جعفر توزندهجانی نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است به بررسی ریشههای قصهگویی در تاریخ حیات بشریت پرداخته و سپس درباره لزوم توجه به قصهگویی در دنیای معاصر پرداخته است.
متن کامل این یادداشت از این قرار است: "قصه و قصهگویی همزاد دیرینه بشر و بخشی جداییناپذیر از زندگی او است. از همان روزهای اولیه که انسانهای نخستین در غارهای تاریک وارد شبهای بیپایان خود میشدند تنها یک چیز میتوانست این شبها را به پایانی خوش برساند و آن هم قصهگویی بود.
کشف قصه به نظر من بعد از آتش بزرگترین کشف بشر نخستین بوده است. هرچه هم در تاریخ بشر جلوتر میآییم اهمیت قصهگویی و به سخنی دیگر روایت دو چندان میشود. این اهمیت گاه چنان است که حتی تاریخ نویسان در ثبت وقایع تاریخ آن را مد نظر داشتهاند و در عین حال که سعی میکردهاند وقایع را به رشته تحریر در بیاورند به فرمول " بعد چی شد" که اساس قصهگویی است توجه داشته باشند. این موضوع باعث شده است که در گذشته قصه گویان در میان جمع تا حد یک بزرگ و سرور ارتقا پیدا کنند.
امروزه با این که رسانههای جمعی همچون تلویزیون، سینما، روزنامهها و... حضور جدی در زندگی بشر دارند و جای قصهگویان قدیمی را گرفتهاند اما در این جابجایی یک مشکل عمده به چشم میخورد و آن هم نقش منفعلی است که بیننده و شنونده امروزی در مقابل این رسانهها دارد. حال آن که در گذشته این چنین نبوده است و یک نوع رابطه درست بین گوینده و شنونده شکل میگرفت که سرشار از حسهای انسانی است.
بر این اساس میتوانیم بگوییم که در عصر حاضر بیش از هر دوره دیگری نقش قصهگویان باید مورد توجه قرار بگیرد، خصوصا در ارتباط با کودکان. درست است که کودکان امروز شرایط زندگیشان با گذشته متفاوت شده است اما بعضی از نیازهای اساسی او هیچ تغییر نکرده است. هنوز هم آنها از شنیدن یک قصه شیرین و جذاب به وجد میآیند و چنانچه قصهگو این توانایی را داشته باشد که بتواند آنها را به اشکال مختلف وارد روایت خود کند این لذت برای کودک مضاعف میشود.
نباید به سادگی از نقشی که قصهگویان در گذشته این سرزمین ایفا کردهاند گذشت. آنها فقط به نقل ساده قصه اکتفا نکردهاند و تلاش داشتهاند که بخشی از فرهنگ خود را به کودک منتقل کنند. فرهنگی که میتواند نقش مهمی در پرورش خلاقیت او داشته باشد. هنوز در جای جای این سرزمین قصهگویان شیرین سخنی هستند که ذهنشان سرشار از قصههای جذاب است و مهمتر از همه آگاه به شیوههای درستی از روایتگری هستند که از گذشتگان خود به ارث بردهاند.
گرچه ممکن است بسیاری از این قصهگویان به لحاظ نوع گویش، لهجه و بسیاری مسائل دیگر نتوانند مثلا با بچهای که در کلان شهری چون تهران زندگی میکند رابطه برقرار کند اما تجربهای که آنها در جذب مخاطب داشتهاند میتواند چراغ راهی برای قصه گویان امروزی شود. قصهگویانی که تعدادشان هم کم نیست و دارند پای جای گذشتگان خود میگذارند اما لازم است که در مراکز علمی شیوههای درست روایتگری آنها مورد کنکاش و تحلیل قرار بگیرد و بعد به صورت مدون شده در اختیار نسل جدید قصه گویان قرار بگیرد. اینکار را حتی میتوان با متونی که از گذشته باقیمانده انجام داد چرا که در بسیاری از این قصهها و افسانهها به خوبی میتوان حضور یک قصهگویی شیرین سخن را متوجه شد.
مهمتر از همه باید مراکزی وجود داشته باشد که قصهگویان برای بچهها قصهگویی کنند. هرچند امروزه میتوان به راحتی بسیاری از قصهها را از زبان قصهگویان ماهر به روی لوحهای فشرده منتقل کرد و در اختیار کودکان قرار داد، اما نباید یک نکته مهم را در قصه گویی فراموش کرد و آن هم ارتباط دو سویه بین راوی و شنونده است.
بسیاری از قصه گویان شیوههای خاصی برای مشارکت شنونده دارند. مثلا با گرفتن دست کودک در دست خود و گفتن جملهای با حالتی خاصی او را با خود در این سفر شگفتانگیر همراهی و از این طریق حسهای انسانی خود را به او منتقل میکنند. اصلا کاش مراکزی بود که این قصهگویی را به صورتی درست به مادران هم آموزش میداند تا آنها بتوانند با کودک خود ارتباط عاطفی بهتری برقرار کنند."
نظر شما