نادر ردایی پیرمرد 67 ساله مرزن آبادی با چشمانی گریان که حاصل یک عمر زحمتش را یک شبه بر باد داده است در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: حاصل 50 سال عمر من یک شبه بر باد رفت.
وی اظهار داشت: غروب وقتی شیر گوسفندان را دوشیدیم و پس از خواندن نماز و خوردن شام، پسرم مهدی تصمیم گرفت به شهرک صنعتی که در نزدیکی دامداری ماست برود.
این دامدار بیان داشت: با رفتن مهدی سری به برّه ها زدم و به اطاق برگشتم، سگ ها پارس می کردند، بیرون آمدم ولی از چیزی خبری نبود.
این دامدار با چشمانی اشکبار ادامه داد: 10 دقیقه ای نگذشته بود که چند نفر با چاقو به من حمله کردند، دست و پایم را بستند و مالهایم را بردند.
مهدی ردایی پسر چوپان پیر، نیز گفت: جان پدر به گوسفند ها بند است، از180 گوسفندی که داشتیم کمتراز 80 رأس برای مان باقی مانده است.
مهدی ردایی پسر چوپان پیر، نیز گفت: جان پدر به گوسفند ها بند است، از180 گوسفندی که داشتیم کمتراز 80 رأس برای مان باقی مانده است.
وی افزود: وقتی به محل دامداری رسیدم چند نفر با چاقو به من حمله کردند، دست و پایم را بستند و به داخل اطاق کنار پدرم بردند و وقتی مطمئن شدند جز ما کس دیگری نیست با موبایل خبر دادند که ماشین ها را بیاورند تا گوسفند ها را بار بزنند.
نادر دامدار پیر کلاردشتی که نای حرف زدن نداشت بغض آلود گفت: بیشتر از100 گوسفند وبرّه ام را بار زدند و یکی راهم سربریدند و با خودشان بردند.
نادر دامدار پیر کلاردشتی که نای حرف زدن نداشت بغض آلود گفت: بیشتر از100 گوسفند وبرّه ام را بار زدند و یکی راهم سربریدند و با خودشان بردند.
این دامدار عنوان کرد: موضوع از طریق مراجع قضایی در دست اقدام و پیگیری است.
نظر شما