۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۰، ۸:۴۲

همه اعتقادات هیتلر نادرست نیستند!

همه اعتقادات هیتلر نادرست نیستند!

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: مغالطه هم‌عقیده بد، فرض بر این است که اگر فردی به اعتقادات افراد بدکار، کودن و منفور باور داشته باشد، آنگاه وی نیز بدکار، کودن یا منفور خواهد بود، حال آنکه به عنوان مثال اینکه جنایتکاری چون هیتلر به چیزی اعتقاد داشته است، ضرورتاً به معنای درستی یا نادرستی آن چیز نیست.

هر فردی ممکن است اعتقاداتی داشته باشد که همسان یا مشابه با عقاید و باورهای دیگران باشد. این مشابهت چندان عجیب نیست اما گاه ممکن است اعتقادات فردی مورد انتقاد و حمله قرار گیرد از آن روی که کسان دیگری نیز که آشکارا بدکار، کودن یا منفورند این اعتقادات را دارند.

در این مغالطه غیر صوری که مغالطه هم‌عقیده بد خوانده می شود، فرض بر این است که اگر فردی به اعتقادات افراد بدکار، کودن و منفور باور داشته باشد، آنگاه وی نیز بدکار، کودن یا منفور خواهد بود حال آنکه به وضوح می‌توان اتکاناپذیری چنین استدلالی را مورد بررسی قرار داد.

به عنوان مثال ممکن است دانشمندی در تحقیقات خود به نتایجی برسد که بر مبنای آن نوعی از قانون جذب تأیید ‌شود، به این معنا که اگر فرد چیزی را با تمام وجود بخواهد به دلیل افزایش ضریب هوشیاری وی نسبت به محیط اطرافش و آمادگی وی برای مواجهه و بهره بردن از فرصتهایی که در شرایط عادی آنها را نادیده می‌گیرد، احتمال دست یافتن به آن چیز افزایش خواهد یافت.

اما هستند بسیاری از افراد که بدون آنکه زحمتی را متحمل شوند، تنها در گوشه‌ای لم می‌دهند و با نوعی آرزواندیشی تنها به چیزهایی که دوست دارند فکر می‌کنند تا بر مبنای قانون جذب آن چیزها اتفاق بیفتند؛ حال آنکه این واقعیت که این گونه افراد همراهان فکری بدی هستند، به هیچ وجه به این معنا نخواهد بود که آن دانشمند نیز قطعاً در زمره این آرزواندیشان است.

مثال دیگر نقدی است که بر "مرگ راحت" یا "آسان‌کشی" وارد می‌شود، به این صورت که طرف مقابل با اشاره به اینکه فردی جنایتکار مانند هیتلر نیز از آسان‌کشی دفاع می‌کرد و حتی این کار را انجام داد که به مرگ بیش از هفتاد هزار بیمار انجامید، می‌کوشد استدلال فرد نخست را نفی کند.

البته در چنین موردی تنها مغالطه هم‌عقیده بد رخ نداده است بلکه می‌توان نوعی ارتکاب به مغالطات اشتراک لفظی و استدلال شیب لغزنده را نیز مشاهده کرد. به این معنا که آنچه هیتلر به نام آسان‌کشی از آن دفاع می‌کرد، شاید تنها اشتراک لفظی با چیزی داشته باشد که حامیان این امر از آن سخن می‌گویند. همچنین بنا بر استدلال شیب لغزنده گفته می‌شود که اگر انواعی از کشتن قانونی باشد آنگاه این کار به طور حتم و در نهایت منجر به نسل‌کشی خواهد شد و این مدعایی است که باز جای بررسی بسیار دارد.

در واقع در اینجا و بنا بر مغالطه هم‌عقیده بد گفته می‌شود که چون هیتلر با چیزی موافق بوده که به فاجعه نیز انجامیده است، پس ضرورتاً اصل موضوع نیز اخلاقاً نادرست بوده یا مبتنی بر عقایدی نادرست است که بی‌شک به فاجعه خواهد انجامید.

در واقع معمولاً کسانی که مرتکب مغالطه هم‌عقیده بد می‌شوند این کار را با نوعی خطابه انجام می‌دهند تا به مخاطبان خود بقبولانند که موضعی قابل دفاع را اتخاذ نکرده‌اند. از سوی دیگر افراد دوست ندارند که هم‌عقیده با افرادی باشند که بدکار، کودن یا منفورند و بنابراین ترجیح می‌دهند در چنین شرایطی تسلیم شده و حتی از مدعای خود درگذرند.

این در حالی است که نادرست بودن یک عقیده یا مدعا جدا از بدکار بودن یا کودن بود فردی است که به آن عقیده باور دارد و در نتیجه برای تأیید یا رد یک عقیده یا مدعا صرفاً نمی‌توان به افرادی نگریست که به آن عقیده معتقدند. بی‌شک هیتلر جنایتکاری بوده است که بزرگترین و دهشتناکترین جنایات را علیه بشریت مرتکب شده است، اما از این مسئله ضرورتاً نتیجه نمی‌شود که هر چه وی تأیید کرده یا انجام داده، اخلاقاً نادرست است.

از سوی دیگر بی‌شک هیتلر عقاید بسیاری نیز داشت که درست بوده‌اند مانند اینکه "برلین در آلمان" است و بنابراین اگر وی انسان بدی بوده و جنایات بسیاری مرتکب شده، به این معنا نیست که تمامی اعتقادات وی نیز اشتباه و نادرست بوده‌اند و این همان نکته‌ای است که مرتکبان به مغالطه هم‌عقیده بد به آن توجه نمی‌کنند.

البته با وجود تمامی نکات فوق، همچنان این امکان وجود دارد که دلایل و استدلالاتی آورده شود که بر مبنای آنها آسان‌کشی مورد انتقاد قرار گیرد و نشان داده شود که این کار سیاستی اشتباه است بی آنکه گوینده مرتکب مغالطه هم‌عقیده بد شود.

وجه دیگر مغالطه هم‌عقیده بد، مغالطه هم‌عقیده خوب است که بنا بر آن هر آن چیزی که آدمهای خوب یا کسانی که گوینده با آنها موافق است، به آنها باور دارند یا آنها را انجام می‌دهند، اخلاقاً خوب انگاشته می‌شود، در حالی که باز می‌توان بر این نکته تأکید کرد که درستی یا نادرستی یک مدعا تنها مبتنی بر این نیست که چه کسانی - خواه آدمهای خوبی باشند یا آدمهای بد – به آنها باور دارند، بلکه استدلالها و دلایلی که در پشتیبانی از آن مدعا یا عقیده ارائه می‌شوند، باید مورد بررسی قرار گیرند.    

کد خبر 1301138

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha