۲۸ دی ۱۳۸۹، ۱۰:۱۱

گزارش مهر از یادنامه شمس/

برخی‌ها با رفتن در آستین من بزرگی می‌جویند/ شمس مستقل بود

برخی‌ها با رفتن در آستین من بزرگی می‌جویند/  شمس مستقل بود

سعید محبی دوست و یار قدیمی زنده‌یاد شمس آل‌احمد با ذکر خاطره‌ای درباره وی گفت: شمس در پاسخ به تمام انتقادها تنها این جمله را می‌گفت، "برخی‌ها با رفتن در آستین من بزرگی می‌جویند."

به گزارش خبرنگار مهر، یادنامه شمس آل‌احمد که قرار بود شب گذشته با حضور حجت‌الاسلام سرافرازی، محمد تقی میرابوالقاسمی، اسماعیل عباسی، غلامرضا امامی و سعید محبی برگزار شود تنها با ذکر خاطره و سخنرانی دو تن از نزدیکان،‌ نویسندگان و مترجمان معاصر در حضور جلال و احمد آل‌احمد، فرزندان این نویسنده و جمعی از دوستان وی  در سرای اهل قلم برگزار شد.

درابتدای این مراسم سعید محبی دوست و یار قدیمی شمس آل‌احمد با انتقاد از ظلم و جفاهایی که بر او رفت ، گفت: من به عنوان دوست شمس دینی به گردنش داشتم که حال بعد از این همه روز که از مرگش می‌گذرد، باید آن را ادا کنم.

وی افزود: از روزی که شمس به دیار باقی شتافت سعی کردم درباره او یادداشتی بنویسم که متاسفانه ناصر وثوقی یکی از یاران قدیمی‌ام و صاحب امتیاز و سردبیر مجله اندیشه و هنر فوت کرد و حس کردم هر وقت می‌خواهم برای او دست به قلم شوم،‌ مرگ چهره‌اش را نشانم داد.

این نویسنده بیان کرد: هنوز مطلبی را که شب اول فوت او به نام "مرگ در سه چهره" شروع کردم به پایان نرسانده‌ام و نیمه کاره مانده است و امیدوارم روح او برای پایان این متن به من کمک کند.

وی با اشاره به اینکه "ارتباط من با شمس یک ارتباط عاطفی بود" اظهارکرد: هر چند ارتباط ما به دلیل سفر من به خارج از کشور و بعد هم انزوا تحمیل شده بر او بسیار کم شد اما در همان مدتی که روزانه او را می دیدم چهره واقعی‌اش را شناختم.

محبی ادامه داد: من اعتقاد ندارم که سایه سنگین جلال آل احمد بر سر شمس بود، شمس به تنهایی شخصیت مستقلی داشت  و در رفاقت‌هایش عنصری با وفا و خاص بود.

وی در بخش دیگری از سخنانش باز هم با تاکید بر اینکه در حق شمس ظلم و جفای بزرگی شد، گفت:  او با عزت‌نفس زیست زیرا استعداد و ظرفیتی خاص داشت.

این نویسنده ادامه داد: حق شمس در جامعه  روشنفکری ما  ادا نشد هر چند آخرین تصویری که از او دارم، سخنرانی او در انستیتو گوته بود که در مقابل سربازان با قدرت می‌گفت: "مرگ بر این دیکتاتورها و حکومت فاشیست".

وی با بیان اینکه "دوست دارم همیشه این تصویر از او برایم باقی بماند"، ادامه داد: روشنفکری در همه جای دنیا مسئله‌ایست که همه افراد از آن به عنوان یک جریان خوب یاد می‌کنند و هر کس در این جریان قرار داد از بهترین افراد آن جامعه است.

محبی تاکید کرد: اگر روشنفکران انتقادی از حکوت می‌‌کنند تنها به این دلیل است که دوست دارند کشورشان پیشرفت کند و این به معنی عناد با جامعه نیست.

شمس آل‌احمد به جاودانگی پهلو می‌زند

در ادامه این مراسم غلامرضا امامی از نزدیکان شمس نیز با بیان زندگینامه  او سخنان خود را شروع کرد و گفت: هر فردی به دنیا می‌آید،‌ یک روز مسافر رفتن است اما برخی‌ها به جاودانگی پهلو می‌زنند و شمس یکی از آنها بوده و هست.

وی با تاکید بر اینکه شمس آل‌احمد ماندگار می‌شود، افزود: هر چند پیکرش را به خاک سپردیم اما خاطره‌اش را به جاودانگی در ادبیات ایران نگه خواهیم داشت.

این مترجم درباره زندگی شمس اینچنین توضیح داد: او در سال 1308 و اوایل حکومت رضاخان در خانواده‌ای روحانی و سنتی چشم به جهان گشود و در خانه پدری در خیابان خیام کوچه گذرقلی در یک خانه، خانواده و محله سنتی به زندگی‌اش ادامه داد.

وی ادامه داد: در این خانه شمس و جلال در کنار یکدیگر زندگی را تجربه می‌کردند و هیچ کس در هیچ زمانی نمی‌تواند این دو را از یکدیگر جدا کند. شمس در تهران در کنار مدرسه حرفه‌هایی مانند بنایی،‌ سیم‌کشی و آهنگری را آموخت تا بتواند پاسخگوی نیاز خانواده‌اش نیز باشد.

امامی با تاکید بر اینکه شمس بسیاری از هنرها را بلد بود به دوست مشترکی در شمال کشور اشاره کرد و گفت: بسیاری از مجسمه‌های چوبی و دست‌ساز شمس هنوز در دست اوست و او از آنها نگهداری می‌کند.

وی در ادامه عنوان کرد: شمس و جلال پیش از انقلاب به گروه موسوم به گروه چپ پیوستند و وقتی ازجلال پرسیدم که شما در خانواده‌ای روحانی رشد و نمو پیدا کرده‌اید و هم‌اکنون چرا گروه چپ؟ پاسخ داد: در روزگاری که ما بودیم دو گروه وجود داشت قدرت و دربار و مردم و چپ. ما گروه دوم را انتخاب کردیم چون خودمان هم از مردم هستیم.

این مترجم افزود: او در سال 1324 با وجود سن کم به عضویت سازمان جوانان حزب توده درآمد و سپس به دانشگاه تهران راه یافت و در رشته فلسفه و همچنین دانشسرای عالی در رشته علوم تربیتی و روانشناسی به تحصیل پرداخت.او از سال 1336 تا 1340 در قزوین به تدریس اشتغال ورزید و سپس به دبیرستان‌ خاقانی تهران منتقل شد .

وی بیان کرد:  شمس آل‌احمد از سال 1356 که بازنشسته شد به تدریس ادبیات، علوم اجتماعی، فلسفه، روانشناسی و جامعه‌شناسس پرداخت و عمده فعالیت اجتماعی وی در دوران جوانی روزنامه‌نگاری و همکاری در چاپ و نشر کتاب به ویژه آثار جلال بود.

امامی ادامه داد: در آن دوره جلال سمت سردبیر مجله "نامه" معروف به "مردم" از ارگان هیئت اجرائیه حزب توده را داشت و شمس بار و کمک او بود هر چند شمس هر از چند گاهی نوشته‌هایی از خود در روزنامه چاپ می‌کرد اما هیچ‌گاه نامش را پای مطالبش نمی‌گذاشت.

وی اضافه کرد: او بعدها به نیروی سوم ارگان حزب زحمتکشان پیوست و در سالهای 1330 تا 32 سردبیری نشریه آنها را برعهده گرفت.

امامی با اشاره به اینکه شمس در سال 1332 در پی انتشار غربزدگی دستگیر شد اما هیچ‌کس نام او را نمی‌دانست، ادامه داد: شمس همیشه در کنار مردم بود و نباید او را از مردم جدا دانست.

وی ادامه زندگینامه شمس آل‌احمد را اینچنین توضیح داد: وی در تمام سال‌های بعد به عنوان یک نویسنده مشغول به کار بود و در کنار آن در سال 1356 با هزینه شخصی  و با اجازه از سیمین دانشور اقدام به احیای انتشارات رواق کرد.وی چهار  کتاب کم حجم جلال را برای انتشار آماده کرد و در سال 1360 با حمایت سیمین دانشور کتاب "سنگی بر گوری" منتشر شد.

این مترجم اظهارکرد: شمس پس از انقلاب مدتی کوتاه سردبیر روزنامه اطلاعات شد و به عضویت شورای انقلاب فرهنگی در آمد که به دلیل اخراج استادان، به شخصه از این سمت کناره‌گیری کرد.

وی بیان کرد: او تمام سال‌های بعد را  گوشه‌گیر شد و در انزوا ماند.

در این مراسم سعید محبی و غلامرضا امامی به ذکر خاطراتی  دیگر از دوران رفاقتشان با شمس پرداختند و در پایان مراسم فرزندان شمس آل احمد از حضور دوستان وی تشکر کردند.

کد خبر 1234491

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha