به گزارش خبرنگار مهر، عاطفه رضوی در بخش دوم گفتگو با خبرگزاری مهر درباره حضورش در تئاتر و بازی در نمایشهای "حضرت والا" و "رقص زمین" به کارگردانی حسین پاکدل صحبت کرده است.
*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: کار با حسین پاکدل سخت بود؟
- عاطفه رضوی: آقای پاکدل کارگردانی جدی است اما کار با او سخت نیست، من با کارگردانهای بزرگی در سینما کار کردهام به نظرم کار در سینما سختتر از تئاتر است، کار در تئاتر جذابیتهایی دارد و دشواریهای آن هم طبیعی است. چیزهای زیادی درباره سختی کار در تئاتر شنیدهام. میدانم در تئاتر باید خاک صحنه بخوری تا آزموده شوی. اما واقعیت این است که در تئاتر پنج ساعت وقت برای نمایش گذاشته میشود و بقیه روز وقت بازیگر آزاد است و بازیگر حتی میتواند متن را قبل از اجرای هر روز باز نکند.
اما در سینما مثلا در پروژهای که در یک شهرستان ساخته میشود همه زندگی یک بازیگر تحتالشعاع کارش قرار میگیرد. شاید به همین دلیل بهتر است اینها را با هم مقایسه نکنیم، حالا که تجربه حضور در تئاتر را دارم به این باور رسیدهام که بازیگری در سینما و تئاتر دو دنیای متفاوت است.
* بازیگر در تئاتر این فرصت را دارد که به مرور به نقش نزدیک شود و آن را کامل کند. در این نمایشها برای شما این اتفاق افتاد؟
- در سینما باید تمرکز و انرژی را خرج کنی و بهترین کار را در اولین لحظه انجام بدهی چون فرصت تکرار نداری. سرعت عمل در سینما اهمیت دارد. بازیگری به نظر من هوش، شعور و خلاقیت است. ادای چند جمله دیالوگ به معنی بازیگری نیست. کشف جزئیات یک نقش بسیار مهم است. من وقتی متنی را میخوانم آن را لحظه به لحظه زندگی میکنم، در هیچ زمانی متن را از یاد نمیبرم و تلاش میکنم خودم را به چیزی که کارگردان در نظر دارد نزدیک کنم. من برای کارگردان بازی میکنم.
در بازیگری تئاتر تمام توانم را به کار بردم که دیالوگ اضافه و حرکت اضافه نداشته باشم و به کارگردان متعهد هستم. پخته شدن شخصیت از درون بازیگر میآید و قابل رویت برای دیگران نیست، وقتی ما قرار میگذاریم دیالوگی بگوییم و میزانسنی را اجرا کنیم باید آن را اجرا کنیم، به نظرم این کار اگر خارج از قرارداد با کارگردان و بازیگر مقابل باشد شرافتمندانه نیست. من بازیگر تیپ سازی نیستم به این دلیل اگر نقش را از درون باور نکنم بازی نمیکنم.
* نزدیکی سلیقه و نگاه شما به کارگردان چقدر مسیر نزدیک شدن به نقش را ساده و سریع میکند؟
- زمانی که نگاه کارگردان و بازیگر به یک موضوع و شخصیت یکی باشد این مسیر سریعتر اتفاق میافتد، خوشبختانه من و آقای پاکدل به دلیل نگاه و سلیقهای که داریم راحتتر با هم به نتیجه درباره نقش میرسیم.
*بازخورد منتقدان و صاحبنظرانی که دیدگاه و سلیقهشان برای شما مهم است پس از دیدن این دو نمایش درباره بازی شما چه بوده؟ اصلا این قضاوتها برای شما مهم است؟
- مگر میشود کار هنری انجام داد و به نظر گروههای مرجع اهمیت نداد؟ برای من هم این داوریها و قضاوتها مهم است. خوشبختانه آنهایی که نظرشان را قبول دارم در اولین تجربهام روی صحنه، من را پذیرفتند و تشویقم کردند. راحت بودنم روی صحنه برایشان مهم بود. در "رقص زمین" این اتفاق افتاد و در "حضرت والا" با تجربه دشوارتری روبرو هستم.
*بازی در سه نقش متفاوت بارزترین ویژگی این نمایش برای شما است.
- در این نمایش باید نقش سه زن را بازی میکردم که در عین تفاوت عصارهای مشترک دارند، نوع برخورد و حرکتهایشان در مقطعی که در آن قرار دارند متفاوت است اما ریشه یکسان دارند. موقع خواندن متن بعضی نکات مشترک را میشد در آنها یافت که خیلی کمرنگ به آنها پرداخته شده بود. عقاید و افکاری را میشد بین منیر، سرور و پوران مشابه دید اما متن و نمایش روی این مشترکات تمرکز پررنگ نمیکند. من با حرکتها و جزئیاتی آنها را متفاوت بازی و فاصلههایی بین این شخصیتها ایجاد کردم.
*منیر شاید جذابترین شخصیت است، یک نوع خیال شاد و سرخوش.
- یک نوع خوشخیالی است، رویا است، کابوس نیست. بازخوردها خوشبختانه خوب بوده نسبت به این نقشآفرینیها و تفاوتها از کار درآمده است.
* بازی در این سه نقش انرژی زیادی از شما میگیرد. مدام باید در صحنه حرکت کنید و از قالبی به قالبی دیگر بروید.
- حتی در بعضی صحنهها در فرصتی کوتاه باید لباس هم عوض کنم، تکنیک بازیگری در این موارد به شما کمک میکند و فاصلهگذاریهایی که کردهاید میتوانید اجرا کنید. مثلا پوران را با حرکتهای کمتر و منیر را شادتر و سرخوشتر بازی میکنم. تمرکز جزئی از بازیگری است و من تعجب میکنم اگر بازیگری بازی کند و تمرکز نداشته باشد، این بازی نیست بازیگوشی است.
*با کدامیک از این شخصیتها بیشتر همدلی میکنید؟
- من هر سه را دوست دارم، هر کدام بخشهایی از من را در خود دارند، منیر از من دور نیست، سرور و پوران هم. شاید جنس رابطه سرور با همسرش از نسل من فاصله داشته باشد اما دلمشغولیهایش را درک میکنم، فکر میکردم به این شخصیت دیرتر از بقیه برسم، جالب است که او را زودتر از بقیه پیدا کردم.
*با کدام بازیگر در این نمایش راحتتر بودید؟
- مهدی سلطانی. خوشحالم که تجربه همکاری با او را به دست آوردم، در این دو نمایش که کنار او قرار گرفتم بسیار آموختم، مانند یک کلاس بازیگری. او با فروتنی و بدون منت بسیاری نکات را به من آموخت. مهدی سلطانی فرصت لذت بردن از بازیگری را برای بازیگر مقابلش فراهم میکند.
* بعد از این دو نمایش پیشنهاد بازی در تئاتر داشتهاید؟
- بله، یک نمایش پیشنهاد شد، چندان خوشایند نبود.
*با همان وسواس که در سینما کار کردهاید میخواهید در تئاتر کار کنید؟
- من در تئاتر آدمهای کمی را میشناسم، متعلق به نسلی هستم که شاید با نسل امروز تئاتر به سختی بتوانم ارتباط برقرار کنم،باید بین من، کارگردان و نقش رابطهای ایجاد شود تا بتوانم در نمایشی بازی کنم، آن حساسیتها و نگاه به بازیگری همچنان وجود دارد و طبیعی است در انتخابهایم تاثیر میگذارد.
*تئاتر جای خالی سینما را برای شما پر کرد؟ همانقدر جذاب است؟
- تئاتریها تعریفی از تئاتر و فضای آن دارند که با واقعیت تفاوت دارد و من زمانی که روی صحنه رفتم این را درک کردم، سینما همچنان جذاب است، من آگاهانه خواستم کمتر مقابل دوربین بروم و این مسیر را انتخاب کنم، در این ده سال فقط یک نقش و یک فیلم بوده که دوست داشتهام در آن بازی کنم و این دردناک است. در دهه 60 از 10 فیلمی که تولید میشد دوست داشتم در هشت تای آن بازی کنم. در این سالها نقش خوب آن قدر کم بوده که من وسوسه برگشتن به سمت بازیگری سینما را نداشتهام.
* پس اگر فیلمنامه و نقش خوب باشد، امکان بازگشت شما به سینما وجود دارد؟
- مگر میشود انسان کاری را که دوست دارد ترک کند، من بیمار بازیگریام. مهم اثری است که باقی میماند و من دوست دارم آنچه از من میماند باعث شرمندگیام نشود.
- - - - - - - - - -
گفتگو: محدثه واعظیپور
نظر شما