۲۰ فروردین ۱۳۹۰، ۱۰:۱۳

گزارش مشروح مهر از نشست ادبی عصر روشن

گزارش مشروح  مهر از نشست ادبی عصر روشن

اولبن نشست از سلسه نشست‌های ادبی عصر روشن در سال 90، برای نقد و بررسی رمان‌های برگزیده جوایز ادبی سال گذشته، روز پنجشنبه 18 فروردین برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نخستین نشست از سلسله نشست‌های "عصر روشن" در سال  جدید پنجشنبه 18 فروردین با حضور برگزیدگان جایزه‌های داستان در سال 1389 و جمعی از نویسندگان و منتقدان در محل کتابفروشی روشن برگزار ‌شد.

در ابتدای این نشست، ابتدا زندگینامه و بخشی از نظرات داوود غفارزادگان درباره وضعیت داستان‌نویسی در ایران، توسط علیرضا بهرامی خوانده شد. سپس محسن فرجی درباره  رمان "کتاب بی‌نام اعترافات" نوشته داوود غفارزادگان که در هفتمین جایزه رمان متفاوت (واو) برگزیده شده است، گفت: این رمان از سه منظر، مهم و قابل توجه است. نخست از منظر شورشی که در آن انجام شده و خود این شورش شامل چند حیطه می‌شود.

وی افزود: یکی از این شورش ها علیه خود متنی است که غفارزادگان نوشته است. یعنی او به جنگ و مبارزه با نوشته خود پرداخته است.شورش دوم علیه شیوه‌های مالوف روایت و متون کهن است.شورش سوم هم علیه رمانتیسمی است  که در بخشی از ادبیات امروز ما دیده می‌شود.

فرجی در ادامه گفت: دومین مقوله مهم این رمان، احضار و بازآفرینی بخشی از هویت وشیوه زیستی گذشته ما شامل جاها، مشاغل ، آداب و رسوم و تفکر ایرانی است.یعنی " کتاب بی نام اعترافات"یک رمان کاملا ایرانی با مولفه‌های بومی است.

غفارزادگان تلاش کرده به ادبیات پسامدرن نزدیک شود

وی افزود: سومین عامل در اهمیت این رمان به گمان من، تلاش غفارزادگان برای نزدیک شدن به ادبیات پسا مدرن است که یک دوره در ایران باب شد، اما نتوانست نمونه‌های موفقی را خلق و عرضه کند.  

در ادامه این جلسه سارا سالار نویسنده رمان "احتمالا گم شده‌ام" به قرائت بخشی از این کتاب پرداخت و سیروس نفیسی به عنوان منتقد به نقد و بررسی کتاب سالار پرداخت.

نفیسی گفت: "احتمالا گم شده‌ام"  از دید مخاطب خاص و قشر فرهیخته مورد استقبال قرار گرفته است و نکته قابل توجه این که با تیراژ 10 هزار نسخه به چاپ چهارم رسیده است. نام کتاب و جلدش به عنوان موضوع نخست ذهن را به خود مشغول می‌کند. کلمه احتمال بحث شک و تردید، نسبیت و عدم قطعیت را متبادر می‌کند که هنگام مطالعه کتاب این نکته خودش را نشان می‌دهد. عبارت "گم شده‌ام" هم ما را با موضوع جستجو و هویت مواجه می‌کند.

طغیان و امید، پیشنهاد سالار در پایان‌بندی "احتمالا گم شده‌ام"

وی ادامه داد: شخصیت اصلی داستان راوی اول شخص است که با بخشی از زندگی گذشته‌اش روبرو می‌شویم و به نظر می‌آید این فرد چیزی را در گذشته گم کرده این گمگشتگی هنوز ادامه دارد. این حالت گم‌شدگی به خوبی در طول اثر القا می‌شود. المان تاس هم در جلد کتاب بخش دیگری از دغدغه ذهنی نویسنده را نشان می‌دهد و نماد تقدیر و شانس است. به نظرم پیشنهاد نویسنده در پایان‌بندی نوعی امید، طغیان یا تلاش برای به دست‌آوردن چیزی است که از دست رفته است.

این منتقد افزود: این کتاب جزو کتاب‌های شاخص و جایزه‌بگیر سال‌ گذشته است. زبان بسیار ساده، روان و صمیمی کتاب در خدمت داستان است و خواننده را با شخصیت اصلی مواجه می‌کند. به نظر می‌رسد شخصیت گندم کانون اصلی جستجو و گمگشتگی باشد که شخصیت اول می‌خواهد پیدایش کند تا خودش را بیابد اما با پیدا کردن گندم، به فرید می‌رسد و گندم به مرور کم‌رنگ می‌شود و فصل نهایی مواجهه با شخصیت فرید است.

نفیسی گفت: وقتی روای داستان سخن می‌گوید، ریتم و ضرباهنگ اثر تند و زبان آن بسیار نزدیک به زبان روزمره مردم است. لابلای روایت راوی از گذشته و حال، یادآوری جلسات روانکاوی را داریم که این سه بخش به خوبی و بدون سکته در کنار هم ممزوج شده‌اند. شخصیت پردازی نیز در این کتاب به خوبی انجام شده‌است.

درباره شخصیت‌پردازی مردان رمان، انتظار بیشتری می‌رفت

وی با اشاره به موضوع شخصیت‌پردازی در کتاب "احتمالا گم شده‌ام" افزود: هرچه شخصیت‌های زن این رمان پررنگ و فعال هستند، شخصیت‌های مرد کار هیچ نقش مهم و رنگی ندارند و به نظرم از این حیث از رمانی که می‌خواست در سطح جوایز کشوری بسیار فعال باشد،‌ انتظار بیشتری می‌رفت. وجه دیگر این کتاب، امروزی و شهری بودنش است. مخاطب با مسائل مختلف شهر تهران روبرو می‌شود و سالار موجز و گزیده،‌ شهر تهران را پیش چشم خوانند می‌سازد.

نفیسی در پایان سخنانش گفت: به نظرم سالار با این پایان‌بندی که انتخاب کرده‌است، حقیقت، جسارت و نوعی طغیان‌گری روحی را تبلیغ کرده است.

مجتبی پورمحسن که سال گذشته با کتاب "بهار 63"  یازدهمین جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعاتی را به دست آورد،‌ در این جلسه به خوانش قسمتی از این کتاب پرداخت و حسن محمودی به نقد و بررسی این کتاب پرداخت.

محمودی پس از داستان‌خوانی پورمحسن گفت: من این کتاب را پیش از چاپ خواندم و برایم شگفت‌انگیز بود که پورمحسنی که پیش از این شعر می‌سرود اینک چنین کتابی نوشته است. نمی‌خواهم بگویم " بهار 63" و " احتمالا گم شده‌ام" کاملا شبیه هستند اما با خواندن هر دوی این رمان‌ها لذت بردم و هر دو نوع تازه‌ای از رمان‌نویسی هستند.

صاحب رمان‌های ماندگار نشدیم چون از اعتراف می‌ترسیدیم

این منتقد گفت: برخی، سنت اعتراف‌نویسی را قبول ندارند اما به نظرم یکی از دلایلی که ما صاحب رمان‌های ماندگار نشدیم، ترس از اعتراف بوده است. برخی با آثار پورمحسن با دید روانشناسانه روبرو می‌شوند. من این کتاب را چند بار مطالعه کردم و هر بار که کتاب را خواندم با این احساس روبرو نشدم که کتاب را خوانده‌ام و قصه را از قبل می‌دانم.

وی گفت: این کتاب برایم تازگی داشت. "بهار 63" با 24 فصل کوتاه و یک ساختار دایره‌ای، از همان‌جایی که شروع می‌شود، تمام می‌شود. هر فصل از این فصل‌های کوتاه نیز می‌تواند قصه خودش را داشته باشد. راوی به جزئیاتی از زندگی روزمره اشاره می‌کند و مانند کتاب "احتمالا گم شده‌ام" به روایت زندگی امروزی می‌پردازد.

محمودی گفت: من کتاب جدید پورمحسن "آلبوم" را نیز خوانده‌ام و به نظرم وقتی این کتاب چاپ بشود بهتر با جهان داستان‌نویسی این نویسنده آشنا خواهیم شد. و باید بگویم کتاب "آلبوم" را بیشتر از "بهار 63" دوست داشتم و می‌پسندم.

می‌شود جلسات عصر روشن را بهتر برگزار کرد

این نویسنده با اشاره به نوع برگزاری جلسات نقد و بررسی عصر روشن، گفت: می‌شود این جلسات را بهتر برگزار کرد. به نظرم برگزاری جلسه با این برنامه که افراد یک به یک بیایند پشت تریبون و سخنرانی کنند،‌ زیاد جالب نباشد. مضاف براین که درباره کتاب‌هایی صحبت می‌شود که یک یا دو سال از چاپ آن‌ها می‌گذرد و تمام حرف‌ها درباره آن‌ها زده شده است و به نظرم نکته مغفولی در باره آن‌ها باقی نمانده است.

محمود افزود: وقتی بحث کتاب‌های برگزیده جوایز پارسال شد، نام چند کتاب را در این میان غایب دیدم. کتاب‌های پیمان هوشمندزاده، مهسا محب‌علی و مهدی ربی را در میان کتاب‌های مورد نقد ندیدم. چرا این کتاب‌ها در عصر روشن بررسی نشدند؟ در ضمن جایزه ادبی خوابگرد را هم به عنوان یک جایزه خصوصی جدی بگیریم.

اگر میزگرد برگزار می‌کردیم، بخش داستان‌خوانی کمرنگ می‌شد

در ادامه این جلسه یوسف علیخانی به خوانش قسمتی از کتاب "عروس بید" که در دهمین جایزه شهید غنی‌پور به عنوان برگزیده معرفی شد، پرداخت و علیرضا بهرامی به نقد و بررسی این کتاب پرداخت. بهرامی پیش از نقد "عروس بید" در پاسخ به محمودی گفت: برای برقراری تضارب آراء در جلسات عصر روشن، بحث و گفتگو زیاد شده است. اگر می‌خواستیم میزگردی درباره جوایز ادبی برگزار کنیم، قسمت داستان‌خوانی جلسه کمرنگ می‌شد. به همین دلیل به نظرم رسید در حال حاضر این مدل برگزاری جواب می‌دهد.

دبیر جلسات عصر روشن گفت: اگر در این جلسه کتاب "نگران نباش" مهسا محب‌علی را به بوته نقد می‌گذاشتیم، در یک جلسه دو کتاب از یک جایزه را بررسی می‌کردیم که زیاد امر جالبی نبود. مضاف بر این‌که خانم محب‌علی چند جلسه پیشتر در یکی از جلسات عصر روشن حضور مفصلی داشت.

بهرامی درباره آثار علیخانی و کتاب "عروس بید" گفت: "عروس بید" و دیگر آثار علیخانی چند قطبی است. هم برگزیده جایزه شهید غنی‌پور و جلال می‌شود و هم از طرف بنیاد گلشیری به عنوان برگزیده معرفی‌ می‌شود. به نظرم این نویسنده در حال طی کردن دوره‌ای از متفاوت‌نویسی است. نویسندگان زیادی با سبک و لحن پسامدرن، داستان می‌نویسند اما علیخانی روستایی می‌نویسد و این تفاوت به قول معروف "گرفته " و علیخانی به پیش می‌رود.

وی گفت: معتقدم افرادی که می‌خواهند با آثار علیخانی روبرو شوند، بهتر است اول کتاب "عروس بید" را مطالعه کنند. چون کار یکدست‌تر و بی‌دغدغه‌تری است و تنش کم‌تری نسبت به دو کتاب سه‌گانه علیخانی دارد. این نویسنده یک توانایی دارد و آن وابستگی به روستای زادگاهش و اطلاعات درباره این منطقه است. او جهان رویایی‌اش را در آن‌جا ساخته است. جالب است که همه هم‌ولایتی‌هایش به شهر آمده اند و آن روستا خالی شده اما علیخانی همچنان به آن دلبستگی دارد.

داستان‌های علیخانی گرفتار ممیزی نمی‌شود

این منتقد ادامه داد: علیخانی یک اقبال و شانس دارد و آن این که بر روی نوعی از داستان‌نویسی دست گذاشته است که گرفتار ممیزی نمی‌شود. بنابراین با خیال راحت می‌نویسد و گاهی تشویق هم می‌شود. البته باور اشتباهی درباره او وجود دارد که عده‌ای فکر می‌کنند علیخانی مذهبی می‌نویسد اما به نظرم اگر کسی از امام‌زاده‌های قزوین بنویسد،‌ لزوما مذهبی ننوشته است و علیخانی ملی و سنتی نوشته است.

بهرامی گفت: علیخانی اخیرا هم گفت که دغدغه‌ام عامه‌پسند نویسی است. عده‌ای از نویسندگان فکر می‌کنند عامه‌پسند به معنی سطح پایین است ولی عده‌ای از نویسندگان به من گفتند که علیخانی حرف ما را می‌زند و از عامه‌پسند نویسی‌اش تقدیر کردند. زبان علیخانی سلیس و روان است و در میان داستان‌های روستایی که خواندم بهترین بود، چون بدون پاورقی زبان و رفتار بومی آن منطقه را برای خواننده‌اش مجسم می‌کند.

یکی از مشکلات علیخانی فقر قصه است

وی افزود: او گاهی به زبان بومی آن منطقه‌ای که روایت می‌شود وفادار نیست و البته این کار برای روان‌تر شدن و بهتر خواندن متن صورت می‌گیرد. یکی از مشکلات علیخانی را فقر قصه می‌دانم. داستان اژدهاکشان در کتابی که علیخانی با همین نام نوشته است، داستان نیست بلکه یک فضای روایتی دارد که گویی دارد گزارش میراث فرهنگی ارائه می‌دهد. به نظرم علیخانی باید بر امر قصه اهتمام بیشتری داشته باشد چون نمی‌دانم اگر به قصه توجه نداشته باشد، تا کجا می‌خواهد پیش برود.

این شاعر ادامه داد: معتقدم آثار علیخانی با دید واقع‌بینانه، پنجره‌ای رو به فضایی است که می‌تواند موفقیت نویسنده‌اش را تضمین بکند. اما فعلا معلوم نیست چه خواهد شد. یک کتابش امسال نامزد یک جایزه می‌شود. کتاب دیگرش سال دیگر نامزد این جایزه نمی‌شود. در کل به نظرم فضای متناقضی در برخوردها وجود دارد که غیرطبیعی هم نیست.

قصه‌هایم فدای رفاقت شده‌اند

در پایان این جلسه یوسف علیخانی درباره مطالب گفته شده، در نشست گفت: قصه‌های یوسف علیخانی فدای رفاقت‌ها شده است. یکی از دوستانم وارد دفتر کارم می‌شود و با دیدن پوستر جایزه جلال بر دیوار به من می‌گوید: تا با جایزه دولتی‌ات فخر می‌فروشی، جوایز خصوصی تو را نمی‌بینند. به نظرم تا زنده هستم، قصه‌هایم دیده نخواهد شد. همین رفاقت‌ها و دوستی‌ها ، قصه‌هایم را فدا کرده است و باعث شده دیده نشوند.

وی گفت: جدا از فضای تعریف و تمجید، این قصه‌ها به 6 زبان ترجمه شده‌اند و چند پایان‌نامه خارجی درباره همین قصه‌ها نوشته شده است اما مطمئن هستم بیشتر حاضران در این جمع که همه از دوستانم هستند، تا به حال کتاب‌هایم را نخوانده اند.

کد خبر 1284229

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha