به طور کلی نگاهی به تحولات 18 روز اخیر در مصر نشان می دهد مردم جهان عرب با شکستن تابوی ترس و انفعال در برابر رژیمهای حاکم خود قدم در عصر نوینی نهاده اند که در آن ادامه حیات برای رژیم های مستبد سخت شده است.
حال دیگر الگوی حاکمان سرسپرده به غرب و حامی اسرائیل در منطقه از بین رفته است، مردم جهان عرب در این روزها در پی حاکمانی از جنس خود هستند که مشابهتی با شخصیتهایی همچون سادات، بن علی و مبارک نداشته باشند. |
آنان شب گذشته از عصر "اعتراض علیه مبارک" خارج شده و امروز روزی نو را آغاز کردند که می توان آن را "دوران پس از مبارک" نام نهاد. از امروز مردم اقصی نقاط جهان از عبارتی با عنوان "دوران پس از مبارک مصر" استفاده می کنند که شاید بر زبان آوردنش راحت باشد، اما به دست آمدن آن هرگز ساده نبود.
اگر حرکت مردم تونس و فرار بن علی را می شد به عنوان جرقه پایان دیکتاتوری بر جهان عرب نام گذاشت انقلاب پرشور مردم مصر که از آن به عنوان "مادر جهان عرب" یاد می کنند را دیگر نمی توان جرقه دانست. در اینجا آتش یک قیام عمومی در جهان عرب شعله ور شده است که به این سادگی ها خاموش نمی شود.
مقایسه شرایط تونس و مصر نیز این مسئله را نمایانگر می کند که مردم مصر در یکی از سخت ترین شرایط تاریخی، با کنار زدن موانع بسیار بزرگ و شکستن تابوی ترس از رژیم های حاکم توانستند قیام خود را به ثمر برسانند.
مصر از دیرباز علاوه بر اینکه سردمدار و الگوی جهان عرب به شمار می رفته در 40 سال اخیر به یکی از حامیان اصلی مصالح آمریکا و غرب در منطقه تبدیل شده است. این کشور زمانی با رژیم صهیونیستی پیمان صلح (کمپ دیوید در سال 1979) امضا می کند که جهان عرب در اوج نفرت و کینه از رژیم صهیونیستی قرار دارد.
مبارک در کنار قذافی، علی عبدالله صالح و بن علی
اما پس از امضای توافقنامه کمپ دیوید میان " انور السادات" و " مناخیم بگین" که با معامله گری آمریکا انجام شد، به یک باره ایده و طرز تفکر مقابله مستقیم و جنگ با صهیونیست ها در جهان عرب رنگ باخته و جای خود را به ایده سازش و مصالحه می دهد. گذشته از اینکه انور السادات و حکومتش پس از امضای کمپ دیوید با بایکوت اکثر کشورهای عربی و کنار گذاشته شدن از اتحادیه عرب مواجه شد. اما آمریکا و غرب به خوبی می دانست که با این اقدام در کشوری که آن را مادر جهان عرب می نامند به اهداف بلندمدت خود در منطقه که همانا امنیت اسرائیل و ترویج تفکر سازش و مصالحه عربی (کشورهای عرب میانه رو) است، می رسد.
با این توافقنامه در نهایت روحیه سازش و مصالحه در جهان عرب جای تفکر مقابله و رویارویی مستقیم با رژیم صهیونیستی را گرفت. چه بسا می توان گفت تمام آسیبها و شکستهایی که جهان عرب به ویژه در مسئله فلسطین طی 40 سال اخیر تجربه کرده ثمره آن اقدامی بود که انور سادات انجام داد. در نهایت پس از ترور سادات ، حسنی مبارک که خود از افسران آزاد عامل برکناری ملک فاروق در سال 1952 بود، قدرت را به دست گرفت و مسیر دوست قدیمی خود را ادامه داد.
اگر حرکت مردم تونس و فرار بن علی را می شد به عنوان جرقه پایان دیکتاتوری بر جهان عرب نام گذاشت انقلاب پرشور مردم مصر که از آن به عنوان "مادر جهان عرب" یاد می کنند را دیگر نمی توان جرقه دانست. |
با توجه به این مسائل اهمیت قیام ملت مصر که به رفتن دیکتاتوری سر سپرده به غرب و حامی اسرائیل از منطقه منجر شد، بسیار مهمتر و ریشه ای تر از قیام تونس ارزیابی می شود.
البته نمی توان نقش عوامل دیگر در سقوط مبارک را در نظر نگرفت. بر این اساس، فساد سازمان یافته خانواده و نزدیکان در دوایر دولتی و شرکتها، سرکوب شدید مخالفان و احزاب، ناتوانی در حل مشکلات اقتصادی، فراگیر شدن فقر در مصر، وابستگی شدید مالی به آمریکا و غرب تنها عناوینی از کلکسیون بزرگ معضلاتی است که مبارک در سه دهه اخیر بر سر ملت مصر آورده است.
علاوه بر فساد آل مبارک، سرکوب آزادیهای مدنی و دموکراسی در مصر را نمی توان نادیده گرفت. بر این اساس، به طور قطع می توان گفت مصر در سه دهه اخیر شاهد برگزاری حتی یک مورد انتخابات سالم و شفاف نبوده است. سرکوب مخالفان در این سالها به اوج رسیده است تا جایی که گفته می شود بیش از 100 هزار نفر از اعضای اخوان المسلمین طی این سه دهه در زندانها کشته شده اند.
دیکتاتورهای مخلوع در تونس و مصر
حال دیگر، الگوی حاکمان سرسپرده به غرب و حامی اسرائیل در منطقه از بین رفته است، مردم جهان عرب در این روزها در پی حاکمانی از جنس خود هستند که مشابهتی با شخصیتهایی همچون سادات، بن علی و مبارک نداشته باشند. در نهایت این سئوال مطرح می شود که دیکتاتور و رژیم بعدی عربی که سقوط می کند، کدام می تواند باشد؟
------------------------
محمدعلی تخت رونده
نظر شما