به گزارش گروه دين وانديشه خبرگزاري "مهر" به نقل از دفتر طرح هاي ملي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، دكتر محمد علي اكبري استاد تاريخ دانشگاه شهيد بهشتي در سي و سومين سلسله نشست گفتارهاي فرهنگي دفتر طرح هاي ملي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با موضوع " تجربه برنامه ريزي دولتي درحوزه فرهنگ در ايران معاصر" ضمن تشريح سيرتاريخي اين موضوع انقلاب مشروطيت را آغاز پروژه دولت سازي به سبك مدرن در ايران معرفي كرد و گفت : انقلاب مشروطيت خط فاصل دولت در گذشته و دولت در دوران معاصر است كه نهايتا موجب به بار نشست دولت از نوع باثبات ، متداوم و مدرن در دوره پهلوي درايران شد.
وي يكي از مهمترين ويژگي هاي دولت هاي مدرن متقدم را مداخله گري در حوزه هاي مختلف از جمله اقتصاد ، سياست و بخصوص فرهنگ معرفي و تصريح كرد: در ايران نيز دخالت دولت در حوزه فرهنگ در دوره پهلوي اول و اوايل پهلوي دوم به صورت آزمون و خطا بود و از سال 1347 به بعد با تصويب سند برنامه فرهنگي ، سياست ها و برنامه ريزي هاي منسجم صورت عملي به خود گرفت.
اكبري افزود: اين سند به دنبال تامين پنج هدف كلي بود كه عبارت بودند از : يكم حفظ و اشاعه ميراث فرهنگي با تكيه بر ميراث باستاني ، دوم تعيين ضوابط حقوقي ، سوم ترويج و اشاعه ميراث فرهنگي با تكيه بر ميراث باستاني ، دوم تعيين ضوابط حقوقي ، سوم ترويچ و اشاعه فرهنگ مدرن ، چهارم تربيت نيروي انساني و پنجم ايجاد و توسعه نهادهاي فرهنگي و دولتي كه با تكيه بر ارزش هاي ايرانيت باستان گرا ، يكسان سازي فرهنگي و مدرنيزاسيون فرهنگي تعقيب شدند.
وي " شكل گيري بروكراسي دولتي و گسترش آن در حوزه فرهنگ" و " سازماندهي و تشكيلات اجرايي" اين حوزه را همراه با ترتيب نيروي انساني متخصص ، تعيين ضوابط خاص و سازوكارهاي متناسب از جمله دستاوردهاي نخستين در بخش فرهنگ ايران معرفي كرد.
اكبري ديگردستاوردهاي نخستين اين حوزه را قانونمند كردن فعاليت هاي فرهنگي با تعريف مشخص از اين فعاليت ها و تعيين و تصويب ضوابط قانوني بر شمرد و افزود: برنامه اي كردن سياست هاي بخش فرهنگ نيز با اعمال نگرش سياست هاي برنامه اي بودجه اي از طريق تبديل فرهنگ از يك مقوله كيفي به يك مقوله كمي از ديگردستاوردهاي برنامه ريزي فرهنگي در دهه هاي 1300 تا 1350 شمسي است.
عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي ياد آور شد: با وجود اين دستاورد ها ، نگرش دولت پهلوي به فرهنگ مكانيكي و ابزاري است . زيرا اين دولت مي انديشيد كه هر زمان بخواهد ميتواند در فرهنگ تغيير ايجاد كند.
وي افزود: دولت پهلوي فرهنگ را مجموعه اي از پروژه هاي فرهنگي مي ديدند نه پروسه اي كه طي مدت زمان تغيير مي كند . نمونه پيامدهاي اين تفكر تجربه شكست در كشف حجاب بود كه برنامه ريزان فرهنگي آن مي پنداشتند ابزار آن فراهم است و با سياست هاي مختلف از جمله تشويق و ... و با چاشني خشونت مي توانند به كشف حجاب نايل شوند . در صورتي كه بازگشت شديدتر مردم به حجاب پس از شهريور 1320 نشان داد جنبه هاي تغيير رفتار، هنجار و ديگر حوزه هاي كيفي فرهنگي كه در قالب زمان و به كندي شكل گرفته ، به راحتي و در قالب يك پروژه تغييرناپذير است.
وي تعارض بين ترجيحات و ارزش هاي دولت يا به نوعي مطلقيت سياسي با قوانين حقوقي را از ديگر ضعف هاي بزرگ دوره پهلوي دانست و گفت : قانون دراين دوره صوري بوده و مبناي عمل قرارنمي گرفت و با وجود تصويب بسياري ضوابط در حوزه فرهنگ ، در بسياري از امور فرهنگي متوليان مختلفي چون شهرباني ، ساواك و ... معرفي مي شدند كه عملا اجراي قانون رامانع مي گرديدند.
اكبري به نگرش تقليل گرايانه درحوزه فرهنگ اشاره كرد و گفت: تقليل فرهنگ به بخش هاي خاص مثلا در حوزه ميراث فرهنگي توجه خاص به ميراث باستاني و كنارگذاشتن ديگر مواريث تاريخي بخصوص ميراث اسلامي ناديده گرفتن حوزه فرهنگي اقوام كشورو تقليل فرهنگ ايراني به فرهنگ فارسي وهمينطور زبان ايراني به زبان فارسي از ديگر مشكلات حوزه فرهنگ در دوره پهلوي بود.
وي سياست هاي مميزي بسيار در دوره پهلوي را مانع خلاقيت ، آفرينشگري ، ابداع و توليد در حوزه فرهنگ معرفي كرد و گسترش نهادهاي موازي و يكسان سازي فرهنگي را مانع از پيشبرد اهداف پيش بيني شده در حوزه فرهنگ طي دوره پهلوي دانست.
نظر شما