به گزارش خبرنگار مهر، فرشاد محمدی فیلمبردار جوان سینما از نسلی محسوب میشود که تجربهگری در فیلمبرداری را دوست دارند و تلاش میکنند در هر فیلم فضایی جدید را پشت سر بگذارند. وی از شاگردان و دستیاران مرحوم نعمت حقیقی است. محمدی تاکنون مدیریت فیلمبرداری فیلمهای "آل"، "آناهیتا"، "برخورد خیلی نزدیک"، "در میان ابرها"، "ریسمان باز" و.... را برعهده داشته است. وی در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بلورین برای فیلم سینمایی "آل" به کارگردانی بهرام بهرامیان بود.
محمدی امسال تجربه همکاری با ابراهیم حاتمیکیا در "گزارش یک جشن" را داشته و به عنوان مدیر فیلمبرداری برای دومینبار با مهرشاد کارخانی در فیلم "کوچه ملی" همکاری کرده است. در این گفتگو درباره همکاری وی با حاتمیکیا کارگردان برجسته سینمای ایران و فیلم "کوچه ملی" که هر دو در جشنواره فیلم فجر حضور دارند، صحبت شده است.
*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: همکاری با ابراهیم حاتمیکیا برای فیلمبردار جوانی مانند شما قطعا یک فرصت استثنایی محسوب میشود.
- فرشاد محمدی: به عقیده من کار کردن با حاتمیکیا فیلمساز برجسته سینمای ایران برای هر فیلمبرداری یک فرصت است. در فیلم "گزارش یک جشن" در کنار اینکه به شدت فضای تصویری کار برای وی اهمیت داشت ما با یک فیلمنامه بسیار خوب روبرو بودیم که در کنار این همکاری میتوانست دومین ویژگی برای من محسوب شود. حاتمیکیا یکی از کارگردانهای شاخص سینمای بعد از انقلاب است. قطعا وقتی او به من پیشنهاد همکاری داد، با کمال میل قبول کردم.
*حدود چند ماه ساخت این پروژه به تعویق افتاد ولی شما با وجود داشتن پیشنهادهای دیگر صبر کردید تا این فیلم به مرحله تولید برسد، فکر میکنید حاصل کار ارزش این انتظار را داشت؟
- در ابتدا صحبتهای اولیه برای فیلمبرداری را انجام دادیم. اما بعد از مدتی فیلمنامه با تغییراتی روبرو شد و حاتمیکیا با توجه به حساسیتهایی که دارد کار نگارش را در زمان بیشتری انجام دادد. من ترجیح دادم در این فرصت صبر کنم و پیشنهادهای دیگر را نپذیرم تا بتوانم با وی همکاری کنم.
از طرفی من معتقدم حاتمیکیا فیلم بد نمیسازد. شاید فیلم قبلی وی "دعوت" با نقدهای مختلفی روبرو شد اما به هر حال این فیلم نیز تاثیراتی است که وی از جامعه زمان خود گرفته بود. وقتی در جریان فیلمنامه "گزارش یک جشن" قرار گرفتم احساس کردم با یک متن کامل روبرو هستم. اما صادقانه بگویم عنوان و سابقه حاتمیکیا برایم کافی بود تا چند ماه صبر کنم تا این پروژه به نتیجه برسد.
*چطور حاتمیکیا به انتخاب شما به عنوان یک مدیر فیلمبرداری جوان رسیده بودند؟
- آقای حاتمیکیا کار فیلمبرداری و خصوصا نورپردازی من را در فیلم "آل" بهرام بهرامیان دیده بود و زمانی که با هم صحبت کردیم، عنوان کرد با دیدن این فیلم حس کردم تو از پس از هرکار مشکلی بر میآیی. او از فضای نورپردازی و جنس فیلمبرداری من در این فیلم خوشش آمده بود.
رویا تیموریان و مریلا زارعی در نمایی از "گزارش یک جشن"
* نسل شما ترجیح میدهند، بیشتر در فیلمهای تجربی فعالیت کنند، تا بتوانند دست به تجربه ایدههای تازه بزنند. کمتر با روایتهای کلاسیک کنار میآیند. "گزارش یک جشن" این امتیاز را دارد؟
- باید بگویم فیلمبرداری و کار در فضاهای کلاسیک را دوست دارم. همکاری در پروژههای تجربی بیشتر پاسخی به نیازهای درونی است. شاید این بیشتر به سابقه همکاریام با مرحوم نعمت حقیقی برمیگردد. فیلم "گزارش یک جشن" هم رئال بود. البته به نوعی برای حاتمیکیا جایگاه نور اهمیت ویژهای در این فیلم داشت. ما در این فیلم فیلمبرداری رئالیستی به آن شکل مرسوم نداشتیم. اگر قرار بود فضا را رئال ببینیم نورپردازی تخت انجام میدادیم.
* بخش عمده فیلمبرداری "گزارش یک جشن" در لوکیشنی حوالی جنوب تهران فیلمبرداری شده که گویا کار ساخت آن چند ماه طول کشیده است؟
- لوکیشن اصلی کارخانهای در جنوب تهران بود که با طراحی به یک بنگاه همسریابی تبدیل شد. خوشبختانه در این کار آقای حاتمیکیا ترمزهای خودش را باز گذاشته بود و به هیچ وجه کلیشهای نگاه نمیکرد. طی جلساتی که من با وی و طراح صحنه و لباس داشتیم به این نتیجه رسیدیم که باید در این کار انتهای ترمز را باز کنیم. به همین دلیل ما کاملا رها و آزاد کار را جلو بردیم که حتی به عقیده من در برخی مواقع از آن طرف بام افتادیم.
بحث زیبایی شناسی نور برای کارگردان خیلی در این فیلم مهم بود. خوشبختانه به من اعتماد داشت و البته شناخت حاتمیکیا در این حوزه بسیار خوب است، در مواقعی پیشنهاد و ایدههایی ارائه میکرد که به من کمک بیشتری میداد.
*پس بیشتر ارتباط شما با حاتمیکیا و سارا سمیعی طراح صحنه و لباس در این فیلم بود؟
- سارا سمیعی طی جلسههایی که با کارگردان داشتیم در برخی مواقع بسیار جسورانه عمل میکرد. البته حاتمیکیا خواستههای خود را در ارتباط با بخش تصویر و صحنه عنوان میکرد و این پیشنهادها در نهایت کاملا با هم ترکیب میشد. او به شدت در تمام بخشها مشاوره میکرد، خوشبختانه فضای فکری من و حاتمیکیا برای گرفتن تصاویر به هم نزدیک بود و این شناخت و نزدیکی باعث میشد به نتیجه ایدهآل برسیم.
داستان این فیلم در یک روز رخ میدهد، به هر حال داخل لوکیشن شرایط نوری وجود داشت. ما برای چند صحنه چندین بار وارد اتاق شخصیت بانو در فیلم میشدیم. من باید طبق حس و حال سکانس و حتی کاراکتر فیلم شرایط نوری را تغییر میدادم. بیشتر ایجاد حس و حال و بیان روحیات شخصیت و سکانسهای فیلم از طریق نور انجام میشد. ما حتی بیشتر با نور به موقعیت آدمها در این فیلم نزدیک میشدیم.
در اوایل فیلم نور به شکلی تنظیم شده که نشان از ناشناخته بودن این فضا است و این کاملا مخاطب به این حس که با مکانی روبرو است که معادل بیرونی ندارد، روبرو میشود. تمام این مباحث همان بحث بیان و زیباییشناسی نور بود که برای کارگردان اهمیت داشت.
در فضای لوکیشن اصلی ما از ساعت 16 به بعد نور محیط را از دست میدادیم، حفظ راکورد نوری خیلی از من وقت میگرفت. در سکانسهای پایانی فیلم در بخشهایی از صحنههای خیابانی با 10 دوربین کار میکردیم. ضرورت سکانس نمیگذاشت ما با دوربین 35 میلیمتری کار کنیم. به شدت علاقمندم نتیجه کار و این زحمات را بر روی پرده ببینم.
*کار کردن در این شرایط و یا حتی با حاتمیکیا سخت نبود؟
- حاتمیکیا یک فیلمساز حرفهای است که کاملا جدی به اثر خود فکر میکند. بیشتر صحنهها در شب گرفته شده بود و ما در روز در حال استراحت بودیم، حتی بعضی مواقع ظهر با من تماس میگرفت و اگر ایدهای به ذهنش میرسید بیان میکرد. وی تماما درگیر کار بود. حاتمیکیا تختی برای خود در همان لوکیشن ثابت تهیه کرده بود و مدام در آنجا مشغول بازنویسی بود. تمام وجودش در مدت کار با فیلم درگیر بود.
جالب است بدانید بیشتر گروه پشت دوربین جوان بودند. اما وی با همه همراه بود. در عین کار جدیت خود را همراه داشت. حاتمیکیا فیلمساز سختگیری است اما خوشبختانه به من اعتماد زیادی کرده بود.
* شما کاملا از روی فیلمنامه فیلمبرداری را دنبال میکردید؟ فکر میکنم شیوه دکوپاژ حاتمیکیا کاملا متفاوت باشد.
- بله کاملا از روی متن پیش میرفتیم. ما قبل از کار با عوامل اصلی و بدون بازیگران چند بار در چند جلسه متن را دورخوانی کردیم. پیشنهادات را ارائه میدادیم. من این شرایط کارکردن را خیلی دوست داشتم و فکر میکنم از آن نتیجه لازم را گرفتیم.
روز قبل از هر صحنه با بازیگران تمرین میشد و براساس همین تمرینها حاتمیکیا فیلمنامه را بازنویسی میکرد. شیوه دکوپاژ وی واقعا متفاوت بود. پشت دوربین بسیار تمرین میکرد. حاتمیکیا معتقد بود بیشتر از یک پرداشت نباید از یک پلان گرفته شود چون طراوتی در برداشت اول وجود دارد که در دومی نیست. به همین دلیل خیلی کم به دو برداشت میرسیدیم.
* از نتیجه کار راضی هستید؟ فکر میکنید "گزارش یک جشن" چقدر به فیلمهای قبلی این کارگردان شباهت دارد؟
- قطعا از نتیجه راضی هستم. فیلم به عقیده من پایان فوقالعاده تاثیرگذار و منقلب کننده دارد. نمیتوانم بگویم این فیلم به کارهای قبلی حاتمیکیا شباهت ندارد. باز هم همان دغدغههای حاتمیکیا است. حتی شخصیتهای فیلم را به نوعی شاید کمرنگتر در فیلمهای دیگری از او دیدهایم. فیلم به شدت تحت تاثیر شرایط روز جامعه است. ما حتی در این فیلم با شخصیتهایی روبرو میشویم که متضاد آن را در فیلمهای حاتمیکیا قبلا دیدهایم.
* یکی دیگر از فیلمهای شما در جشنواره فیلم فجر "کوچه ملی" به کارگردانی مهرشاد کارخانی است. فضای آن کار به چه شکل بود؟
- من و کارخانی پیش از این تجربه خوبی در فیلم "ریسمان باز" داشتیم. اغلب صحنههای این فیلم در خیابانهای جنوب شهر فیلمبرداری شد. متاسفانه هنوز برای مردم ما بحث دوربین در خیابان حل نشده است و فکر میکنم هرگز هم این مشکل برطرف نشود. مدام در حال پنهان کردن دوربین بودیم و این کار را سخت میکرد.
* گویا موضوع فیلم درباره خود سینما است.
- فیلمنامه "کوچه ملی" نگاهی نوستالژیک به سینما دارد. فیلمنامه را خیلی دوست داشتم. به اندازهای با فیلمنامه درگیر شده بودم که مدام با مهرشاد کارخانی جلسه میگذاشتیم و پیشنهاد میدادیم. خوشبختانه کار کردن با کارخانی برای من خیلی راحت است، هم شناخت خوبی نسبت به هم داریم و هم به نظر و نگاه هم اعتماد میکنیم. فیلم به لحاظ اینکه بیشتر صحنههای آن خیابانی بود سختیهای خاص خود را داشت.
*در این فیلم فضای تجربی را دنبال کردید؟
- بگذارید شما را راحت کنم من خودم را فیلمبردار سینمای کلاسیک میدانم. البته از فیلمبرداری و نورپردازی در کارهای تجربی اصلا بدم نمیآید. بلکه به این سینما علاقمندم. برای فضاسازی، فیلمهای کلاسیک تعریف خودش را دارد. در فیلم "کوچه ملی" تلاش کردم در صحنههای داخلی فضای نورپردازی فیلمهای قدیمی را داشته باشم. اما نه به این معنی که آن بافت را کپی کنم.
* این فیلم با "ریسمان باز" خیلی تفاوت دارد؟
- من "ریسمان باز" را بیشتر دوست دارم. البته قبل از اینکه این فیلم هم تمام شود حسی مانند حالا داشتم و فکر میکنم بعد از دیدن "کوچه ملی" به نتیجه متفاوتی برسم. به هر حال دیدن فیلم روی پرده بسیار مهم است.
-----------------------
گفتگو: بیتا موسوی
نظر شما