به گزارش خبرنگار مهر، همواره صحنه تیاتر میدانی است برای تیاتریها که حرفهای خود را برای تماشاگران تیاتر بگویند. حال اینکه اهل تیاتر خود تماشاگر مدیران تیاتری هستند. با این تفاوت که تیاتر مدیران تیاتری از زلزلههایی که در چین و ماچین و ممالک غربی رخ میدهد پیشی گرفته.
در این مجال که دست داده روایت کنیم برایتان زلزلهای را که قدرتش به قول اندیشمندان مغرب زمین چندین ریشتر است و این چندین ریشتر چگونه لرزانده تیاتریهایی را که برخیشان هنوز در لرزهاند. حکایت بدین گونه است که در یکی از روزهای ماضی مکتوبی عرضه شد که خود برای اهل تیاتر از کتیبههای بیستون نیز عظیمتر بود.
در این مکتوب مدیران تیاتر صحنهای را رقم زدند که اهل تیاتر اندر شگردهای خلق آن از تعجب دست بر دهان گذاشته و لرزه را از نوک پا تا فرق سر میزبان شدند. روایت است که از دیر زمان که خشت تیاتر در ایران پخته شد صحنهای به وجود آمد که تماشای تیاترهای آن از چشم تماشاگران تیاتر پنهان بود و آن صحنه، صحنه نبرد تیاتری جماعت بود و مدیران تئاتری.
گویند در این میدان جماعت تیاتری به گمان اینکه با علم روز و آموختن آمیزههای به روز و از فرنگ برگرفته تا بیخ و بن مسلحاند جد اندر جد در مقابل مدیران تیاتری به صحنه آمدند دریغ از اینکه مدیران تیاتری نیز غافل از فوت و فن صحنه نیستند و چه بسا صحنهآرایانی زبردستند.
جان کلام اینکه تیاتری جماعت در هر صحنه نبرد با ادواتی مواجه میشد که هر کدام از آنها سالها بعد در فرنگستان کشف میشود. از جمله این ادوات مکتوباتی است که هر از چند گاهی بار مرکب به خود میگیرند و چنان زیر پای جماعت تیاتری میسرند که تنها آن زمان که معلق میان زمین و آسمانند و هر دم از صحنه تیاتر دورتر میشوند این جماعت به درک قدرت این مهمات نائل میشوند.
اما برگردیم به سراغ مکتوبی که باعث و بانی این حکایتها و روایتها شد و سخن و خاطر ما را به گذشته برد. مکتوبی که از برای شورایی است با عنوان پر طمطراق "شورای حمایت". مدیران تیاتری که از سپیده سحر تا ظلمات شب تصویر جماعت تیاتر را در اذهان خود به همراه دارند و دمادم در این تفکرند که چگونه راه را برای این جماعت هموار کنند به سرعت تصمیم به هموار کردن راه گرفتند.
روایت است که در اجتماع مدیران تفکرات روی هم جمع شد و مکتوبی از آن پدید آمد که راه را هموار کرد آن هم چه هموار کردنی. چنان راه هموار شد که برخی جماعت تیاتری با خواندن مکتوب با کامی خشک مواجه شد که آب رود ارس هم جوابگویش نبود.
در روزهای ماضی تا بدین لحظه بر لرزههای اندام جماعت تیاتری افزوده میشود و به گفته برخی راویان اخبار به زودی زود این لرزهها ختم به خیر میشود و صلح میان مدیران و تیاتریها حاکم میشود. حال ما هم با امید زندهایم و امید به فرصتی دیگر تا سرانجام این لحظهها را بازگو کنیم برای کسانی که ذهن و قلبشان جویای لرزهها و پسلرزههای تیاتر و تیاتری است.
سؤال و جواب دبیر جشنواره با خودش!
مدیران تیاتری قابلیتهایی دارند که این قابلیتها در جماعت تیاتری اندک است و اگر هم هست بیبهره مانده. تیاتر جشنوارههایی دارد که در آن تیاتری و تماشاگر چند روزی با هم گل میگویند و گل میشنوند و در این بین سفرهای پهن است تا مدیر و تیاتری و تماشاگر هر کدام بنا به قدرت و توانایی از این خوان نعمت بهرهمند میشوند.
از جمله این جشنوارهها، جشنواره تیاتر فجر است که برای رسیدن به آن گرد و خاکی در میان جماعت تیاتر به پا میخیزد که گاه کسانی از گرد و خاک حاصله جان سالم به در میبرند که حدس زدن آن برای شاهدان این وضعیت همچون امکان دیدن انسانهایی که میگویند مرزهای فضا را برای ملاقات با زمینیان طی میکنند.
از این گرد و خاک و عبور و مرور که بگذریم به دبیر جشنواره تیاتر فجر میرسیم که مردی قابل و مجهز به ادوات باقی مدیران است. اما دبیر مذکور تواناییهای قابلتری دارد که از آن جمله میتوان به قابلیت "پرسش و پاسخ با خود" یا به قول وقایع نگاران "مصاحبه با خود" اشاره کرد.
از قدیم الایام که انسان همنوعان خود را دید در خصوص احوالات و مسائل مختلف به گفت و شنود پرداخت. از این رو آدمی گفتگو را با دیگری انجام میدهد و اینکه جای دیگری هم بشود فکر کرد و پرسش نمود و پاسخ داد از عهده هر کسی بر نمیآید الا دبیر جشنواره تیاتر.
در روزهای ماضی که بستر زلزله و ولوله برای تیاتر بوده عجایبی نیز به عجایب هفتگانه تیاتر ایران افزوده شد. مکتوبی این بار نه در حد زلزله با عیار ریشتر بلکه به عنوان اعجوبهای به دست وقایع نگاران تیاتر رسید که دیگر نه تنها رود ارس بلکه دریای تردامان هم جوابگوی خشکی کامشان نبود.
عجبا! واحیرتا! چگونه چنین چیزی امکان دارد؟ اینکه دبیری بگوید، بشنود و بپرسد و نقد کند؟ به واقع وقوع چنین رخدادهایی نشانگر آن است که مدیران و دبیران از منظر استعداد بسی پیشرفتهتر از جماعت تیاتری هستند که مکتوباتشان حاوی گفتگوی فردی با فرد دیگری است.
گویند که تیاتر هم به مانند شهر طهران بر روی لایههایی است که هر دم با جنبیدن هر کدامشان لرزه بر اندام تیاتر و تیاتری میاندازد که شیوهنامه شورای حمایت یکی از آن لایههای است.
کد خبر 1220709
نظر شما