به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب "دوکام حبس" نوشته مریم منصوری عصر سه شنبه 12 بهمن با حضور محمد چرمشیر فارس باقری و نویسنده کتاب در کافه پراگ برگزار شد.
در ابتدای این نشست محمد چرمشیر نمایشنامه نویس گفت: یک نویسنده همیشه برای انتشار مجموعه اولش فرصت زیادی دارد. این فرصت به اندازه همه سالهایی است که تا آن زمان عمر کرده است. نویسنده تا زمان چاپ مجموعه اولش فرصت داشته است نگاه کند، غلط بگیرد و اضافه کند. به این دلیل است که سپردن مجموعه اول به ناشر همیشه راحت تر انجام می شود. با این حساب عده ای می گویند روی مجموعه اول نویسنده حساب نکن و منتظر اثر بعدی اش باش.
وی گفت: مریم منصوری را از سالها پیش می شناسم. او پیشتر مشغول تجربه کردن بوده است اما 6 داستان منتشر شده در این مجموعه تجربه او در این دو سال اخیر است. به نظرم نکته مهمی که باید در این جلسه به آن اشاره کنم، مشکلی است که داستاننویسی امروز ما پیدا کرده است و همه ما که می نویسیم کم و بیش دچار این مشکل هستیم.
زیاد از روی دست یکدیگر نگاه می کنیم
چرمشیر افزود: مشکل این است که بسیار از روی دست یکدیگر نگاه می کنیم به همین دلیل اکثریت مجموعه هایی که منتشر می شود شبیه یکدیگر هستند و گویی یک الگو را دنبال می کنند. مخاطب تنوع و افتراقی بین مجموعه داستانهایی که منتشر میشود نمی بیند و هرچه بیشتر در این کتابها جستجو می کند بیشتر متوجه این یکدست بودن می شود. این مساله در حال حاضر می تواند به عنوان یک نقض کلی در ادبیات داستانی ما معرفی شود.
نویسنده کتاب "فاطمه عنبر و 3 نمایشنامه دیگر" ادامه داد: به نظرم نویسندگان به جای قصه نوشتن، فضاهایی را که اطرافشان هست، تکرار می کنند. نکته دوم بسیار عجیب است و آن اینکه نویسندگان ما زیاد از روی دست نویسندگان داخلی نگاه می کنند اما به تجربه های نوشتاری جهان بیرونی از نویسندگان داخلی توجهی ندارند. جالب است که با وجود این همه چاپ آثار ترجمه و بازگردانی شده از تجربه دیگران استفاده نمی کنیم.
تنوع در داستان نویسی از دست رفته است
این نویسنده گفت: این دو نکته تاثیرات منفی خود را بر داستان نویسی ما گذاشته اند. اولین تاثیر منفی نیز از دست دادن تنوع است. در حال حاضر فرم های مختلف، نگرش ها و زاوبه های دید متنوع را از دست داده ایم و داستان نویسی مان شکلی یکدست دارد. اگر تعارف را کنار بگذاریم، با حذف اسامی نویسندگان از کتابشان، نمی شود تشخیص داد این اثر متعلق به کدام نویسنده است.
چرمشیر گفت: در سالهای دورتر وقتی با آثار یک قصه نویس آشنا می شدیم، جنس و فرم قصه او را در به قدری تقلید میکردیم تا آن تکنیک جزئی از خودمان می شد اما امروز داستان نویس ها بدون آن الگوبرداری قدیمی تصمیم گرفته اند خودشان بنویسند بدون این که آبشخوری برای داستانشان داشته باشند. نبود این الگو و عدم مشق کردن موجب شده یک آبشخور محدود و همگانی برای داستان نویسی وجود داشته باشد که همه از آن استفاده کنند.
وی افزود: باید به سرعت فکری برای این موضوع کرد در غیر این صورت حد و اندازه داستان نویسی ما هر روز کوچکتر خواهد شد. در کل قصه هایی که سالها پیش می خواندم بهتر از قصه های امروزی بود. در مورد مریم منصوری نیز این قاعده صدق می کند. داستانهایی را که سالها پیش از او خوانده ام بیشتر می پسندم.
این نمایشنامه نویس گفت: بعد از کودتای 28 مرداد، ادبیاتمان مسیری دوگانه در پیش گرفت. بخشی مربوط به ادبیات ایدئولوژیک و بخش دیگر ادبیات کاملا متعهد بود. از این دوره به بعد مضمون هایی که در داستان انتخاب می شدند و نتیجههایی که از دل این مضمون ها خارج می شدند بر قصه ارجحیت یافتند. فرم و دیگر مضامین برای نویسنده مهمتر شده و خود قصه در اولویت دوم قرار گرفت.
نویسندگان و منتقدان مطبوعاتی از خود قصه غافل هستند
مولف نمایشنامه "شیش و بش" ادامه داد: نگرانی من این است که دوباره به آن روزگار برگردیم و وقتی می خواهیم قصه بگوییم از حواشی بگوییم و از خود داستان غافل شویم. در نقدهایی که در مطبوعات منتشر می شود نیز شاهدیم که مرتب سعی دارند قصه را معناشناسی کنند و زوایای پنهانی برای قصه پیدا کنند. فراموش نکنیم که غلتیدن به سمت معناشناسی سبب شده است دیگر به کیفیت قصه ها توجه نداشته باشیم.
چرمشیر گفت: اگر واقعا قصه نوشته باشیم، وقتی به سوی مخاطب پرواز کند، مخاطب نشانه ها را پیدا می کند. قرار نیست نشانه ای را در دل قصه پنهان کنیم تا پیدا شود. این ضعف مشخصا فقط در داستانهای مریم منصوری دیده نمی شود بلکه بسیاری از داستان نویس های ما امروز دچار این معضل هستند. من نتوانستم از این قصه ها لذت ببرم و با آنها عجین شوم.
وی افزود: نگاه مشخص مریم منصوری تا پایان نگاه مشخص مریم منصوری باقی می ماند. هرچه نگاه می کنیم می پرسیم ما کجای قصه ایستاده ایم و یا از خود می پرسیم که این موضوع به من چه ربطی دارد؟ قصه ها درگیر کننده نیستند و این عاملی است که باعث می شود یک نویسنده فقط یک داستان گو باشد. این بلا متاسفانه بر سر تئاتر ما نیز آمده است. وقتی قرار شد تئاتر همه چیز را آموزش دهد کار اصلی خود را از یاد برد.
در زیباییشناسی داستانها افراط میشود
فارس باقری در این نشست گفت: یکی از مسائلی که در داستان نویسی امروز ما از چند سال قبل دیده شده است، افراط در زیبایی شنایی است که باعث شده است به جنبه های جامعه شناسی در داستان نویسی کمتر توجه شود. منابع الهام زیبایی شناسی در ادبیات فارسی بسیار زیاد هستند و شباهت زیادی نیز به هم دارند.
این نویسنده افزود: معمولا در سال رمان نویس ها 10 رمان می خوانند و شبیه به هم می نویسند چراکه آبشخورهای زیباییشناختی ادبیاتمان بسیار به یکدیگر نزدیک هستند و مورد استفاده نویسندگان هستند. در حوزه نقد نیز اکثرا دیده می شود که می گویند مرکز ثقل تفکرات زیبایی شناسی بسیار به هم نزدیک است.
باقری ادامه داد: اگر بخواهیم کتاب "دوکام حبس" را مورد نقد و بررسی قرار دهیم باید از دو منظر به آن نگاه کنیم. اول حوزه اجتماعی که باید مفهومی به نام بازنمایی زندگی جاریمان را در آن بررسی کنیم. و منظر دوم از زاویه زیبایی شناسی باید کتاب را مورد بررسی قرار داد.
نویسنده مجموعه داستان "پشت سرت را نگاه نکن" گفت: از نظر برخی منتقدان آثار ادبی خواب دیدن جامعه اند. باید توجه داشته باشیم که زیبایی شناسی و جامعه شناسی حوزه هایی نیستند که مقابل یکدیگر قرار داشته باشند بلکه این دو می توانند به یکدیگر کمک کنند. نویسنده می تواند با بازنمایی به زندگی روزمره معنای تازه تری ببخشد. البته وسایل بازنمایی نیز مهم هستند. به قول برشت وقتی فرم بازنمایی تغییر کند، شیوه های بازنمایی نیز به تبع آن متحول می شوند.
وی افزود: قهرمان ها تفاسیری از وضعیت اجتماعی جامعه شان هستند. دن کیشوت و ادیسه نمونه هایی از این قهرمان ها هستند که وضعیت جامعه شان را نشان می دهند. در بررسی آثار هر نویسنده بسیار مهم است که بدانیم به کدام بخش از اجتماعش نگاه می کند، موضعش چیست و پیکان نقدش را به سمت چه موضوعاتی از جامعه اش گرفته است؟ قهرمان هایی که مریم منصوری برای داستانهایش انتخاب می کند اکثراً از زنان هستند اما این قهرمان ها چه نسبتی می توانند با جامعه برقرار کنند؟
باقری گفت: اصلی که در داستانهای کتاب "دوکام حبس" وجود دارد یک شکاف نسبی است که میان زن و جامعه اطرافش به وجود آمده است ولی زن نمی تواند آن را بیان کند. در یکی از داستانهای کتاب ذهنیتی که راوی از جامعه اش، از خودش، از بدنش و... دارد بیانگر حالتی بغرنج است و وضعیت زنان امروزی جامعه ما را بیان می کند. در کل بازنماییهای کتاب در مقاطع مختلف داستانها به صورت مرتبه ای هستند.
نظر شما