۲۱ اسفند ۱۳۸۹، ۷:۵۹

گوران در گفتگوی مشروح با مهر:

تئاتر بدون کشف و شهود جذاب نیست/ به کارگردانی سینما فکر می‌کنم

تئاتر بدون کشف و شهود جذاب نیست/ به کارگردانی سینما فکر می‌کنم

کارگردان نمایش "ابرهای پشت حنجره" با اشاره به پیچیدگی‌های نمایش‌هایش رازآلودگی را از ویژگی‌های تئاتر دانست و تاکید کرد کشف نشانه‌ها برای مخاطب جذاب است.

به گزارش خبرنگار مهر، رضا گوران با نمایش "ابرهای پشت حنجره" سه‌گانه‌اش را که با "یرما" و "داستان یک پلکان" شروع شده بود تمام می‌کند، در این نمایش تازه که مانند "یرما" اقتباسی از نمایشنامه‌ای از لورکا است، گوران داستانی عاشقانه را روایت می‌کند، عاشقانه‌ای تراژیک که در آن قربانی شدن نسل‌ها در بازی قدرت یکی از درون‌مایه‌های اصلی است.

*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: عنصر اصلی و تکرار شونده در "یرما"، "داستان یک پلکان" و "ابرهای پشت حنجره" زن‌ها هستند. زن‌ها موتور اصلی قصه در این درام‌ها و شخصیت‌هایی درگیر تنهایی و رنج هستند. آگاهانه در این سه نمایش به سراغ زن‌ها و دغدغه‌هایشان رفتید؟

- رضا گوران: زن‌ها مبدا همه چیز در جهان هستند، مادرند، زندگی به وجود می‌آورند، زن‌ها و مرد‌های آینده را به دنیا می‌آورند، حضورشان را در زندگی اجتماعی نمی‌توان نادیده گرفت. آنها به دلیل ویژگی‌هایی که دارند رنج بیشتری هم می‌برند و نمایش این رنج در آثار ادبی و نمایشی برای بسیاری از هنرمندان دغدغه بوده است. به مفهوم همه فهم و عام زنان در زندگی رنج بیشتری می‌برند.

* حتی به شکل خاص هم سهم زنان در زندگی از رنج بیشتر است.

- بله، آنها در طول تاریخ رنج بیشتری را بر شانه‌های‌ خود حس کرده‌اند. من برای انتخاب متن‌ها بیشتر به این فکر می‌کنم که متن با شیوه‌های اجرایی که در ذهن دارم همخوان است، زن‌ها در بطن زندگی هستند و نمی‌توان به موضوعی پرداخت بدون این که آنها را حذف کرد یا نادیده گرفت.

* چقدر برایتان مهم است آثاری که انتخاب می‌کنید با تماشاگر ایرانی ارتباط برقرار کند، نه به این معنی که موضوعی که مطرح می‌شود شبیه روزگاری باشد که ما می‌گذرانیم، به این معنی که مخاطب با جان‌مایه اثر ارتباط برقرار کند؟

- من ممکن است جغرافیای اثر اصلی را حفظ کنم، اما به آن جغرافیا عینا وفادار نیستم، سعی می‌کنم به جامعه خودمان نزدیک شوم، دغدغه من مشکلاتی نیست که در اسپانیا وجود دارد، لورکا یا هر متن دیگر که انتخاب می‌کنم بهانه‌ای است برای پرداختن به مسائلی که مخاطب ایرانی هم با آن بیگانه نیست. این به معنی بی‌ارزش بودن این بهانه‌ها نیست، این بهانه‌ها فرصتی است برای دسترسی به منبعی عظیم که می‌توان از آن ذخایر باارزشی را کشف کرد.

*ساختمان بصری نمایش‌های شما ویژگی‌هایی تکرار شونده داشته‌اند، طراحی صحنه در ظاهر ساده است و نشانه‌ها ما را دعوت به کشف نکاتی تازه می‌کنند.

- من آدم خیال‌پردازی هستم، این طراحی صحنه در عین سادگی پیچیده است، ویژگی‌های خود را دارد و چکیده پیچیدگی‌هایی است که در ذهنم وجود دارد. برداشت‌های متفاوتی می‌توان از این عناصر و نشانه‌ها داشت و قطعا این نمادها همان‌هایی نیستند که در لحظه اول به نظر می‌رسد. گوجه فرنگی در "یرما" فقط گوجه فرنگی نیست، پرتقال در "داستان یک پلکان" فقط یک میوه نیست. این‌ها مطابق فلسفه‌ای که دارم طراحی می‌شوند و این فلسفه باید به مخاطب منتقل شود.

مهدی پاکدل و بهنوش طباطبائی در "ابرهای پشت حنجره"

* الان و بعد از "می‌خوام بخوابم"، "یرما"، "داستان یک پلکان" و "ابرهای پشت حنجره" این نوع طراحی صحنه برای مخاطب اآثار شما قابل فهم‌تر شده، پیشتر نگران نبودید مخاطب نتواند با این نگاه و سلیقه همراه شود؟ 

- این نگرانی همیشه با من هست، تا زمانی که نمایش اجرا نشود این نگرانی وجود دارد، مخاطب برای من مهم است و بسیاری از تماشاگران نمایش‌هایم با این فضا ارتباط برقرار کرده‌اند، وظیفه من نیست که این نشانه‌ها و مفاهیم را تفهیم کنم، من معلم مخاطب نیستم. قرار نیست همه رازها را فاش کنم.

* لذت تماشای تئاتر برای مخاطب سهیم شدن در این کشف و شهود است.

- هنری که در آن کشف نباشد خسته‌کننده و ملال‌آور است، اگر در تئاتر کشف نباشد، نمی‌شود نام تئاتر را برای تجربه به کار برد. آنچه تئاتر را سال‌های سال به عنوان هنری زنده و پویا سرپا نگه داشته همین مکاشفه است.

*یکی از جذابیت‌های نمایش "ابرهای پشت حنجره" این است که ایجاز در تصویرسازی دارید، شکنجه عنصری مهم در قصه است اما از نمایش مستقیم آن پرهیز کرده‌اید.

- ساده‌ترین راه این است که شما برای بیان چیزی روش مستقیم را استفاده کنید، اولین فکر همیشه بهترین فکر نیست، تاریخ شکنجه هم متاسفانه در طی سال‌های زندگی بشر تکامل پیدا کرده و دیگر مانند قرن 16 کسی را شکنجه نمی‌کنند.

*شکنجه‌های روانی این روزها بیشتر از شکنجه‌های جسمی کاربرد دارد.

- بله و موثرتر هم هست. من می‌خواستم شکنجه‌ای شاعرانه را نشان بدهم، این نوع شکنجه به نظرم مهیب‌تر و تکان‌دهنده‌تر است. ما داریم اثر هنری خلق می‌کنیم و لازم است خلاقانه به موضوع‌ها نگاه کنیم، التهاب و درد را می‌توان از طریق نشانه‌ها به تماشاگر نشان داد نه این که به نمایش مستقیم روی آورد.

*به نظر می‌رسد کارگردان‌هایی مثل شما و محمد یعقوبی در میزانسن، استفاده از بازیگر و فضاسازی متاثر از سینما هستید؟

- البته روش من با آقای محمد یعقوبی فرق دارد، اما به نظر من بازی خوب بازی خوب است، بازی بدون اغراق و غلو و این ربطی به سینما و تلویزیون ندارد، مخاطب باید شخصیت‌های شما را باور کند تا با آنها همدل شود، جنس بازیگری در کشورهای مختلف تفاوت دارد و این به دلیل تفاوت‌های فرهنگی و دنیای ذهنی آدم‌ها در کشورهای مختلف است. من در کارهایم به دنبال ساختن فضایی هستم که با وجود تعلق داشتن به دنیای ذهنی من برای مخاطب هم قابل لمس باشد.

* در مجموعه کارهای شما که درباره روابط انسانی و رنج‌های زنان در این دنیا است، اگر فضا و شخصیت‌ها قابل لمس نباشند مخاطب درگیر شخصیت‌ها و مشکلاتشان نمی‌شود.

- بله، فضا و اتمسفر و فرم مهم است، هر چه هست باید درست اتفاق بیفتد. بازی بازیگر هم باید در فضایی که نمایش دارد جا بیفتد، اگر فضای نمایش اکسپرسیونیستی است بازی هم در آن چارچوب باشد. بازیگرها در نمایش‌های من نامزد دریافت جایزه جشنواره شده‌اند و تعدادی جایزه را به دست آورده‌اند این نشان می‌دهد که بازی‌ها درست است و دیده می‌شود.

* گاردتان برای انتخاب بازیگر باز است یا فقط با عده‌ای خاص کار می‌کنید؟

- به دنبال بازیگری هستم که مناسب نقش باشد، این البته به معنی این نیست که اگر کسی آمد تا انتها با او باشیم، شاید نتوانیم با هم کار کنیم، پس از هم جدا می‌شویم، با عده‌ای که قبلا کار کرده‌ام همکاری می‌کنم و سراغ بازیگرهای جدید هم می‌روم. در این نمایش تازه با شهرام حقیقت‌دوست کار کردم که بازیگر باسابقه‌ای است و تجربه خوبی با هم داشتیم، کاوه قائمی هم بازیگری  جوان است که در این نمایش با من همکاری کرد.

*البته نتیجه کار یکسان نبوده، حقیقت‌دوست از بیشتر کارهایی که روی صحنه انجام داده بهتر است و به نظر می‌رسد کنترل شده، اما قائمی لحن سردی دارد و مناسب نقش نیست.

- شهرام حقیقت‌دوست با تو همراه است، از کارگردان می‌خواهد به او مشاوره بدهد، کنترلش کند، سرو کله می‌زند تا نقشش را درست بازی کند و این خیلی خوب است. آنچه شکل گرفت حاصل تلاش هر دوی ما بود و من از بازی شهرام حقیقت‌دوست راضی هستم. او پیشنهادهایی می‌داد که گاهی به ضرر نقش و به نفع نمایش بود، این برخورد قابل ستایش است. کاوه قائمی اولین بار بود که نقشی با دیالوگ در یک نمایش داشت، بازیگری جوان و کم‌تجربه را نمی‌توان با بازیگرهای باتجربه مقایسه کرد، من از بازی او راضی‌ام و اگر ضعفی هست به من برمی‌گردد که او را درست هدایت نکردم.

*بهنوش طباطبائی شکنندگی ماریانا پیندا را به خوبی نشان داده، شما این زن را قهرمان نمی‌بینید، او زنی ساده است که به خاطر عشق به پدرو (مهدی پاکدل) مقاومت می‌کند و از عشقی انسانی به عشق به وطن می‌رسد.

- احمد شاملو می‌گوید می‌شود قهرمان هم درگیر مسئله انسانی بشود، من این نگاه انسانی را دوست دارم، من هم مثل شما ماریانا را قهرمان ندیدم، او زنی است که به خاطر هدف مردی که دوست دارد وارد بازی می‌شود و هدف پدرو، هدف او می‌شود. این زیبا است.

* اما متحول می‌شود. عشق زمینه تحول او را به وجود می‌آورد.

 * بله، او مبارزه را با این هدف که میهنش آزاد شود شروع نکرده در جایی پدرو از آزادی با او حرف می‌زند و ماریانا می‌گوید من آزادی را بدون تو دوست ندارم، اما در میانه راه ماریانا برای هدف پدرو مبارزه می‌کند.

* تنهایی یکی از تم‌های تکرار شونده آثار شما است. عشق هم نمی‌تواند انسان‌ها مخصوصا زن‌های نمایش‌ها را از تنهایی نجات بدهد.

- همه ما تنهاییم، انسان در ذات خود تنها است، حتی اگر همسر، فرزند، دوست و... داشته باشد، این تنهایی رنج به همراه دارد. در بعد عرفانی هم انسان تنها است. اگر همه چیز کامل باشد درامی شکل نمی‌گیرد، در نقصان است که درام خوبی به وجود می‌آید. در ضعف و نقصان است که تراژدی به وجود می‌آید.

* فکر می‌کنم با توجه به نوع طراحی صحنه و انتخاب موضوع‌ها نمایش‌های شما می‌تواند برای مخاطب خارجی هم جذاب باشد.

- من برای مخاطب خارجی نمایش تولید نمی‌کنم، آنها هم می‌توانند مخاطب این نمایش‌ها باشند، احساس و عواطفی وجود دارد که درک آن برای همه انسان‌ها ساده است و نیازی نیست زبان هم را درک کنند، اتمسفر یک اثر می‌تواند این احساسات را به تماشاگر منتقل کند.

نمایش "آدم آدم است" را که در هلند اجرا کردم برای مردم آن سرزمین جذاب بود مردم ما قطعا آن ارتباط که هلندی‌ها با اثر برقرار می‌کردند، نداشتند و آن لذت را نمی‌برند. هر مخاطبی به دنبال نشانه‌هایی از خود و دغدغه‌هایش در اثر است.

* برای نمایش بعدی هم به دنبال اقتباس از یک متن غیرایرانی هستید؟ چرا متن ایرانی انتخاب نمی‌کنید؟

- هنوز نمی‌خواهم از متن ایرانی استفاده کنم، این روزها در حال تحقیق روی یک متن از شکسپیر هستم. اگر سال 90 امکانش فراهم شود این نمایش را اجرا می‌کنم.

* پس "ابرهای پشت حنجره" نقطه پایان این سه گانه با محور زنان بود؟

- بله، این قصه‌ها و موقعیت‌ها تمام شد و دیگر چیزی برای روایت در این محدوده ندارم، کار تازه‌ام هم با این سه‌گانه متفاوت است و هم با "می‌خوام بخوابم" تفاوت دارد. دوست دارم کمی با شکسپیر دست و پنجه نرم کنم.

* به سینما فکر کرده‌اید؟ کارگردانی در سینما برایتان جذاب است؟

- من فکرهای زیادی برای سینما دارم، اما دوست دارم زمانی که کاری انجام می‌دهم بتوانم از آن دفاع کنم و پایش بایستم، همین‌طور که اگر نمایشی را روی صحنه می‌برم می‌توانم از آن دفاع کنم. طرح‌هایی برای سینما دارم اما باید زمان مناسب سراغ سینما بروم.

* حرفی باقی مانده؟

- می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و از تماشاگرانی که در این روزهای پایانی سال به دیدن این نمایش می‌آیند تشکر کنم، آمار تماشاگران این نمایش موجود است، اگر این تماشاگران که ایستاده یا نشسته کف سالن نمایش را می‌بینند نبودند تئاتر زنده نمانده بود.

- - - - - - - - - - -

گفتگو: محدثه واعظی‌پور

کد خبر 1271992

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha