احمد اکبرپور نویسنده ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به اینکه قصهگویی به شیوه سنتی آن دیگر جایگاه پیشین را در خانوادههای ایرانی ندارد به خبرنگار مهر گفت: قصهگویی به مفهوم 40 سال قبل آن دیگر خیلی کم شده و تقریبا رو به انقراض است.
وی ادامه داد: در قدیم در یک سیستم شفاهی مادرها قصههایی را میشنیدند و آنها را برای فرزندانشان تعریف میکردند آن شیوه کاملا بر اساس سیستم شفاهی تعریف میشد ولی امروز اگر قرار است والدین برای بچههایشان قصه بگویند از روی کتاب داستان را میخوانند و دیگر آن شیوه کاملا شفاهی اجرا نمیشود.
نویسنده "شب بخیر فرمانده" با اشاره به اینکه قصهخوانی برای بچهها مزایای زیادی دارد، بیان کرد: با این شیوه هم والدین هم بچهها در جریان ادبیات روز کودک قرار میگیرند و هم اینکه خواندن و شنیدن داستان بر ذهن و روحیه آن تاثیر مثبت میگذارد.
اکبرپور افزود: لازم است سیستم قصهخوانی تشویق شود تا خانوادهها هر چه بیشتر در جریان ادبیات کودک قرار گیرند ولی در کنار آن باید نهادهایی وظیفه احیای قصهگویی شفاهی را برعهده بگیرند چراکه آن سیستم دارای مزایای منحصر به فردی چون ارتباط زنده و فعال با مخاطب و امکان ایجاد تغییر در داستان متناسب با شرایط شنونده است.
نویسنده "شب بهخیر فرمانده" تغییر داستان متناسب با هوش کودک شنونده را اینگونه تبیین کرد: قصهگو وقتی با کودکی رو به رو میشود که باهوش است می تواند جزئیات بیشتری به داستان اضافه کند و یا حتی بخش هایی از آن را تغییر دهد و همه اینها از ویژگی های قصهگویی شفاهی است.
وی اضافه کرد: نباید بگذاریم سنت قصهگویی شفاهی از بین برود چراکه قصهها و خوانشهای متفاوت در گرو رشد قصهگویی شفاهی است. ما دستکم در قالب حفظ سنتها و همانطور که با اشیای تاریخی برخورد میکنیم باید از این بخش از میراث فرهنگی هم حفاظت کنیم.
اکبرپور دلایل از رونق افتادن قصهگویی را اینگونه تشریح کرد: وقتی خانوادهها از قالب هستهای، بزرگ و سنتی درآمده و دیگر بزرگان و پیران در کنار بچهها نیستند سنت قصهگویی هم از رونق میافتد و حتی کارکردش را از دست میدهد ولی باید سعی کرد با شیوههایی چون قصهخوانی از روی کتاب، این خلاء را جبران کرد.
این نویسنده ادامه داد: در قدیم سنت قصهگویی در بیش از 90 درصد خانوادهها رواج داشت و جزوی از امور روزمره زندگی بود ولی امروز تنها در 40 تا 50 درصد خانوادهها قصه گفتن و قصه خواندن رواج دارد و این نشان میدهد دچار ریزش شدهایم.
نویسنده "غول و دوچرخه" در پایان عنوان کرد: خانوادهها همانطور که بچههایشان در کلاسهای آموزشی علمی ثبتنام میکنند لازم است به کلاس های ادبی هم توجه کنند چراکه ادبیات در ارتقای توانایی ذهنی و شعور و خلاقیت افراد تاثیر دارد. زیربنای علم و فرضیه، تخیل و ادبیات است و خانواده ها نباید از این امر غافل شوند. ادبیات صرفا برای تفنن نیست بلکه خوراک اصلی ذهن بچههاست.
نظر شما