این داستانها راهرکس به گونه ای روایت و تحلیل کرده است و قرآن، این کتاب انسان پرور و جامعه ساز نیز روایت و تحلیل ویژه خود را که البته برای ما همان حجت و مبنای عمل است. از میان همه مواردی که کتاب خدا به این موضوع پرداخته است بازخوانی آیات 62 تا81 سوره شریفه مائده جذاب و درس آموزتر است.
آیات مذکور از قرآن کریم در مقام مذمت و سرزنش انحراف اهل کتاب؛ همان امتها و ملتهایی است که راه درست را شناخته و آن را انتخاب کرده بودند، اما به دلایلی که خواهد آمد منحرف گشتند، می فرماید: «بسیاری از آنها را میبینی که در گناه و تجاوز به حقوق دیگران و خوردن مال حرام بر یکدیگر سبقت میجویند، چه زشت است کاری که انجام میدهند»؛ یعنى آنچنان در راه اثم (گناه) و عدوان (ستم) گام بر مى دارند که گویا به سوى اهداف افتخارآمیزى پیش مى روند و بدون هیچگونه شرم و حیا سعى مى کنند در این راه از یکدیگر پیشى بگیرند.
گرچه واژه «اثم» به معنای همه گناهان است، ولی از اینکه در مقابل «عدوان» بکار رفته است معلوم می شود مقصود از اثم در اینجا گناهان فردی است که زیان آن متوجه دیگران نمی شود. درحالی که عدوان به گناهان اجتماعی گفته می شود که علاوه براین، حقوق مردم را هم پایمال می کند.
بعبارت دیگر اهل کتاب چنان غرق فساد و تباهی شدند که از ارتکاب هیچ گناهی شرم نمی کردند. جالب آن است که سپس، و از میان همه گناهان، بر حرامخواری تأکید می شود و این نشاندهنده تأثیر برجسته فساد اقتصادی در انحراف ملتها است. به این ترتیب آیه را باید ذکر اخص بعد از ذکر خاص و بالاخره عام دانست که دلالت برتأکید می کند.
شاید هم بتوان گفت خداوند ابتدا آنها را به خاطر هرگونه گناه مذمت مى کند و سپس بر دو گناه بزرگ به خاطر اهمیتى که داشته اند انگشت مى گذارد، یکى ستمگرى و دیگرى خوردن اموال حرام.
همچنین از تعبیر «کانوا یعملون» چنین استفاده مى شود که انجام این گونه گناهان و انحرافات براى آن مردم جنبه اتفاقى نداشته بلکه بر آن مداومت داشته و مکرر مرتکب می شده اند. اما چرا چنین شد؟!
ریشه یابی انحراف
آیه های بعد در مقام تبیین علت این انحرافات، یا حداقل یکی از علتهای آن، سرزنش خود را متوجه دانشمندان اهل کتاب می کند که با سکوت بی دلیل خود مانع انحراف نشده اند؛ «چرا رَبّانیون (دانشمندان نصاری) و اَحبار (علمای یهود) آنها را از سخنان گناه آلود و خوردن مال حرام نهی نمیکنند! چه زشت عملی است که انجام میدهند»؟!
همانگونه که در تفسیر ارزشمند نمونه آمده و در این نوشتار از آن بهره برده ایم ، ربّانیون جمع ربانى و در اصل از کلمه ربّ گرفته شده ، و به معنى دانشمندانى است که مردم را به سوى خدا دعوت مى کنند، ولى در بسیارى از موارد این کلمه تنها به علماى مسیحى اطلاق مى شده است .
احبار نیزجمع حبر (بر وزن ابر) به معنى دانشمندانى است که اثر نیکى از خود در جامعه مى گذارند، ولى در بسیارى از موارد وبه طور خاص به علماى یهود گفته مى شود.
اول؛ استحاله ارزشها!
در این آیه بر خلاف آیه گذشته تعبیر به « قولهم الاثم» شده است و این تعبیر ممکن است اشاره به این بوده باشد که دانایان موظفند مردم را هم از سخنان گناه آلود باز دارند و هم از اعمال گناه و یا اینکه بگوییم « قول» در اینجا به معنى اعتقاد است یعنى دانشمندان براى اصلاح یک جامعه فاسد، نخست باید افکار و اعتقادات نادرست آنها را تغییر دهند، زیرا تا انقلابى در افکار پیدا نشود، نمی توان انتظار اصلاحات عمیق در رفتارهاى عملى داشت و به این ترتیب آیه، راه اصلاح جامعه فاسد را که باید از انقلاب فکرى شروع شود به دانشمندان نشان مى دهد.
در پایان آیه، قرآن به همان شکل که گناهکاران اصلى را مذمت نمود، دانشمندان ساکت و تارک وظیفه روشنگری را مورد مذمت قرار داده می گوید: چه زشت است کارى که آنها انجام مى دهند. پس روشن می شود که سرنوشت کسانى که وظیفه بزرگ امر به معروف و نهى از منکر را ترک می کنند، بخصوص اگر از دانشمندان و علما باشند، سرنوشت همان گناهکاران است و در حقیقت شریک جرم آنها محسوب مى شوند.
از ابن عباس مفسر معروف نقل شده که مى گفت: این آیه شدیدترین آیه اى است که دانشمندان وظیفه نشناس و ساکت را توبیخ و مذمت مى کند.
شما هم...
بدیهى است این حکم اختصاصى به علماى خاموش و ساکت یهود و نصارى ندارد و تمام رهبران فکرى و دانشمندانى که به هنگام آلوده شدن مردم به گناه و سرعت گرفتن در راه ظلم و فساد، خاموش مى نشینند را در بر مى گیرد، زیرا حکم خدا درباره همگان یکسان است !
در حدیثى از امیر مؤمنان على (ع) مى خوانیم که در خطبه اى فرمود: «اقوام گذشته به این جهت هلاک و نابود گشتند که مرتکب گناه مى شدند، ولی دانشمندانشان سکوت مى کردند، و نهى از منکر نمى نمودند. در این هنگام بلاها و کیفرهاى الهى بر آنها فرود مى آمد، پس شما اى مردم ! امر به معروف کنید و نهى از منکر نمائید، تا به سرنوشت آنها دچار نشوید.»
همین مضمون در اواخر خطبه قاصعه (خطبه 192نهج البلاغه) نیز آمده است :« خداوند متعال نسلهای پیشین را از رحمت خود دور نساخت؛ مگر بخاطر اینکه امر به معروف و نهى از منکر را ترک گفتند. عوام را به خاطر ارتکاب گناه و دانشمندان را به خاطر ترک نهى از منکر مورد لعن خود قرار داد و از رحمت خویش دور ساخت.»
قابل توجه اینکه درباره توده مردم در آیه سابق تعبیر به « یفعلون» شده و در این آیه در مورد دانشمندان تعبیر به «یصنعون». مى دانیم که یصنعون از ماده صُنع به معنى کارهایى است که از روى دقت و مهارت انجام مى گیرد ولى یعملون از ماده عمل به هر گونه کار گفته مى شود. اگر چه دقتى در آن نباشد و این خود متضمن مذمت بیشترى است. زیرا اگر مردم نادان و عوام کارهاى بدى انجام مى دهند، قسمتى از آن به خاطر نادانى و بى اطلاعى است ولى دانشمندى که به وظیفه خود عمل نکند، حساب شده ، آگاهانه و ماهرانه مرتکب خلاف شده است و به همین دلیل مجازات عالم از جاهل سنگین تر و سخت تر است!
در آیات بعد، به نمونه هایی از اعتقادات نادرست و ارزشهایی که دگرگون شده اشاره و تأکید می شود پایبندی به ارزشها و احکام الهی است که مایه برکت آسمان و زمین است و نه مسابقه بر سر حرامخواری! «اگر آنها تورات و انجیل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده (قرآن) را برپا دارند از آسمان و زمین روزی خواهند خورد، جمعی از آنها میانه رو هستند ولی اکثرشان اعمال بدی انجام میدهند.»
جالب توجه اینکه ، آیه بعد همان آیه معروف غدیر است که دستور می دهد:« ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است را کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی کند.»
یکی ازپرسشهای رایج در مورد این آیه تناسب آن با آیات قبل وبعد آن است که همگی مربوط به انحراف اهل کتاب و نقش نخبگان و خواص در آن است. می پرسند اگر این آیه مربوط به غدیر و مسئله امامت و رهبری است، چرا در میان این آیات آمده است؟!
تا آنجا که من دیده ام گویا مفسران و متفکران، اصلِ این اشکال را پذیرفته و به توجیه آن رو آورده اند. برای مثال گفته اند: « این موضوع اهمیت ندارد، زیرا اولاً لحن آیه و تفاوت آن با آیات قبل و بعد کاملاً نشان مى دهد که موضوع سخن در این آیه، موضوعى است که با آیات قبل و بعد تفاوت دارد و ثانیاً همانطور که بارها گفته ایم ، قرآن یک کتاب کلاسیک نیست که مطالب آن در فصول و ابواب معینى دسته بندى شده باشد بلکه طبق نیازها و حوادث مختلف و رویدادها نازل گردیده است. لذا مشاهده مى کنیم قرآن در حالى که درباره یکى از غزوات بحث مى کند، فى المثل یک حکم فرعى را به میان مى آورد و در حالى که درباره یهود و نصارى سخن می گوید، روى سخن را به مسلمانان کرده و یکى از دستورهاى اسلامى را براى آنها بازگو مى کند.»
اما به نظر نگارنده می رسد که با دقت در سیاق آیات ارتباط آنها با یکدیگر آشکار و معلوم می شود که اتفاقاً تناسب جایگاه و ارتباط آیه ولایت کاملاً رعایت شده است؛ چرا که قرآن پس از سرزنش رهبران امتهای گذشته و تبیین این نکته که سکوت نابه هنگام آنان و کوتاهی در انجام رسالتهای سیاسی و اجتماعی آنان است که موجب انحراف و تباهی شد (همان چیزی که در آیه های بعد فتنه خوانده شده است)؛ اکنون و برای جلوگیری از تکرار تجربه تلخ پیشینیان تکلیف رهبری را درامت خاتم تعیین کرده و با نصب رهبرانی دانا و معصوم مسیر صحیح آینده جامعه مسلمانان را تضمین می کند رهبرانی که هم تکلیف خود را درست تشخیص می دهند وخطا نمی کنند، و هم در انجام تکلیف گرفتار وسوسه و عافیت طلبی نمی شوند. برای همین است که به پیامبر تأکید می کند در صورت عدم معرفی امام و رهبر هوشیار و وظیفه شناس ، امت تو نیز سرنوشتی مانند گذشتگان خواهند داشت وگویی اصلاً رسالت خویش را انجام نرسانده ای! چه تناسبی روشن تر ازاین؟!
توبیخ توأمان عوام و خواص
درهرحال توبیخ توأمان عوام و خواص در آیات بعد همچنان ادامه می یابد و هشدار می دهد که :«ای اهل کتاب! شما هیچ جایگاه و ارزشی ندارید؛ مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه بر شما از طرف پروردگارتان نازل شده است بر پا دارید» و پایبند به ارزشها واحکام دینی باشید. در غیر این صورت شما با دیگران فرقی ندارید و «آنها که از بنی اسرائیل کافر شدند بر زبان داود و عیسی بن مریم لعن (و نفرین) شدند، این بخاطر آن بود که گناه میکردند و تجاوز مینمودند. آنها از اعمال زشتی که انجام میدادند یکدیگر را نهی نمیکردند چه بدکاری انجام میدادند.»
دست پنهان و آشکار بیگانه
قرآن کریم در پایانِ این بحث به نکته ظریف دیگری هم اشاره می کند ؛ نکته ای که خود باب وسیعی را برای فهم و تحلیل انحرافات تاریخی ملتها می گشاید و آن اینکه بسیاری از انحرافات ناشی از درهم ریختن مرز بندی ها با دشمنان و گرفتار آمدن ،آگاهانه یا نا آگاهانه، در دام بیگانگان است. « بسیاری از آنها را می بینی که کافران (و بیگانگان) را دوست میدارند (و با آنها طرح دوستی میریزند) چه بد اعمالی از پیش برای خود فرستادند که نتیجه آن خشم خداوند بود و در عذاب (الهی) جاودانه خواهند ماند.»
امام حسین (ع) در سخنرانی مشهوری که در سرزمین منی داشته اند، پس از اشاره به آیات یاد شده نخبگان و علمای زمان خود را در پیدایش انحرافات آن زمان سهیم می شمارد و از آنان می خواهد با یاری اش از تکرار تاریخ بپرهیزند، پند مشفقانه ای که متأسفانه شنیده نشد، و شد آنچه نباید می شد!
--------------------------------
دکتر محسن اسماعیلی عضو حقوقدان شورای نگهبان
نظر شما