۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰، ۹:۱۶

تیر خلاص در داستان‌های یک صفحه‌ای

تیر خلاص در داستان‌های یک صفحه‌ای

مجموعه داستان "لحظه عبور" نوشته محسن محمدی به تازگی توسط نشر داستان منتشر شده است. این کتاب را می‌توان در حداکثر یک ساعت به پایان رساند و با داستان‌های کوتاهی نسبتا متفاوت روبرو شد. در تعداد زیادی از داستان‌های این مجموعه پایان قصه با ضربه‌ای ناگهانی به خواننده همراه است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: "لحظه عبور" متشکل از 43 داستان کوتاه است. داستان اول مجموعه که به همراه یکی دیگر از داستان‌ها مانند یک روزشمار است، حاوی ابتکار جالبی برای نوشتن یک داستان کوتاه است. این دو داستان را می‌توان از آخر به اول خواند و شاید طریقه صحیح خوانش این داستان‌ها همان مسیر برعکس باشد. خواننده در مطالعه این دو داستان بعد از تمام کردن جمله آخر کنجکاو می‌شود جملات را یک بار از آخر به اول بخواند تا روند و سیر تحول اتفاقات را بهتر متوجه شود.

نکته‌ای که در اکثر داستان‌ها وجود دارد، آشکار شدن همه چیز در پایان کار یا سطور پایانی است. با درج عبارت "پیرمرد لبخندی زد و گفت: ممنون می‌شوم نازبانوی من" یا " ای کاش عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمان‌ها نبسته بودند" و دیگر جملاتی که از نظر حالت بیان مشابه‌اند، همه ابهامات داستان از بین می‌رود. اما بیشتر داستان‌ها با از بین رفتن این ابهام، حاوی یک غم هستند. در داستان "نازبانو" مخاطب متوجه می‌شود داماد خوش‌تیپ همان پیرمرد است و در داستان عشق مشخص می‌شود که دختر و پسر به یکدیگر نرسیده‌اند.

برخی دیگر از داستان‌ها مانند "لحظه عبور" و "نگاه مرموز" که تعدادشان هم در مجموعه کم نیست، در آخر ضربه‌ای ناگهانی بہه مخاطب وارد می‌کند و به نوعی تیر خلاص بر تفکرات و حدسیات خواننده می‌زند. این حالت در اکثر قریب به اتفاق داستان‌ها وجود دارد و نشان‌دهنده علاقه شدید نویسنده به وارد کردن ضربه ناگهانی و شوک به خواننده است. محمدی در این کتاب سعی کرده اصلا قصه را لو ندهد اما در برخی از داستان‌ها، می‌توان با توجه به رویکرد جاری در دیگر داستان‌ها، آخر داستان را حدس زد.

تعداد کمی از داستان‌ها در وقع حالت خاطره‌نوشته یا گاه‌نوشت دارند و آغاز و پایان مشخصی ندارند. این گونه داستان‌های کتاب این قابلیت را دارند که در دو جمله خلاصه شوند. مثلا داستان آرامش را می‌توان این گونه خلاصه کرد: "پیرمرد و پیرزنی عاشق هم هستند. پیرمرد درگذشت." این گونه از داستان‌های کتاب بیشتر به قطعات ادبی شبیه‌اند که گویی از دغدغه نویسنده سرچشمه می‌گیرند یا دلنوشته‌ای از نوشته‌های او هستند. داستان مادر هم به همین ترتیب و با جملات "مادری زحمت‌کش هر روز به خانواده خدمت می‌کرد. یک روز درگذشت و دیگر خدمت نکرد." می‌توان آن را خلاصه کرد. اما ایثار و ازخودگذشتگی شخصیت مادر در خلال جملات ابتدایی و پایانی بر مخاطب روشن می‌شود.

ویژگی دیگر که در مفهوم تعدادی از داستان‌های مجموعه وجود دارد، تقبیح زود قضاوت کردن است. در این داستان‌ها تا پایان قصه مشخص نمی‌شود که قضاوتی رودهنگام صورت گرفته است. امتیازهای اخلاقی و خلق نیکو از مسائلی هستند که در این تیپ داستان‌ها به طور غیرمستقیم تبلیغ می‌شوند. حتی یکی از این داستان‌ها "قضاوت" نام دارد. در برخی از همین داستان‌ها هم فقط تقبیح زود قضاوت کردن مطرح نیست بلکه ضرر و زیان‌های قضاوت زود هنگام از دریچه نگاه یک دانای کل که جهان داستان را از بیرون می‌بیند، ترسیم می‌شود.

"لحظه عبور" مجموعه داستانی 47 صفحه‌ای و حاوی داستان‌های بسیار کوتاهی است. برخی از داستان‌ها بسیار جذاب و هیجان‌انگیز هستند و برخی دیگر در حد متوسط بوده و ویژگی خاصی ندارند، اما از نوع قلم‌فرسایی و نگارش داستان‌ها مشخص است که دیده تیزبینی آن‌ها را نوشته است.

----------------------------------------------------

صادق و فایی

کد خبر 1313667

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha