دکتر مهدی مطهرنیا درمورد متفکران پیشرو و شاخصههایی که متفکری را پیشرو میکند به خبرنگارمهر کفت: اساساً متفکران پیشرو متفکرانی هستند که از درک عمیق هستی شناسانه برخوردارند و در گستره معرفت سازیهای هدفمند خود چارچوبی برای ادراک بهتر یافتهها و تحلیل بهتر نتایج به دست میدهند. اگر ارسطو و افلاطون و یا کانت در صحنه تفکر بشری باقی میمانند یا فیلسوفانی دیگر از این منظر جایگاه ویژهای پیدا میکنند از آن جهت است که بنیادهای آنتولوژیک، اپیستمولوژیک و تئوریک یا چارچوبهای عملیاتی بیان شده از سوی آنها میتواند تا حدود زیادی جوابگوی نیازهای واقعی و خواستههای حقیقی جوامع هدف آنها باشد. بگونهای که بتواند نوعی چشم انداز روشن در مقابل دیدگاه آنها فراهم آورد که این چشم انداز روشن متکی برچارچوبهای نظری و مدلهای کاربردی برای فهم آن چیزی است که مورد فهم آن جوامع است.
وی افزود: باید بگوییم که در این مسیر این شاخصهها را باید مد نظر قرارداد. اول اینکه هراندیشمند پیشرویی باید خود از درک عمیق برخوردارباشد. دوم از ادبیات یا فرهنگ لغات عمیق برای انتقال آن درک عمیق برخوردار باشد. سوم اینکه بتواند این درک عمیق را درمسیر پاسخگویی به پرسشهای اساسی بشریت قرار دهد . لذا باید این نکته را در نظر داشته باشیم که نوعی آیندهاندیشی در پرتو نظریات و مدل سازیهای نظری در جلوی دیدگان آنهاست تا بتوانند گسترهای پرعمق و پر ژرف از فهم و ادراک بوجود آورند. از طرفی دیگر باید تصویر سازنده از حیات آینده بشریت در مقابل دیدگان آنها ترسیم بکنند که این تصویر قابل درک و تصویرپردازی ذهنی برای دستیابی به واقعیات عینی پس از مشاهدات علمی از سوی جامعه هدف باشد.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد قم درمورد شیوه موجه و درست گفتگو و مواجهه با این متفکران پیشرو همچنین اظهارداشت: متفکران پیشرو هرکدامشان به علت پیشرو بودن از گستره واژگانی بسیار پرپهنا برخوردار هستند. درک عمیق ازواژگان ساخته و پرداخته شده آنها کلید رمزهای فهم فلسفه یا نظریات آنان از اهمیت جدی برخوردار است. بیتردید اگر یک فیلسوف یا اندیشمند پیشرویی به سخن میپردازد و اندیشههای خودش را در قالب متون متفاوت به مردم منتقل میکند این اندیشههای پیشرو در جامعه آنروز و در محیط آنروز بخوبی درک نمیشوند، درک آنها مستلزم آن است که جامعه بتواند از مفاهیم کلیدی بکاررفته و بکار گرفته شده توسط آن اندیشمندان درک صحیح و درستی داشته باشند.
این محقق و پژوهشگر حوزه روابط بینالملل درادامه تصریح کرد: براساس این درک صحیح و درست دربافت موقعیتی، که میخواهد آنها را بکار ببرد بتواند استفاده دقیقی از آن مفاهیم براساس فهم خالصانهای که بدست آورده است داشته باشد. افلاطون یا ارسطو یا کانت یا باشلا فرانسوی یا دیگر اندیشمندان مثل دریدا و فوکو و بودریار درحوزه پسامدرنیسم کسانی که در فلسفه، امروز تأثیرگذارند و میتوانیم بعنوان پیشرو از آنان یاد کنیم اولین قدم در فهمشان، فهم واژههای ابداعی آنها در گستره معرفتیاشان است و این فهم دقیق نیازمند آن است که بتوانیم مطالعه گسترده و عمیقی روی آثار و افکار آنها داشته باشیم. ازطرف دیگر بعضی از این اندیشمندان پیشرو در گذشته زمان زندگی کردند و فهم دقیق آنچه که آنان بیان کردهاند مستلزم گذر از آن چیزی است که پیوند افقها توسط گادامر گفته میشود.
این نویسنده و محقق یادآورشد: به این معنا که آنها در یک افق زمانی خاصی زندگی و سخن گفتهاند و ما در افق زمانی خاص دیگری زندگی و سخنان آنها را مرور میکنیم لذا باید بین این دو افق زمانی پیوندی عمیق ایجاد بکنیم و هر سخنی را بتوانیم در بافت موقعیتی یا محتوای خاص آن بنگریم تا بتوانیم با درک عمیقمان از این نگرش به فهم عمیق دست یابیم و بر اساس فهم عمیق رفتارهای خودمان را براساس نگرش آنها تنظیم بکنیم. از این جهت یکی دیگر از اقداماتی که باید صورت گیرد بافت موقعیتی است که سخن در آن تولید شده و با درک آن بافت موقعیتی درکنار درک مفاهیم کلیدی از زاویه نگرش این اندیشمندان میتوان به نتایج بهتری دست ییافت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: از طرف دیگر اگر یک درک عمیق از حوزه واژگانی بوجود آمد و در کنار فهم قابل قبول از بافت موقعیتی تولید آن نظریه صادر شد باید دید این نظریه بسط داده شده تاچه اندازه میتواند در زمینه و بافت کنونیای که ما در حیات داریم بخوبی احیا شود و انتقال اندیشههای آنها توسط روشنفکران توزیع کننده به طور کل صورت پپذیرد.
مطهرنیا درباره علوم انسانی و پیشوان این علوم هم گفت: امروزه یکی از دردهای ساحت علوم انسانی در ایران این است که بسیاری از نوشتههای موجود و منتشره از حوزه داخلی کشور بدنبال فهم عمیق آنچیزی نیست که توسط اندیشمندان پیشرو گفته شده است بلکه بدنبال آن است که نامی از آنها برده شود و پشت همین نامها سنگر بندی کنند . آنچه که مسلم است وبر آلمانی را نمیتوان از صحنه جامعه شناسی دنیا حذف کرد و مکتب تفهمی او را بدلیلی که به هر ترتیب کسانی که وبر را زیر سؤال میبرند نادیده گرفت یا نمیتوان امروز فوکوی فرانسوی، دریدا یا بودریار را نادیده گرفت و از کنار اندیشههای آنها بگذریم. کلید فهم اندیشههای آنها را باید با عنایت به نقد شخصیتی آنها فقط دربافت موقعیتی که آنها زندگی کردند به سخن بنشینیم .
وی افزود: به عنوان مثال فوکو یکی از بهترین متون را در باب انقلاب اسلامی ایران فراهم آورده است ولی اگر به زندگی او و علت مرگش بخواهیم اشاره کنیم برداشتهای متفاوتی در لایههای سطحی تفکر جامعه ما میشود ونگرشهای غیر عمیق را در باب این فیلسوفان دنبال کرد. در بسیاری جهات نمیخواهم بگویم در تمامی جهات برداشتهای متناقضی رادر جامعه ایجاد خواهد کرد . لذا به نظر میرسد که باید یک بازنگری درباب نگرش خود در ارتباط با اندیشههای پیشروانه داشته باشیم. این گفته امام علی که نبینید که چه کسی گفته است ببیند که چی گفته است میتواند در حوزه اندیشه و تفکر الگوی ما باشد. اینکه دانشمندان پیشرو را در یک منطقه جغرافیای خاص محصور نکنیم بلکه آنها را از آن بشریت بدانیم و از افکار و اندیشههای آنان بهره ببریم پیش از آنکه به تقد شخصیت آنها یا پیدا کردن مدارکی برای وابستگی آنها به فلان سیستم امنیتی یا جاسوسی بپردازیم.
مطهرنیا درمورد کم شدن این متفکران پیشرو هم در جهان معاصر گفت: از کمیت این متفکران نه تنها کم نشده است بلکه اضافه هم شدهاند و همین زیادشدن این کمیت باعث شده که از درخشندگی این اندیشمندان پیشرو کاسته بشود. در قدیم بدلیل اینکه بهر تقدیر نظام تعلیم و تربیت و نظام آموزش عالی و نظام انتقال افکار و پایایی و پویایی آن محدود بود شکل گرفتن اندیشه اندیشمندانی مثل ابن سینا یا فخر رازی بسیار کم بود این شخصیتها از این منظر کم بودند و به همین دلیل جلوه بیشتری داشتند. امروزه جوامع گوناگون دارای اندیشمندان مختلفی هستند که بواسطه افزایش کمیت آن دیگر نمیتوانند درخشندگی آن عناصر فکریای که در یک محدوده کمی قابل شمارش قرار میگرفتند درخشندگی داشته باشند. امروزه جوامع پر است از اندیشمندان و متفکران بزرگی که هریک از پس دیگری ظهور و بروز پیدا میکنند.
این محقق و پژوهشگر حوزه علوم سیاسی یادآورشد: بدلیل اینکه سرعت ظهور و بروز و تغییر و تحول آنها زیاد شده است از درخشندگی کمتری برخوردار شدهاند. اگر به علم بشری توجه کنیم و زمان شناسی علم بشری را مورد توجه قرار دهیم پنجاه ساله اخیر برابر با کل تاریخ بشریت علم و دانش دنیا افزایش پیدا کرده. لذا افزایش این دانش و علم باز میگردد به این دانشمندان و متفکران که در این پنجاه سال اخیر بروز و ظهور پیدا کردند و توانستند تواناییهای خودشان را در این پنجاه سال به رخ کل تاریخ بشریت بکشند و دیکته کنند.
نظر شما