به گزارش خبرنگار مهر، نمایش فیلم و جلسه نقد و بررسی "کوچه ملی" 18 اسفندماه با حضور مهرشاد کارخانی، جواد طوسی، اکبر معززی، اصغر طبسی و جمعی از هنرجویان در کارگاه آزاد فیلم برگزار شد. این جلسه با غیبت مسعود کیمیایی همراه بود، این کارگردان به دلیل بیماری در بیمارستان بستری بود.
جواد طوسی منتقد سینما در ابتدای این نشست گفت: نوع فیلم "کوچه ملی" سینما در سینما است. در سینمای خودمان مولفههای مشترکی برای این نوع فیلم ها می توان قائل شد. به طور نمونه فیلم "میکس" داریوش مهرجویی یا "دو فیلم با یک بلیت" داریوش فرهنگ و... که خود ذات سینما با یک قصه پردازی کلایسک برابری می کند.
وی افزود: "کوچه ملی" از حدیث نفس فیلمساز و علاقمندی به خود سینما می آید. که با دو بازیگر و پرسه زنیهای آنها شکل می گیرد و دارای جذابیت های تازه است و اینکه خالق اثر به دنبال یک پای به درد بخور می گردد تا نوستالژیای سینمایی را با آنها تقسیم کند. کارخانی دارای تفکر و حس بکری است . فیلم قبلی وی "ریسمان باز" از تعلق خاطر وی به سینمای امیر نادری می آید.
این منتقد سینما ادامه داد: مهرشاد کارخانی در این فیلم سعی می کند به خلوت آدمهایش سرک بکشد و انگار شخصیت های آثار وی به دنبال هم می گردند و رسیدن به یک لوکیشن که همان سینما ب. ب و لاله زار است به درک جدیدی از سینما میرسند. اکبر معززی در این فیلم درنقش اپاراتچی گویا راوی تاریخ سینما است که با بغض و اندوه به فیلم های مختلفی که بر پرده نشان می دهد، نگاه می کند و رسیدن به چنین حسی سخت است.
در ادامه مهرشاد کارخانی عنوان کرد: من در گذشته به سینمای کلاسیک، سینمای اروپا، سینمای وسترن و سینمای اجتماعی و خیابانی که بوی عشق، کهنگی و نجابت میدهد، علاقمند بودم. در دوران نوجوانی تحت تاثیر سینای کیمیایی و امیر نادری بودم. با دیدن "دونده" و "آب، باد، خاک" و بعضی فیلم های روز دنیا سینمای ضد قصه برایم جدی شد. همیشه اینکه بتوانم قصه آدمها را در یک روز تعریف کنم برایم جذابتر از این بود که بخواهم قصه ای را طی دو ماه در یک فیلم تعریف کنم.
وی افزود: حوصله تماشاگر امروز آنقدر زیاد نیست که بتواند قصه کلاسیک و طولانی را تماشا کند. به همین دلیل باید از مخاطب جلوتر بود. در فیلم اولم "گناه من" به دلیل برخی مشکلات این امر میسر نشد. ولی در "ریسمان باز" این اتفاق رخ داد. در این اثر داستان دو نفر را در یک روز تعریف کردم.
کارخانی با اشاره به "کوچه ملی" ادامه داد: اصولا درباره خود سینما فیلم ساختن بسیار سخت تر از هر موضوعی دیگر است. چون باید در مقابل این آثاری که در "کوچه ملی" می بینیم پاسخگو میشدم. به همین دلیل با ترس زیادی این کار را انجام دادم. تمام فیلم هایی که "کوچه ملی" در سکانس آپاراتخانه نشان داده می شود، مدتها به آن فکر کرده بودم تا حساب شده باشد و هر کدام معنی خاص خود را دارد.
وی در ادامه بیان کرد: حتی موتیف فیلم "رگبار" که سه بار صحنه هایی از آن تکرار می شود در فیلم ، بازگو کننده همان عشق توران و منصور در "کوچه ملی" است.
اکبر معززی بازیگر این فیلم در ادامه افزود: من با این کاراکترها از قدیم آشنا بودم. اکثریت آنها آرزوی بازیگر شدن داشتند. با این شناخت نیمی از موضوع حل بود. به همین دلیل فقط باید خود را در داخل این کاراکترها قرار می دادم. اما سخت ترین لحظه زمانی بود که کارخانی از من خواست با دیدن فیلم های قدیمی گریه کنم و یا بغض داشته باشم ولی اشکی از چشمانم سرازیر نشود.
کارخانی در ادامه توضیح داد: آقای کرامت رودساز در نقش تورج یک فرد معتاد در فیلم است که او هم از همین جنس آدمهای حسرت خورده است. اکبر معززی در نقش آپاراتچی نیز در پایان فیلم گویا مانند پیرمرد سوزنبان "طبعت بی جان" بازنشسته شده و از دور خارج می شود.
اصغر طبسی در ادامه این نشست درباره نقش خود عنوان کرد: همانطور که معززی گفت، آرزوی این آدمها بازیگر شدن ست. آشنایی من با کارخانی به زمان فیلم "ضیافت" بر می گردد. البته در "ریسمان باز" نقشی داشتم که به "کوچه ملی" رسید.
جواد طوسی در این بخش از جلسه گفت: شاید بهتر بود به دنبال جذابیت یا پاساژهایی باشید که در این نوع فیلمها تنوع ایجاد میکند، مثل شخصیتهای معززی و طبسی در فیلم، آنها برای مخاطب عام جذاب ترند، کارخانی در پاسخ گفت: اتفاقا در "ریسمان باز" بابک حمیدیان در نقش عسگر این جذابیتها را داشت و این شگردها را بلدم، ولی در "کوچه ملی" موضوع فرق دارد این تختی فضا و آدمها را می خواستم. این سوژه از گذشته همیشه ذهن مرا مشغول می کرد که چرا این سینماها در شهر بزرگی مانند تهران روز به روز تعطیل می شوند و کسی به فکر نیست و از یک طرح مستند به یک فیلم داستانی رسیدم. هرچند حس و حال مستند هنوز در فیلم وجود دارد.
طوسی گفت: به این فکر نیفتادید به فیلمنامه جور دیگری نگاه کنید، این موضوع جذاب میتوانست فیلمنامه پررنگی داشته باشد. کارخانی ادامه داد: مگر فیلمنامه "طبیعت بیجان" پررنگ است. تختی عکسها درست درآمده و به یکنواختی زندگی فکر شده است. من قصه بلد نیستم بگویم ولی این عکس نوشتههای غیرمتعارف را به مراتب خیلی سختتر میدانم. اهمیت فضا و آدمهایی که در فیلمم وجود دارد به خصوص عکسهایی که کنار هم چیده میشوند برایم مهمتر از فیلمنامه هستند. اگر موضوع کلی فیلم برایم جذاب باشد دیگر فیلمنامه حرف اول را نمیزند، در فیلمهای بعدی هم کسی منتظر فیلمنامه به مفهوم کلاسیکش نباشد فقط میتواند انتظار دیدن موضوع و فضاهای تازه داشته باشد. آنهم در قالب روایتی مدرن. این سینمایی است که دنبالش هستم.
کارخانی در پاسخ به سوال یکی از هنرجویان کارگاه آزاد بازیگری، کیمیایی، درباره بازی دو بازیگر فیلم (کیمرام و شهیدی)، گفت: ماجرای روایت این فیلم در یک روز می گذرد. به همین دلیل نمی توان رابطه این دختر و پسر را خیلی پیچیده کرد. در ضمن اینکه عمدا خواستم بازیهای این دو تخت و ساده باشد.
وی ادامه داد: موضوع فیلم برایم مهم بود تا مخاطب را با خود همراه کند. بازیهای این دو جوان فیلم باید با تم فیلم هماهنگ می شد، چرا که وقتی در "طبیعت بی جان" پلانها طولانی و کسالت بار هستند این روی روایت و بازیهای این دو شخصیت هم تاثیر می گذارد. به همین دلیل پرداخت را اینگونه انتخاب کردم.
کارگردان این فیلم درباره لوکیشنهای "کوچه ملی" توضیح داد: اینکه لوکیشنها و فضا ها بوی قدیمی می دهند 80 درصد آن عمدی بوده است. پسر موتور سوار نماینده بعضی از تیپ های نسل امروز است. مکانها هم همگی پایین تر از لاله زار می گذرد و این هم اقتضای فیلم است.
وی افزود: سوژه "کوچه ملی" خیلی عمیق تر از "ریسمان باز" است. ولیکن در"کوچه ملی" فیلمنامه مثل "ریسمان باز" سر راست تعریف نمی شود. بلکه یک تصادف و یا یک اتفاق باعث شکل گیری ماجرا و روایت فیلم می شود. با آرش برهانی از ابتدا می خواستیم اینگونه باشد. تمام سکانس های فیلم تقریبا مینی مال تعریف می شود. خیلی هم به این اعتقاد ندارم که فیلم یک فیلمساز با فیلم دیگرش مقایسه شود.
جواد طوسی در ادامه عنوان کرد: این نوع سینما به کیارستمی و مرثیه امیر نادری شباهت دارد و باید دوباره دید. جسارت این اثر حرفی است که می خواهد بیان کند و آن حذف لاله زار است و از بین رفتن سینماهایی مانند کریستال و... که روزگاری در آنها فیلم های باشکوه نشان می دادند.
کارخانی در پایان تاکید کرد: به نظرم باید درباره گذشته فیلم ساخت. وقتی فیلم "جرم" کیمیایی را دیدم ذوق زده شدم. این فیلم این جسارت را می دهد که هنوز هم می توان درباره گذشته به موضوع های سینمایی پرداخت. جوانها باید به این سوژه ها جدی تر نگاه کنند. باید عنوان کنم، ما با نگاه به گذشته آینده بهتری خواهیم داشت. مطمئن هستم با دیدن "کوچه ملی" جوانها به سراغ دیدن فیلم های قدیمی از کیمیایی، نادری و شهید ثالث خواهند رفت و قطعا به دریافت های جدیدی می رسند.
جواد طوسی در ادامه گفت: البته نقش تهیه کنندگی امیر سمواتی در این فیلم ستودنی است. او سابقه تهیه کنندگی فیلم های نظیر "نفس عیق" و "کافه ترانزیت" را در کارنامه خود دارد.
اکبر معززی نیز افزود: من در این حرفه دنبال زد و بند نبودم. بازیگر نباید حسادت کند. طبسی نیز گفت: آرزوی سلامتی برای آقای کیمیایی دارم که سال پیش به من شناسنامه سینمایی داد و دست من را گرفت که در دفاتر دیگران سرگردان نباشم.
نظر شما