشود و پس از طی این مرحله است کن روشنفکری سکولار به وجود میآید.
وی افزود: ولی در کشور ما این روند را به صورت معکوس شاهد هستیم. اول روشنفکری الحادی به وجود آمده و سپس روشنفکری دینی ظهور کرده است. در اروپا اولین روشنفکران تا قبل از قرن 16 روشنفکر دینی بودهاند و به نقد کلیسا و سنتهای پاپی پرداختهاند. اولین جریانهای فلسفی و ضد فلسفی در اروپا در عصر مواجهه با آثار ابن سینا و غزالی به وجود آمده است. در کشور ما روندی تصنعی شکل گرفت و مفاهیم غیردینی که در اروپا وجود داشت وارد ایران شد و با سنت اسلامی تصادم پیدا کرد و چیزی به نام نواندیشی دینی در ایران به وجود آمد و این مسیر معکوس پیدا شد.
وی در ادامه مدرنیته به معنای لغوی را که به معنای پیشرفت است بد ندانست و گفت: مدرنیته لغوی به معنای پیشرفت است که با آن مشکلی نداریم و از آن استقبال هم میکنیم. ولی مدرنیته به مفهوم اصطلاحی بار ایدئولوژیک دارد و نمیتوان آن را از سکولاریسم جدا کرد چرا که این مدرنیته با نقد کلیسا و کنار گذاشتن آن صورت گرفته است. اگر ترجمه نبود ما مقولهای به نام روشنفکری چه به شکل دینی و چه به شکل غیردینی در ایران نداشتیم.
رحیم پور ازغدی تاکید کرد: ضرورت نقد بنیادهای فلسفی علوم اجتماعی در نواندیشی باید مورد توجه قرار گیرد. قبل از مدرنیته علم و دین در عرض هم تقسیم میشدند و هیچکدام ناسخ یکدیگر نبودند. در علوم اجتماعی و علوم انسانی در غرب مدرن حکمت نظری و عملی، دین و علم ناسخ یکدیگری معرفی میشود. آگوست کنت پدر پوزیتیویسم و اومانیسم و علوم اجتماعی دین و علم را ناسخ یکدیگر میداند.
وی تصریح کرد: انسان شناسی مدرن حذف متافیزیک فلسفی و دینی را به دنبال داشت. برای بررسی نظریات علوم انسانی این مبانی را باید شناخت. غرب وانمود میکند علوم عاری از ایدئولوژی شده است. باید در نظر داشت هیچوقت مثل زمان کنونی حکمت نظری و عملی اینچنین آغشته به ایدئولوژی نبوده است. عاری شدن علم از ایدئولوژی دروغی است که غرب میگوید. در حال حاضر ایدئولوژیهای قرون 18 و 19 میلادی در علوم اجتماعی و علوم انسانی کاملاً حضور دارند. این حضور نه تنها در علوم اجتماعی و انسانی بلکه در علوم طبیعی هم وجود دارد و دیوارهای برلین و دیوارهای ایدئولوژیک به نحو شفاف در علوم وجود دارند.
ازغدی در ادامه با اشاره به اینکه تاریخ علم را باید دوباره نوشت، گفت: تاریخ علم باید دوباره نوشته شود چرا که تاریخ تمدن و تاریخ علم جعلی است که در قرون 19 و 20 میلادی توسط غربیها نوشته شده است. داستان تاریخ تمدن و تاریخ علم قصه 200 سال اخیر و قوم پیروز است و این قصه را شکست خوردهها ننوشتند. قوم آنگلوساکسون پیروز شد و زبان جهانی علم را به سبک و با ایدئولوژی خود نوشت. امروزه چون آنگلوساکسون پیروز شده زبان آنها شده علم و زبان سایرین به زعم آنها ایدئولوژی است. براین اساس نواندیشی دینی کار سخت و مشکلی شده اما امکانپذیر و ممکن است.
وی یادآور شد: اتفاقات معرفتی قرون 17 و 18 از کانت تا دکارت مبنای شکلگیری علوم اجتماعی و علوم انسانی شدهاند. روش دکارتی، عقل عملی کانتی، مطلوبیت گرایی اگرچه خود بعنوان علوم اجتماعی نبودند ولی علوم اجتماعی بر پایه آنها شکل گرفت.
ازغدی در ادامه تصریح کرد: نواندیشی از آنجا آغاز میشود که این پارادایم را زیر سؤال برد تا تمدن سازی آغاز شود. با نگاهی علمی، فلسفی و به دور از ترس و مبتنی بر استدلال باید مبانی این پارادایم به چالش کشیده شود و زیر سؤال برده شود.
وی در ادامه با اشاره به اینکه دانشکدههای علوم انسانی در کشور ما دارند تاریخ علوم انسانی غرب را میخوانند، گفت: در دانشکدههای علوم سیاسی، فلسفه، اقتصاد تاریخ این علوم یعنی تاریخ علوم سیاسی، تاریخ فلسفه و تاریخ اقتصاد غربی خوانده میشود. فضلایی که با مبانی اسلام آشنا هستند و علوم جدید را نیز میشناسند برای بنده جای امیدواری دارند و این فضلا باید خط شکن باشند والا بنده به بدنه دانشگاه و حوزه با روند فعلی امیدی ندارم. متن حوزه و دانشگاه خواب هستند این فضلا که از آنها نام بردم باید به طور استشهادی این خط را بشکنند البته بسیار دشنام و ناسزا شنیده و خواهند شنید. باید این خط شکنی صورت گیرد تا ببینیم چه زمان کار جدی صورت میگیرد.
نظر شما