به گزارش خبرنگار مهر، اولین نشست از سلسله نشستهای "نگاهی دیگر" در سال 90 در قالب جلسه نقد و بررسی مجموعه داستان "به چیزی دست نزن" نوشته لیلا عباسعلیزاده عصر یکشنبه 28 فروردین با حضور محمدرضا گودرزی، لادن نیکنام و نویسنده کتاب در فرهنگسرای انقلاب برگزار شد.
نقد ویران کردن نیست
محمرضا گودرزی که به عنوان مجری و منتقد در این نشست سخن میگفت، با اشاره به تعاریف نقد گفت: برخی از منتقدان جوانی که در عرصه نقد فعالیت میکنند، معتقدند نقد یعنی ویران کردن. این تعریف صحیحی از نقد نیست. اگر یک منتقد در تحلیل یک اثر باعث ویرانیاش در یک زمینه شود، ساختمان دیگری در حوزههای آسیبشناسی روی همان ویرانهها بنا میکند.
وی افزود: البته وظیفه منتقد فقط تعریف کردن نیست. آنچه نیازمندش هستیم، نقد تفسیری است. یعنی متن را بگشاییم و زوایای پنهانش را کشف کنیم. البته این مفهوم، تاویل داستانی نیست. چون ما اجازه تاویل نداریم. وقتی زوایای پنهان را بیان میکنیم، مخاطبان نقد با استانداردهای خودشان، قضاوت خواهند کرد. در هر متنی باید به دنبال خودمان و ویژگیهای خودمان بگردیم و اگر منتقدی، متن را با ویژگیهای خودش مطابقت بدهد، اشتباه کرده است.
در تفکر امروزی، "یا این" و "یا آن" نداریم
این نویسنده گفت: باید توجه کنیم که در تفکر امروز جهان، "یا این" و "یا آن" نداریم. البته ما ایرانیها اینگونه نیستیم. خرد این است که اگر داستانی نوشتیم، پردازشش کنیم. غریزه موجب نوشتن متن اولیه میشود که نیازمند ویرایش و پردازش است. هرکسی که داستانی مینویسد فکر میکند بهترین داستان را نوشته است اما نظر دیگران با او متفاوت است. خود نویسنده هم وقتی مدتی بگذرد، متوجه این موضوع میشود.
گودرزی با اشاره به مجموعه داستان " به چیزی دست نزن" گفت: داستانهای این کتاب، سه نوعند. یا رمانتیک هستند یا واقعگرای اجتماعیاند و یا از نوع واقعگرای مدرن هستند. داستانهای مجموعه تنوع دارند و این نشان دهنده این است که نویسنده نخواسته از دید خاصی به مسائل نگاه کند. بعضی از داستانها آینه چند ژانر هستند و هر چه پیش برویم این حالت ترکیبی داستانها بیشتر میشود.
عباسعلیزاده با انتخاب راوی مرد، خطر کرده است
نویسنده مجموعه داستان " اگه تو بمیری" ادامه داد: در مورد راویها هم تنوع وجود دارد. هرچند گرایش نویسنده بیشتر به راوی اول شخص است. در چند داستان راوی اول شخص مذکر است. عباسعلیزاده با این کار به نوعی، خطر کرده است. چون خود را به جای شخصیت یک مرد گذاشته است و این میزان تخیل او را نشان میدهد. اگر الزامات داستان ایجاب کند، نویسندگان گاهی وارد این عرصه پرخطر میشوند.
وی افزود: 4 داستان مجموعه به این صورت هستند. 2 داستان از این داستانها موفق و موجه هستند و نیازی به کاوش درونی ندارند. چون شامل اتفاقات بیرونی مانند جنگ هستند و نویسنده با این که مرد نیست میتواند با استناد به سخنان مستند یا فیلمها، خود را به جای راوی مرد این داستانها بگذارد. اما شاید توجیه 2 داستان دیگر که با لحن یک مرد روایت میشوند، اتفاق نامعمول و تا حدودی نامتعارفی است که رخ میدهد.
این منتقد گفت: در داستان مدرن خواننده ناگهان به وسط جهان داستان، پرتاب میشود. اما در داستان کلاسیک آرام آرام وارد قصه میشود. در این مجموعه اغلب، شروع داستانها با جملات گیجکننده همراه است که مخاطب با خواندنشان چیز زیادی متوجه نمیشود و باید تا پایان داستان پیش برود. این حرکت تکنیک تاخیر نام دارد. تکنیک تاخیر، ایجاد تعلیق و جذابیت با به تاخیر انداختن اعلام اطلاعات ضروری است. نویسندگانی که ذهن قصهگو دارند، بیشتر از این تکنیک بهره میبرند.
داستانهای پایانی مجموعه به تعادل میرسند
گودرزی ادامه داد: در 5 داستان ابتدایی مجموعه، نویسنده در اول داستان همه چیز را گفته است. شیوه روایت این داستانها کلاسیک است و ابهامی به جا نمیماند. در داستانهای میانی مجموعه ابهامهای گیجکننده وجود دارد و در داستانهای پایانی گویی نویسنده به تعادل رسیده است و ایهاماتی را به قصه افزوده که روشن میشوند.
وی گفت: بنابراین داستانهای " به چیزی دست نزن" از نظر ارتباط با مخاطب سه گروه هستند: گروه اول مقداری اطناب دارند. در گروه دوم میشد مطالبی به داستان افزود. و در داستانهای گروه سوم هر چیز سر جای خودش است.
نظر شما