در هفته سیام مسابقات فوتبال لیگ برتر باشگاههای کشور و پس از پایان دیدار جنجالی دو تیم پرسپولیس و استیل آذین و تبدیل ورزشگاه آزادی به میدان جنگ تن به تن، بحث درباره بازی جوانمردانه بسیار بالا گرفته است. احتمالاً نقطه عطف بازی را بتوان دقیقه 4+90 دانست که سوشا مکانی، دروازهبان استیل آذین به دلیلی نامعلوم توپ را به بیرون فرستاد و در ادامه سرخپوشان با توصیه علی دایی به جای انجام بازی جوانمردانه - بر مبنای هنجارهای معمول در چنین شرایطی - مسابقه را ادامه دادند و روی پرتاب اوتی دستی توسط اشپیتیم آرفی به گل رسیدند.
طبیعتاً بازیکنان استیل آذین بر این باور بودند که این گل پرسپولیسی ناشی از حرکتی جوانمردانه نبوده است و همین مسئله در نهایت به جنجالی انجامید که به درگیری فیزیکی و فحاشی نیز منجر شد.
اگر چه اتفاقاتی از این دست در هر رقابتی به ویژه مسابقات فوتبال ممکن است رخ دهد اما بررسی ماجرای پرسپولیس و استیلآذین میتواند نکات مهمی را در خود داشته باشد که نه فقط محدود به ورزشگاه آزادی بل کمابیش اموری فراگیر در جامعه ایران نیز هستند.
جوانمرد کیست؟ جوانمردی چیست؟
گاهی از چیزها و صفاتی سخن گفته میشود بیآنکه دقیقاً و به طور واضح مشخص شود که آن چیز یا صفت چیست. یکی از مجادلات اصلی در ماجرای پرسپولیس/استیلآذین حول همین محور میچرخد. پرسپولیسیها و در رأس آنها علی دایی دروازهبان استیلآذین را متهم به ناجوانردی میکنند، چرا که معتقدند وی تمارض کرده است و بی آنکه واقعاً آسیب دیده باشد، توپ را به بیرون زده و خود را روی زمین انداخته تا وقتکشی کند.
استدلال سرمربی پرسپولیس هم این است که اگر واقعاً دروازهبان استیلآذین آسیب دیده بود، چگونه بلافاصله از جای خود برخاست و تا آخر هم به بازی ادامه داد. البته جناب آقای دایی توضیح نمیدهند که آیا در همان لحظهای نیز که به بازیکنانش توصیه کرده تا بازی را ادامه دهند میدانست که دروازهبان قطعاً تمارض کرده است و بلافاصله بازی را ادامه خواهد داد یا نه.
در همین جاست که سخن از جوانمردی به میان میآید و بنا بر قاعدهای نانوشته اگر بازیکنی در زمین بازی دچار مشکلی شود، شرط جوانمردی آن است که بازی را متوقف کنیم و پس از آن شروع مجدد در موقعیتی مشابه با قبل از توقف بازی باشد. البته پرسش در باب جوانمرد و جوانمردی پرسشی است که باید در رابطه با عمل دروازهبان استیلآذین نیز مورد تأمل قرار گیرد و بررسی شود که آیا تمارض در چنین شرایطی میتواند جوانمردانه باشد؟
به بیانی کوتاهتر مهم است که وقتی از چیزی حرف میزنیم دقیقاً بدانیم از چه چیز حرف میزنیم، نه آنکه صرفاً با استفاده از برخی واژگان که بار معنایی و احساسی خاصی دارند، تنها در صدد توجیه مدعای خود باشیم.
ناجوانمرد کیست؟ ناجوانمردی چیست؟
مشهور است که هر چیز را میتوان به ضد آن شناخت. در باب مناقشه جوانمردی و ناجوانمردی در ماجرای پرسپولیس/استیلآذین نیز همین نکته مشهود است و در این مورد نیز نه تنها باید جوانمردی را تعریف کرد، بل توجه به مفهوم ناجوانمردی نیز اهمیت بسیاری دارد. البته سخن گفتن از هر یک از مفاهیم جوانمردی و ناجوانمردی بدون دیگری راه به جایی نخواهد برد و این نکته همان چیزی است که میتوان آن را تعیین محل نزاع دانست.
در اینجا گوینده میکوشد تعریفی از مفاهیم موردنظر خود ارائه کند که تا حد ممکن هم جامع باشند و هم مانع و در نتیجه وقتی از چیزی سخن میگوید بتواند مشخص کند که از چه چیزهایی نیز سخن نمیگوید. البته این نکته شاید در عرصه نظر تا حدی ممکن باشد اما در عمل و در باب مصادیق، کاری است کارستان و دشوار؛ چرا که عموماً هر کسی از ظن و منظر خود و البته بنا بر منافع خود به جهان مینگرد و این منظر و منفعتخواهیاش را در مواجهه خود با دیگران و مدعیات و قضاوتهای خود نیز وارد میکند. بنابراین همواره این نکته نیز اهمیت بسیاری دارد که وقتی از چیزی حرف میزنیم نه تنها بدانیم از چه چیزی حرف میزمنیم بلکه دقیقاً بدانیم که از چه چیزهایی هم حرف نمیزنیم.
زیست عقلانی - اخلاقی
اگر بتوان گفت که در زندگی آدمیان و در مناسبات اجتماعی آنها، نحوه زیست عقلانی - اخلاقی یکی از الگوهای مهم در ساماندهی این مناسبات است، آنگاه شاید بررسی ماجرای پرسپولیس/استیلآذین و آنچه پس از آن رخ داده یا سخنانی که طرفین در باب طرف دیگر ماجرا بر زبان آوردهاند نیز نتایج ارزشمندی در پی داشته باشد.
البته پر واضح است که فوتبال از آن دست ورزشهایی است که هیجانات بسیاری را بر میانگیزاند و چه بسا فرد را به نقطهای برساند که آگاهانه یا ناخودآگاه تمامی اصول زیست عقلانی – اخلاقی را زیر پا گذارد. از همین روی است که احتمالاً فوتبال هر سرزمینی به خوبی نشاندهنده میزان پایبندی مردمان آن سرزمین به مبانی عقلانی و اخلاقی در زندگی روزمرهشان نیز هست.
جوانمردی و ناجوانمردی بیشک مفاهیمی اخلاقی نیز هستند که بر اساس مبانی و کارکردهای خاصی شکل گرفتهاند و در نتیجه بیتوجه به آنها راه به جایی نیتوان برد. این مبانی و کارکردها بر آمده از الگوی زیست عقلانی-اخلاقی هر جامعه هستند و هر نقصانی در سطوح رویین را باید در سطوح زیرین بررسی کرد. ماجرای پرسپولیس/استیل آذین شاید یکی از نشانههایی باشد که به معضلاتی در زیر پوست جامعه ایران اشاره دارد.
مدیریت بحران در وقت اضافه
گویا ژاپنیها در فاجعه اخیری که با زلزله و سونامی بر سرشان آوار شد، کارهایی کردند و کارهایی را نکردند که شگفتی بسیاری را در جهان رقم زد. گویا آنها اگر چه اندوهی عمیق از مرگ عزیزانشان داشتند اما باز ضجه نزدند و بر سر و روی خود چنگ نزدند، فروشگاهها را غارت نکردند و سهم آذوقه دیگران را غصب نکردند تا شاید در روز مبادا خودشان دست خالی و گرسنه نمانند، باز به ارامی در صف ایستادند و به چیزی هجوم نبردند و در نهایت به آرامی و به طرز شگفتآوری صبورانه با بحران پیش آمده مواجه شدند.
مدیران ارشد کشور آفتاب تابان نیز فرقی با مردمان سرزمین خود نداشتند و هر چند با بحرانی دهشتناک مواجه شدند که شاید اگر در یکی از کشورهای جهان سوم رخ میداد چارهای باقی نمیگذاشت جز کندن گورهای دستهجمعی و سوزاندن فلهای اجساد و مانند آن. آنها اما به خوبی از پس آن بر آمدند و با صبر و شکیبایی به اوضاع آشفته بر آمده از بحران به خوبی سامان دادند.
حال اگر نگاهی بیندازیم به ماجرای پرسپولیس/استیلآذین نکتهای بس بسیار مهم آشکار خواهد شد. اینکه در لیگ برتر ما و در یکی از بالاترین سطوح که میتوان گفت بهترینهای فوتبال ایران حضور دارند، آن هم در مقابل چشم میلیونها ایرانی و دوربینهای خبری، در وقت اضافه اتفاقی نه چندان جدی میافتد – صرف نظر از اینکه آن اتفاق چیست - که به سادگی به بحرانی تبدیل میشود و گویی هیچ کس نیز در آن میانه راه مواجهه با بحران را نمیداند و تنها با زبان مشت و دشنام آشناست.
با توجه به این ماجرا و ماجراهای بسیار دیگری که کم هم نیستند، به نظر لازم میآید تا دست مریزاد گفته شود به آن سیستم آموزشی و آن نهادهایی که دستی در آموزش و پرورش در ایران دارند که در نهایت هنوز نتوانستهاند کاری کنند که محصولاتشان حداقلی از کیفیت را داشته باشند که به بادی تب نکنند و به نسیمی از ریشه در نیایند.
در نهایت این ماجرای به ظاهر ساده پرسپولیس/استیلآذین را میتوان به مثابه هشداری در نظر گرفت، چرا که اگر در چنین سطحی - که پای لیگ برتر و پرسپولیس و استیل آذین و علی دایی و حسین هدایتی و مانند آن در میان است- مدیریت بحران در وقت اضافه میسر نمیشود و آدمها نمیتوانند رابطهای انسانی و همراه با تفاهم بر پایه عقلانیت و اخلاق با دیگران داشته باشند، پس چه میتوان گفت در باب وقایع و فجایع احتمالی بزرگتر و رخدادهای سطوح خردتر در میان یکایک افراد و چه میتوان کرد در تصادفی ساده در خیابان آنگاه که به فحاشی و ضربات مشت ختم میشود؟
نظر شما