به گزارش خبرنگار مهر، مجید مجیدی از نسل فیلمسازانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتشان را شروع کردند، نسلی که در حوزه هنری تبلیغات اسلامی بالیدند و تجربههای متفاوتی در سینما رقم زدند، بسیاری از چهرههای مهم سینمای ایران در سالهای بعد در حوزه هنری و همدوره مجید مجیدی بودند، از دل این حلقه سالها بعد کارگردانها و بازیگران مختلفی متولد شدند و در فضایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وجود آمده بود، کار کردند.
مجیدی فعالیت هنری را از صحنه تئاتر آغاز کرد و پس از آن به بازیگری روی آورد، در آن سالها و در دهه 60 در حوزه هنری فعالیتها گروهی انجام میشد، جوانهای علاقمند سینما هم فیلمنامه مینوشتند، هم روی صحنه تئاتر میرفتند، هم در فیلمها و تئاترهای همدیگر بازی میکردند، تا درخت جوان سینمای متعهد و انقلابی رشد کند.
رضا ناجی در نمایی از "آواز گنجشکها"
مجیدی در دهه 60 بیشتر مقابل دوربین این فیلمها رفت که مضامینی مرتبط با انقلاب و حال و هوای آن سالها داشتند، "توجیه" به کارگردانی منوچهر حقانیپرست اولین فیلمی بود که مجیدی بازی کرد و پس از آن در بسیاری از تولیدات ایدئولوژیک دهه 60 نقشآفرینی کرد. اما مهمترین فیلمهای او در این سالها "بایکوت" بود که به دلیل اقبالی که از آن شد به شهرت مجیدی انجامید.
در سینمای ضد ستاره آن سالها مجیدی ویژگیهای ظاهری برای ستاره شدن را هم نداشت، در فیلمهایی بازی میکرد که بیشتر از هر چیز اهمیت اعتقادی داشتند و در راستای اهداف جامعه اسلامی و انقلابی بودند، سال 68 و با "تا مرز دیدار" پرونده بازیگری مجید مجیدی بسته شد.
اما اگرچه کارنامه بازیگری مجیدی چندان معتبر نیست اما کفه فیلمسازی او جبران این بخش شد، فیلمسازی برای مجیدی با ساخت فیلمهای کوتاه و نیمه بلند شروع شد، آنهم بیشتر برای مخاطب کودک و نوجوان، "بدوک" اولین فیلم مجیدی که در سال 70 ساخته شد درباره دو کودک روستایی بود که درگیر مشکلات خانوادگی هستند، سیدمهدی شجاعی فیلمنامه را نوشته بود، نویسندهای که همکاریهای مفید و موثری با مجیدی داشته است.
"بدوک" تعلق خاطر مجیدی به قصههای انسانی را نشان داد و مشخص میکرد او میخواهد به بهانه روایت قصه هایی برای کودکان، پاکیها و ارزشهای ناگفتهای را مطرح کند، "پدر" دومین فیلم سینمایی مجیدی بیشتر به حال و هوای او نزدیک بود، تجربههایی که بعدها و در فیلمهای بعدی این کارگردان پختهتر و حرفهایتر شد، در "پدر" به چشم میخورد.
"پدر" داستان رابطه مرد و نوجوانی است که در مسیری قرار میگیرند و این همراهی مشترک آنها را به درک تازهای از ارتباطشان میرساند، کار در فضای روستایی و بدوی و واقعگرایی در به تصویر کشیدن فضاها و روابط را میتوان در این فیلم دید. "بچههای آسمان" سومین فیلم مجیدی مهمترین و موفقترین فیلم کارنامه او است.
فیلم هم نظر مثبت منتقدان را به دنبال داشت، هم جوایز مختلف جشنواره فجر را به دست آورد، هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفت، با "بچههای آسمان" مجیدی برای مخاطب آن سوی مرزها شناخته شد و تصویری که او از دنیای پاک و بیآلایش کودکان ترسیم میکرد برای مخاطب غربی هم جذاب آمد. "بچههای آسمان" تنها فیلم تاریخ سینمای ایران است که به فهرست پنج فیلم خارجی نامزد دریافت اسکار راه یافت.
مسیر فیلمسازی مجیدی با "بچههای آسمان" در بعد داخلی و بینالملی تغییر کرد، او به چهرهای محبوب برای جشنوارههای مختلف تبدیل شده بود، فیلمسازی که دغدغههای معنویاش را در قالبی ساده مطرح میکرد و تصویری دوستداشتنی از شرق و عرفان شرقی ارائه میداد.
مجیدی در فیلمهایش دنیایی از زندگی طبقه محروم به تصویر میکشید که سیاه و تلخ نبود، فقر در فیلمهای او مایه نکبت نبود و افراد نیازمند فیلمهایش روحی بزرگ و آسمانی داشتند، نمای معروف بوسه ماهیها به پای علی در فیلم "بچههای آسمان" که مجیدی برای رسیدن به آن ماهها فکر کرد، نشان دهنده نگاه پاک او به مخلوقات صادق و سالم خداوندی است.
"رنگ خدا" پاسخی درست به انتظارهایی بود که "بچههای آسمان" به وجود آورده بود، شخصیت اصلی این فیلم مانند دیگر فیلمهای مجیدی کودک بود، کودکی که نقص شنوایی دارد اما با عالمی دیگر در ارتباط است. او پسری است که پدرش او را طرد کرده ولی روحیه معنوی دارد و این نگاه ویژه به او عاقبت رابطه سردش را با پدر ترمیم میکند.
با این فیلم زبان و لحن سینمای مجیدی به تکامل رسید و دوستدارانی پیدا کرد، او دیگر به چهرهای معتبر در عرصههای بینالمللی تبدیل شده بود و پرچمدار نسلی بود که پس از انقلاب فعالیتشان را شروع کردند اما به قلههای جهانی رسیدند، "باران" در راستای نگاه معنوی و انسانی مجیدی درباره تفاهم انسانها و قومیتها بود.
شخصیت اصلی فیلم نوجوانی آذری (حسین عابدینی) بود که با محبت و شقفت با اطرافیانش رفتار میکرد، آنها را همشهری میخواند و این نشانه الفت او با افراد جامعه بود، در این فیلمها قهرمانهای مجیدی که از طبقه فرودست جامعه بودند روحی آسمانی داشتند، در فیلم در لحظههای مختلف لطیف (حسین عابدینی) در گوشهای از خرابه به پرندهها در آرامشی خاص دانه میدهد.
با فیلم "بید مجنون" که اولین فیلم مجیدی در دهه 80 است فیلمساز وارد دورانی تازه میشود، این بار شخصیت اصلی فیلم مردی میانسال است که بیناییاش را به دست میآورد و این تولد تازه برای او با ماجراهایی همراه است. مجیدی در این فیلم برای نخستین بار قهرمانش را در فضایی قرار میدهد که آزمایش شود، شکست بخورد و دوباره خود را احیا کند.
مایههایی چون نظربازی، ریاکاری و فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی برای اولین بار در شکلی تازه در "بید مجنون" روایت میشوند و مجیدی که بیشتر با نابازیگر یا بازیگر کمتر شناخته شده در فیلمهایش همکاری میکرد در "بید مجنون" با پرویز پرستویی بازیگر حرفهای و محبوب همکاری کرد.
"آواز گنجشکها" هفتمین فیلم مجیدی ادامه مسیری بود که با "بید مجنون" شروع شده بود او به دنیای شهر پا گذاشته بود و به نمایش فقر و ریاکاری پرداخت. در این فیلم قهرمان مجیدی روی خط اشتباه و درستی حرکت میکند، به شهر میرود و آلوده میشود، اما خداوند دوباره او را به آرامش و سادگی میرساند.
شاید خیلیها نوع نگاه مجید مجیدی به مسائل هستی و پیچیدگیهای روابط انسانی را دوست ندارند، اما رضا ناجی با "آواز گنجشکها" خرس نقرهای بازیگری را از جشنواره برلین به دست آورد و فیلم در محافل بینالمللی تحسین شد. مجیدی پس از "آواز گنجشکها" به سراغ پروژهای عظیم رفت.
ساخت فیلمی درباره پیامبر اکرم (ص) که تجربهای تازه در کارنامه مجیدی است و در قالب پروژهای بزرگ و بینالملی تعریف شده و احتمالا خردادماه سال 90 کلید میخورد. مجیدی در دهه 90 و در حالی که 50 سالگی را پشت سر گذاشته به مسیری تازه پای میگذارد.
مسیری که این چهره بینالمللی و متعهد سینمای ایران را در فضایی جدید و در چالشی تازه با خود قرار میدهد، مجیدی که پیشتر درباره روابط انسانی قصههای سادهای روایت کرده حالا در دهه 90 بخشهایی از زندگی آخرین پیامبر بزرگ را به تصویر میکشد.
- - - - - - - -
مجید مجیدی 28 فروردین 1338 در تهران متولد شد، او فیلمهای سینمایی "آواز گنجشکها" (۱۳۸۶)،"بید مجنون" (۱۳۸۳)،" باران" (۱۳۷۹)، " رنگ خدا" (۱۳۷۶)، "بچههای آسمان" (۱۳۷۵)، " پدر" (۱۳۷۴) و "بدوک" (۱۳۷۰) را کارگردانی کرده است.
نظر شما