به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" دكتر خليل قنبري در كنفرانس نقش دين در جامعه ايران و ژاپن، همزيستى مسالمت آميز را يك ضرورت اجتناب ناپذير در عصر جديد دانست و اظهار داشت : عارفان بيش از همه به گفت و گو ميان اديان پرداخته اند و صداى گفت و گو بيش از همه در ميان عارفان و آن هم از هند به گوش مىرسيد. در آنجا صداى داراشُكُوه، عارف مسلمان قرن يازدهم هجرى، پرطنين است. او از اولين كسانى است كه اوپانيشادها- متن مقدس هندوان- را به زبان فارسى ترجمه كرد و در مطالعات تطبيقى همانندىهايى را در بين آموزه هاى هندوئيسم و اسلام نشان داد و در قرن پانزدهم نيز به بافنده اى مسلمان به نام كبير بر مىخوريم كه سنتهاى صوفيانه اسلام را با سنتهاى بَهَكْتى دين هندو در خود يگانه كرد.
دكتر قنبري افزود: فرق ديروز با امروز آن است كه اكنون ديگر ضرورت همزيستى مسالمت آميز و بالاتر از آن گفت و گو تنها در كشورهايى چون هند احساس نمىشود. توسعه روزافزون فناورى و اطلاعات چنان ملتها را به هم نزديك كرده كه ديگر پيروان اديان نمىتوانند يكديگر را ناديده بگيرند. اگر تا همين چند دهه قبل كشور و پرچم هويت بخش ملتها بود، و زندگى مشترك جهانى، ملتها و دولتها را به تأسيس سازمان ملل كشاند، امروزه دين سربرآورده و ملتها گويا مىخواهند زندگى مشترك را در پرتو اديان بار ديگر تجربه كنند. تشكيل پارلمان اديان جوانههاى اين آرزو است.
وي از ميان تلاشهايى كه در دينپژوهى در غرب صورت گرفته دو تلاش را بيش از بقيه جدى و جالب توجه دانست و گفت : نخست، آن دسته از مطالعات تطبيقى است كه با ردولف اتو آغاز شده است. دوم، نظريهپردازىهايى كه در حوزه فلسفه دين به نام پلوراليسم، تدوين و تنسيق شده است. اين دو حوزه دينپژوهى سخت به هم گره خوردهاند، به طورى كه هر دستاوردى در مطالعات تطبيقى، داده اى حياتى براى فيلسوف دين است، چنان كه هر نظريهاى چون پلوراليسم دينى نيز يارىرسان مطالعات تطبيقى است. مطالعات تطبيقى بيش از نيم قرن است كه تلاش مىكند تا نشان دهد تفاوتها، اختلافات، تنوع و گونهگونى مربوط به ظاهر اديان است نه ويژگى ذاتى آن. كافى است تا لايههاى روين هر دينى را كنار زنيد، آنگاه خود را در اقليمى خواهيد يافت كه در آن همه تنوع و كثرات رنگ باخته است. دينداران هر دينى، بىشك، شكلهاى متمايزى در زندگى دارند، اما اين همه ظاهر ديندارى است، وگرنه در باطن يگانه و يكدلاند.
دكتر قنبري تاكيد كرد: به يقين، پژوهشهاى تطبيقى اتو و ديگران ما را به دنياى ناپيدايى مىبرند كه تا به امروز بكر و دست نخورده است. امروزه دريافتهايم دنياى زيست تنها دنياى مردمان معمولى كه دنياى تكثر و گونهگونى است، نيست. دنيايى ديگر نيز هست كه در آنجا ميان مسيحى و هندو، هندو و مسلمان، مسلمان و دائويى، و بودايى و مسيحى همزيستى مسالمتآميز و مهمتر از آن ، همسخنى برقرار است. اگر در ديروز بعد زمان و مكان بين شنكره و ابنعربى فاصله انداخته بود و مانع آن شده بود كه ملتها به چشم خود ببينند كه آنها روحى واحد در كالبدهاى مختلفاند، امروزه دينپژوهان آنها را از تاريخ بيرون كشيدهاند و با بازخوانى انديشههاشان، عالَم هستى را چنان معبدى مىبينيم كه همه پيروان اديان در زير يك سقف، در كنار يكديگر و در يك صف همخوان و همآوايند. وقتى كه در برابر اين همه پژوهشهاى تطبيقى قرار مىگيريم، نمىتوانيم از اعتراف به وحدت سر باز زنيم اما اين تازه آغاز راه است. بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه وحدت چه چيز. آيا لزوماً بايد وحدت اديان را نتيجه گرفت، يا آنكه از وحدتِ عنصر فرهنگى ديگرى دفاع كنيم؟ اين سؤال وقتى جدّى مىشود كه مىبينيم در اين آثار، همه افرادى كه با هم مقايسه شدهاند، عارف بودهاند؛ اما به آسانى نيز نمىتوان گفت كه به جاى وحدت متعالى اديان بهتر است بگويم وحدت متعالى عرفان، زيرا همه اين عارفان ديندار نيز بودهاند.
وي درباره اين كه سه نگرش درباره تنوع اديان ، يعني انحصارگرايى، شمولگرايى و كثرتگرايى اظهار داشت : به نظر مىرسد هر يك از اين سه نظريه پاسخى به اين پرسشاند كه آيا خداوند تجلّى يافته است يا نه؟ از اين رو، با يكى از اين دو پاسخ مواجهيم. بنا بر نظريهاى، خداوند تجلّى دارد و بنابر نظريه ديگر، تجلّى خداوند نفى مىشود. از اثبات تجلّى خداوند يا نفى آن به آسانى نمىتوان يكى از سه نظريه بالا را نتيجه گرفت و بر كرسى اقبال نشاند، بلكه بايد ديد در هر نظريهاى چه تفسيرى از تجلّى ارائه مىشود و نيز نظريهاى كه منكر تجلّى است، چه سخن ايجابى دارد. اين نكته را از آن رو يادآور شدم كه اين نظريهها را بايد در پرتو آموزه تجلّى و نوعِ تفسيرى كه از آن ارائه مىشود فهم كرد.
دكتر قنبري افزود: نتيجه آن كه نظريه وحدت متعالى اديان سرانجام ناخواسته به وحدت متعالى عرفان و كثرت ظاهرى اديان تن در داده است و پلوراليسم دينى به كثرت اديان در غلتيده است. به نظر مىرسد ريشه اشكالات اين دو نظريه در مبانى نيست كه فريتيوف شووان و جان هيك اختيار كردهاند. ضعف اين دو نظريه از آن رو است كه مفاهيم دوگانه خدا را كه ناسازگارى درونى دارند، با هم جمع كردهاند و در عين حال مىخواهند وحدتِ اديان را نتيجه بگيرند.
نظر شما