به گزارش خبرنگار مهر، دکتر قاسم پورحسن در اولین نشست از "همایش ملی معرفت دینی" که صبح امروز سه شنبه 19 بهمن کار خود را به مدت دو روز در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آغاز کرده است به موضوع "معرفت دینی و نظریه فعل گفتاری زبان" پرداخت.
وی بحث خود را ناظر به تکون و تحول معرفت دینی اعلام کرد و گفت: بخش اول از مجموعه سه گانه این بحث متوجه نقد دیدگاه پوزیتیوسیم است و بخش دوم نقد ایمانگرایی و بخش سوم بررسی و اثبات بنیان های دیدگاه تکون و تحول معرفت دینی است.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: آستین با نقد معرفت شناسی کلاسیک به بستر یا زمینه میرسد؛ برخلاف حسگرایان میگوید: حس، خود شیء را نمیتواند به ما منتقل کند بلکه دادههایی از آن را میگیرد و به ما میدهد. دادههای حسی ضرورتاً گزارشی از عالم خارج ندارند. به دلیل خطاهای حس. ما در یک چیز میتوانیم دادههای حسی کاملاً متعارضی داشته باشیم همه آنها میتوانند درست باشند و این امر به زمینه بار میگردد.
وی با بیان اینکه این دیدگاه در معرفتشناسی کلاسیک و پوزیتیویسم وجود ندارد، تأکید کرد: زمینه به زبان معمولی و عرفی باز میگردد و همه افراد زمینه را میفهمند. پس ملاک خطا و درستی، زمینه است. این زمینه را زبان معمولی برای ما فراهم میکند. آستین در "حس و محسوسات" میگوید دستیابی به یقین مطلق نه ممکن است و نه ممکن نیست چون همه چیز به زمینه وابسته است. لذا نمیتوانیم یقین داشته باشیم که یک شیء در همه حال چگونه است. زبان بین انسانها مشترک است و چون ما در مقام عمل هستیم به محض سخن گفتن، شما خود به خود زمینه بحث را تشخیص میدهید.
وی با تأکید بر اهمیت زمینه در حوزه معرفتشناسی، شبکه باور دینی را یکی دیگر از نتایج زمینه دانست و گفت:
زبان معمولی به زمینه نیرو میدهد.
دکتر پورحسن به پنج مسئله اساسی در مورد زبان اشاره کرد و گفت: ما زمانی که سخن میگوییم مفهومی را منتقل نمیکنیم بلکه خواست خود را منتقل میکنیم. این بزرگترین دستاورد زنده بودن زبان است. ما هر جملهای به کار گیریم به مثابه این است که یک امر زنده ای را به دیگری منتقل میکنیم. این خواست ما چه نتیجه بدهد یا خیر به آن " تصریح" میگوییم.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی افزود: اگر این خواست منتج به امری شود و مخاطب دست به عملی بزند" تضمین" است، البته هیچ کدام از این دو ساحت نمیتواند قوه داوری در مورد این زبان به ما بدهد چون در دیدگاه تصریح (که همان سخنی است) هر کنشی معنای متفاوتی دارد. پس هیچ ملاک عامی برای داوری در اینکه کدام را معنادار و بی معنی تلقی کنیم.
وی در تشریح نکته دوم بحث خود در مورد زبان تأکید کرد: وقتی از بستر یا زمینه سخن می گوییم در حقیقت میخواهیم زبان را از حالت ساختار خارج کنیم. راه حل آن این است که مردمان عادی بر اساس زمینه سخن میگویند که این زمینه مدیون زبان معمولی است؛ اگر بخواهیم بر اساس زبان ایده آل اصرار کنیم که به یقین مطلق دست مییابیم لازمه آن عدول از زبان طبیعی است چون در زبان طبیعی امکان خطا است و این مسئله هیچ ضرری به زبان طبیعی ندارد.
وی در ادامه به سه مسئله مربوط به حوزه اسلامی بر اساس کتاب "الالوف" فارابی در مورد زبان پرداخت و گفت: من با نظر متکلمان اسلامی درباره معرفت دینی موافق نیستم. متکلمان اسلامی ما جهتگیرانه درباره معرفت دینی قضاوت کردهاند و به مسئله زبان و اندیشه فوق العاده بی اعتنا بودند در حالیکه این بحثها در میان فلاسفه وجود دارد.
دکتر پورحسن تأکید کرد: امکان تأسیس معرفت دینی تنها بر اساس فلاسفه اسلامی وجود دارد مگر اینکه متکلمان اسلامی را با مسامحه متکلم بگوییم( مثل خواجه نصیر) و تلقی ما فیلسوفان اسلامی باشد.
وی در پایان به دو نقد ناظر به دیدگاه کنش گفتاری اشاره کرد و گفت: کنش گفتاری دو اشکال مهم دارد یکی اینکه فوق العاده درون نگرانه است و ممکن است به دیدگاه روان شناسانه نزدیک شویم. اشکال دوم این است که هیچ معیاری در مورد معنا داشتن کنشها به ما نمی دهد و ما واجد هیچ منطق بنیادی در مورد داوری کنشها نخواهیم بود پس بنابراین زبان معمولی تابع هیچ دستور منطقی و نحوی نخواهد بود و لازمه آن این است که هر سخنی در زبان معمولی معنادار باشد و به همین دلیل خطاسنجی در اینگونه از چارچوبهای معرفت امکان ندارد.
نظر شما