۱۶ اسفند ۱۳۸۹، ۸:۳۹

مهر گزارش می دهد/

ناصر میرزایی اسطوره ای فراموش شده/ روایت قهرمانی در قاب!

ناصر میرزایی اسطوره ای فراموش شده/ روایت قهرمانی در قاب!

خرم آباد - خبرگزاری مهر: ناصر میرزایی فوتبالیست لرستانی دهه 60 پس از دو بار سکته مغری این روزها در فراموشی مردم و مسئولان با مشکلات دست و پنجه نرم می کند تا اسطوره فوتبال لرستان تبدیل به قهرمانی در قاب عکسهای افتخارات مسئولان شود.

چهار سال است که درد و تنهایی او را همه می شناسند، همانگونه که قهرمانان و آدمهای معروف و مشهور را به یاد می آورند؛ ولی به یادآوردن درد و رنج امروز ناصر میرزایی کجا و افتخار آفرینی بازیکن رویایی دهه 60 لرستان کجا!

من از دنیای قهرمانی ناصر میرزایی و اوج نخبگی و محبوبیت اش چیزی به یاد نمی آورم چرا که سن و سالم مجال به یادآوردن را نمی دهد؛ ولی او آینه من است. ناصر آینه ای است که من خود را در آن دیدم. درست شبیه او نشسته بودم روی تخت، دلم برای دوستانم لک زده بود، برای همانانی که با پاس هایم گل زدند و من شادی شان را دیدم، برای همانانی که اشتباهشان را پوشش دادم و نگذاشتم تیم ببازد، دلم تنگ شده بود برای همانانی که اخم شان کردم و سرشان داد زدم که شاید بزرگ شوند و بعضی شان شدند؛ مثل ابراهیم میرزاپور و بیژن کوشکی؛ که هرگاه وقت کرده اند آمده اند دلم را گرم مهربانی هاشان کرده اند.

داشتم کم کم ناصر میرزایی می شدم که راه برادر بزرگتر را در پیش بگیرم و فوتبالیست شوم، راه نصرت را، اما ترسیدم. من همیشه زود ترس غالبم می شود. ترسیدم از بی مهری های مردم شهرم که مبادا مرا هم چون ناصر گم کنند و بعد دنبال افتخاراتم بگردند تا با در بوق کردن آنها، ادعای سهمیه لیگ برتری کنند؛ ترسیدم که مبادا من هم گم شوم لای پرونده های استاندار و اگر خبرنگاری از او تقاضا کرد به عیادتم بیاید بگوید درگیرم و باشد برای بعد و بعدی هم در کار نباشد! و خانه ام تنها عیادتگاه کسانی شود که برای فردای خود نگرانند که مبادا اگر روزی بیماری و مصدومیت سراغشان آمد، کنج خانه شان به بیمارستان بی دارو و درمان تبدیل شود.

ناصر میرزایی این روزها حالش بهتر شده است، می تواند تن بی حس اش را بلند کند و به کمک دیوار بی احساس چند قدمی راه برود. با آنکه جسمش بی حس شده اما احساس درونش تمام فضای خانه را پر کرده است.

قابهای آویزان بر روی دیوارهای خانه به فریاد آمده اند که ناصر کیست و چکاره بوده است. جوانی اش در کنار بزرگان فوتبال دهه 60 تیم ملی، بالای تخت اش به این روزهایش می خندد، شاید هم می گرید و شاید هم مثل این روزهای برخی از آن بزرگان به حال و روز ناصر بی اعتناست.

ناصر دلخوشی های خوشی دارد از نیمچه کمک های سید حسین صابری استاندار قبلی لرستان، از هم صحبت شدن با پنجعلی و خاطرات آن روزهای فوتبال پاک و بی پول، از آمدن های مکرر بیژن کوشکی، از آمدن دکتر بیژن ذوالفقار نسب از تهران تا خرم آباد برای عیادت از بازیکن سابق تیم ملی فوتبال و تیم های هما، تراکتورسازی و ماشین سازی...

ناصر میرزایی از مهربانی های مادر پیر و برادر بزرگترش شرمسار است و می گوید خود این ها هم به پرستار نیاز دارند.

به خانه ناصر میرزایی که سالمند خانه کوچکی شده است تنها چند جوان که دنیای پهلوانی ورزش را درک کرده اند و رفت و آمد دارند. مهران بیگ محمدی یکی از همان جوانهایی است که به اسطوره سر می زند و دلش پر است از قول های بی عمل برخی مسئولان استان از جمله رئیس قبلی اداره کل تربیت بدنی لرستان و بعد از کمی سکوت از 100 هزار تومان کمک میرزاحسین سالاروند تشکر می کند!

مهران، دانشجوی کارشناسی ارشد تربیت بدنی است و با آنکه شاگرد مستقیم مرد فوتبال لرستان نبوده است هر روز غروب می آید به دلگرمی استاد عمل فیزیوتراپی اش را در کنار چند ساعت نرمش درمانی انجام می دهد و هفته ای دو سه بار ناصر را به استخر و آب درمانی می برد.

او از هزینه های سرسام آور دارو و درمان استاد می گوید و قبل از اینکه وارد اتاق شویم با ما شرط می کند که اگر مثل دیگر رسانه ها حرفهای او و استاد را ناقص انعکاس دهیم، حرف نمی زند.

در چند جمله حرفهایش را خلاصه می کند و می گوید: آقای استاندار! آقای رئیس! آقای معاون رئیس جمهور! آقای ورزشکار! چند نفر مثل ناصر میرزایی داریم؟ هزینه تغذیه و دارو و درمانش مگر چقدر می شود؟ یک سرویس برای رفت و آمد به بیمارستان و آب درمانی نیاز دارند. نه اینها را هم نمی خواهد تنها بیایید حال و روزی که شاید برای شما هم پیش بیاید را از نزدیک ببینید!

یکی از خبرنگاران ورزشی لرستان که برای عیادت از استاد با ما همراه شده است هم می گوید: رئیس جدید تربیت بدنی ، در روز معارفه اش قولهایی به ناصر میرزایی داده است و ما هم امید داریم که آنها را عملی کند.

ناصر میرزایی سالهاست در بستر بیماری فقط قول می شنود و دیگر هیچ، شاید اگر از وعده ها درصدی تحقق می یافت امروز اسطوره فوتبال لرستان را اینگونه عزلت نشین نمی دیدیم... و من یادم می آید که هنرمندی در مراسم تشییع مرحوم استاد رضا سقایی خطاب به مردم و مسئولان استان لرستان جمله ای را یادآوری کرد که شاید برای همه کسانی که وعده می دهد پر از حرف و تامل باشد و او گفت: رضا رفت، به فکر امثال ناصر میرزایی ها باشید!

آری رضا سقایی اسطوره موسیقی لرستان نیز در کنج غربت روزگار را با همه بدعهدی های خود تنها گذاشت تا این بار ناصر میرزایی برایمان تداعی کننده رنج اسطوره دیگری از دیار اسطوره خیز لرستان باشد و روزی بازهم آه بکشیم و از حسرت روزهای گذشته بنالیم....

....................................

گزارش: محمود کوماس جودکی

کد خبر 1268340

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha