فرهنگ شهبازی نویسنده در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره انتشار رمان "ماه در پاگرد اضطراری" گفت: این رمان اولین کتابی است که از من چاپ میشود. اولین داستانم که داستانی کودکانه بود در سال 64 در مجلهی کیهان بچهها چاپ شد. تشویق اطرافیان باعث شد تا علاقهام بیشتر شود و در چند سال بعد هم تعدادی از داستانهایم در مجلات کودکان و نوجوانان آن زمان چاپ شد. آخرین داستانم در آن دوران در شماره فروردین سال 1370 مجلهی سروش نوجوان چاپ شد. در آن زمان زندهیاد قیصر امین پور، فریدون عموزاده خلیلی و بیوک ملکی اعضای شورای سردبیری سروش نوجوان بودند.
این نویسنده جوان درباره تجربیات نویسندگیاش گفت: من در هیچ کارگاه نویسندگی شرکت نکردهام. دلیل این امر هم امکانات محدود در شهرستانهاست، اما با توجه به علاقهام به ادبیات و داستاننویسی عضو انجمنهای ادبی بودم. در سال 1372 در رشته مهندسی برق و الکترونیک وارد دانشگاه شیراز شدم. گاهی بهصورت تفننی داستان، متنهای ادبی و حتی شعر مینوشتم. ولی فعالیتهایم جدی و حرفهای نبود. پس از پایان تحصیلات، جذب صنعت شدم. از حدود سه سال پیش، در پی فراغت از پارهای مشکلات کاری و زندگی، حس نوشتن در وجودم زنده شد. اول کار با نوشتن داستان کوتاه شروع کردم که تعدادی از آنها در مجلات اینترنتی منتشر شد. در قدم بعدی، ایدهی نوشتن رمان "ماه در پاگرد اضطراری" به ذهنم رسید و کار نگارش آن را شروع کردم.
شهبازی درباره ژانر و فضای رمان "ماه در پاگرد اضطراری" گفت: رمان درباره دوران دانشجویی است. فضای داستان، دانشگاه شیراز است و شخصیتها با نامهای واقعی در قصه حضور دارند، ولی داستان کاملا تخیلیاست. همیشه یک حس نوستالژیک به دوران دانشگاه و فضای آن داشتم؛ مخصوصا فضا و حال و هوای خوابگاه دانشجویی که در این رمان بروز و ظهور دارد. شخصیتهای داستان، همه ذهنی هستند. البته تاثیرات اندکی هم از برخی شخصیتهای واقعی داشتم.
وی ادامه داد: ایده داستان از سه سال پیش در ذهنم شکل گرفت، ولی نگارش جدی آن از حدود دوسال پیش آغاز شد. داستان تا نیمه رسیده بود و به دنبال ناشر مناسبی میگشتم. البته اطلاع چندانی از ناشران و حال و هوای نشر نداشتم. اولین و آخرین ناشری که با آن مکاتبه کردم، نشر افراز بود. رمان را در نیمه رها کرده بودم و انگیزهی زیادی برای ادامه آن نداشتم. تا اینکه ناشر پس از دریافت پیام من، تماس گرفت و علاقهمندی خود را برای نشر کتاب اعلام کرد. تماس ناشر، انگیزه تازهای در وجودم ایجاد کرد و این بود که نوشتن رمان را ادامه دادم تا بالاخره در آبان ماه 1388، پس از بازنویسی، متن نهایی را برای ناشر ارسال کردم. روند صدور مجوز با یک بار اصلاحیه، حدود یک سال طول کشید و بالاخره کتاب در اسفندماه 1389 منتشر شد.
این نویسنده درباره پردازش شخصیتهای داستان گفت: برای نمایش روند تکاملی و تغییرات ایجاد شده در شخصیتها، بازههای زمانی را در نظر گرفتم. دانشگاه فقط محلی برای تحصیل دانش یا صرفا یک رشته تخصصی خاص نیست. صرفنظر از تخصصی که هر دانشجو در دانشگاه کسب میکند، در واقع یک دوره انسانسازی و تغییر دیدگاه و تفکر هم برای فرد اتفاق میافتد. این قضیه هیچ ارتباطی به نوع و رشته تحصیلی ندارد. دانشگاه یک محیط فرهنگی دارد که جوان با هیچ پیشینه قبلی وارد آن میشود و همه بدون استثنا تحت تاثیر جو دانشگاه قرار میگیرند و در تعامل با سایر دانشجوها، تغییراتی در منش و رفتار آنها ایجاد میشود.
شهبازی افزود: جوانی که در اوج غلیان احساسی وارد دانشگاه میشود، خواسته یا ناخواسته ممکن است درگیر مسائل عاطفی شود. اقتضای سن و شرایط قهرمان داستان "ماه در پاگرد اضطراری" ایجاب میکرد که درگیر این مسائل بشود. در این داستان، تاکید من بر نوع و جنس این احساسات بود که هر کدام تاثیرات خاص خود را بر افراد داشتند. مباحث فلسفی هم که در کتاب مطرح میشود، شاید لزوما مورد تایید یا تکذیب من نباشند. هدفم بیشتر ارائه گوناگونی دیدگاهها و تفکراتی است که ممکن است در محیط دانشگاه باشد. کسی ممکن است این تفکرات را بپذیرد و تاثیر بگیرد و فرد دیگر هیچ تاثیری نگیرد.
نظر شما