۴ آذر ۱۳۸۳، ۱۲:۵۸

در گفتگو با « مهر» عنوان شد

وكيل خانواده شهيد محمد رجبي ثاني : همه بايد پاسخگو باشند

منيژه محمدي وكيل خانواده جانباز شهيد محمد رجبي ثاني در گفت و گوي اختصاصي با گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر در خصوص پرونده محمد رجبي ثاني و ابهامات آن و سير اتفاقات منجر به شهادت وي توضيح داد . آنچه در ذيل مي‌آيد بخش اول اين گفت و گوي مبسوط است .

مهر : لطفا خودتان را معرفي بفرمائيد و بگوييد چه شد كه پرونده شهيد ثاني را پذيرفتيد؟

محمدي : من منيژه محمدي ، وكيل پايه يك دادگستري هستم . درباره چگونگي پذيرش اين پرونده بايد بگويم كه وقتي از موضوع شهادت محمد رجبي ثاني مطلع شدم ، بسيار متاثر شدم . نگراني ها در احقاق حقوق اين جانباز از دست رفته به گونه اي بود كه  من را نيزمتاثر و تحت تاثير قرار داد. براي خانواده مرحوم رجبي ثاني پيغام فرستادم كه من حاضر به پذيرش وكالت ايشان به صورت رايگان هستم . همان شب با من تماس گرفتند و اعلام موافقت  كردند. بلافاصله به منزل ايشان رفتم و وكالت نامه اي به نام من تنظيم كردند.

دليل شما براي اين اقدام چه بود ؟ 

اين رزمندگان در قلب هر ايراني و هر كسي كه به استقلال ميهمن اهميت مي دهد جا دارند.متاسفم  امروز براي ايشان اين وضعيت ناخوشايند پيش آمده است .

محمدي : در وهله اول احقاق حق ملاك عملكرد هر وكيلي بايد باشد . موضوع رجبي براي من بسيار پررنگ تر وحساستر بود. چراكه  شنيدم ازابتداي جواني -كه من حتي اعتقاد دارم  نوجواني - يعني آغاز سن 17 سالگي ايشان به جبهه  مي روند و قريب به 5 تا 6 سال در دفاع مقدس حضور داشت . سن 17 سالگي  سني است كه براي جوانان ما سن شر و شور به حساب مي آيد . ايشان وقتي در اين سن به مسائل اعتقادي و ميهني تا اين حد توجه داشتند و از تمام تمايلات و بحران هاي سني گذشته  وتا سن 25 سالگي  در جبهه حضور مستمر داشتند ‏، براي من  خيلي قابل تقدير است .اين رزمندگان در قلب هر ايراني و هر كسي كه به استقلال ميهمن اهميت مي دهد جا دارند.متاسفم  امروز براي ايشان اين وضعيت ناخوشايند پيش آمده است .

مهر: از پرونده قضايي ايشان بگوييد.

محمدي : من هنوز  پرونده ايشان را ( قضايي ) مطالعه نكرده ام .آنچه كه تا اين لحظه مورد قضاوت من است براساس مداركي است كه به من داده اند. صحبت هايي است كه خانواده اين شهيد با من داشتند.به گفته خانواده اين شهيد رجبي ثاني بسيار جوانمرد بود. در زندگي فردي خودش و در محله اي كه بود،به هر كسي كه مشكلي داشت كمك مي كرد. دست رد به سينه هيچ كس نمي زد. اين از خصائص بارز اين شهيد در زندگي شخصي و پيراموني خودش بود.

مهر: آيا پرونده پزشكي ايشان را مطالعه كرديد ؟ سير درمان ايشان و تشخيص پزشكان چه بوده است ؟

محمدي : مدارك پزشكي ايشان را ديدم .رجبي از سال 1364  دچار بيماري " سايكوز" مي شود. در آن سال طبق مداركي كه موجود است  قريب به يكماه در بيمارستان ارتش بستري بودند. تشخيص بيماري ايشان در آن سال است . پس از آن به كرات در بيمارستان بستري مي شوند- من تاريخ ها را بطور اجمالي مي گويم -
از تاريخ 16 آذر ماه  1364 تا 11 دي ماه  1364 يعني قريب به 25 روز در بيمارستان 506  ارتش بستري بودند كه علت بيماري هم همانطوركه خدمتنان گفتم " سايكوز"  تشخيص داده شده است - بعدا مي پردازم كه سايكوز چي هست؟ واز نظر قانون مجازات اسلامي ، مبتلايان به اين بيماري آيا مسئوليت كيفري در مقابل جرائمي را كه مي دهند دارند يا نه؟- تاريخ بعدي 22 دي

احراز جانبازي ايشان در اداره بنياد جانبازان حكايت از مجروحيت شهيد رجبي در تاريخ 3 مرداد 1364 در منطقه اشنويه و از ناحيه كتف و شانه  و اعصاب و روان دارد.

ماه 1366 تا 21 بهمن همان سال به مدت يك ماه در بيمارستان ميمنت بستري مي شوند . چندين بار هم در آنجا درمان " نالكوشوك" داشتند يعني شوك هاي عصبي و مغزي براي ايشان تجويز شده بود كه مورد اين شوك ها قرارمي گرفتند.
بعدي در تاريخ 7 خرداد 1368 بود تا 10 تير ماه همان سال كه بيش از يك ماه در بيمارستان روزبه  بستري بودند . تاريخ بعدي 5 آبان 1371 تا 3 آذر 71 ، كه  باز هم قريب به يك ماه مجددا درهمان بيمارستان روزبه مورد مداوا قرارمي گيرد. تاريخ بعدي 11 شهريور 73 تا 28 شهريور 73 بود كه در بيمارستان نورافشار بستري شده و در آنجا تحت درمان شديد بيماري عصبانيتش قرار مي گيرد. تاريخ بعدي 20 فروردين 75 تا 3 ارديبهشت 75 بود كه باز در همان بيمارستان نور افشار بستري مي شوند . چند روز بعد در تاريخ 9 ارديبهشت  75 مجددا مجبور مي شوند در بيمارستان روزبه بستري شوند. يعني فاصله اين دو بستري بودن چند روز بيشتر نبوده است.


مورد بعدي تاريخ 11 مهرماه 77 تا 28 آذر سال 77 كه مجددا در بيمارستان نورافشار بستري مي شوند.غير از اين موارد به كرات براي تشخيص پزشكي و پيشرفت بيماري يا بهبودي آن با بيمارستان هاي روزبه ، ميمنت در ارتباط  بودكه پرونده پزشكي ايشان مويد اين مطلب  هست .
در تاريخ 21 شهريور  1378 پرونده جانبازي ايشان ارجاع داده مي شود  به كميسيون پزشكي بنياد جانبازان ،مبني براينكه ايشان چند درصد جانباز هستند .اصلا نظر كميسيون پزشكي راجع به ايشان چه هست.  اين كميسيون نتيجه را به اين صورت اعلام مي كند كه ايشان جانباز هستند به دو جهت ، يك تركشي كه بر شانه چپ ايشان اصابت كرده است و بعد اعصاب و روان . احراز جانبازي ايشان در اداره بنياد جانبازان حكايت از مجروحيت شهيد رجبي در تاريخ 3 مرداد 1364 در منطقه اشنويه و از ناحيه كتف و شانه  و اعصاب و روان دارد.  اين خلاصه اي بود از پرونده  پزشكي شهيد رجبي .

مهر: مي‌خواستيد در مورد بيماري سايكوز و نتايجي كه بدست آورديد بگوييد.

در ماده 51  قانون مجازان اسلامي به صراحت ، قانونگذار به اين مسئله اشاره مي كند: «جنون در حال ارتكاب جرم به هر درجه اي كه باشد رافع مسئوليت كيفري است » اينجا قانونگذار  واژه «هر درجه» را مطرح مي كند و اين به هر درجه در بيماراني كه مبتلا به " سايكوز" هستند، كاملا مورد قبول و پذيرش است . چون " سايكوز" يك نوع جنون است.

محمدي : طبق نظر پزشكان، بيماري رجبي ثاني " سايكوز" تشخيص داده شده است. بيماري سايكوز بيماري است كه پيشتر قانونگذار ما به آن توجه داشته است .اين مورد بيشتر يك اصطلاح قانوني و اجتماعي است تا يك اصطلاح پزشكي و جرم شناسي . مسئله اي كه اي كاش بيشتر به آن توجه مي شد. در ماده 51  قانون مجازان اسلامي به صراحت ، قانونگذار به اين مسئله اشاره مي كند .من دقيقا متن قانون را براي شما قرائت مي كنم ." جنون در حال ارتكاب جرم به هر درجه اي كه باشد رافع مسئوليت كيفري است " اين جا قانونگذار  واژه هر درجه را مطرح مي كند و اين به هر درجه در بيمارهايي كه مبتلا به " سايكوز" هستند، كاملا مورد قبول و پذيرش است . چون " سايوز" يك نوع جنون است.

مهر : در مورد خود بيماري سايكوز آيا تحقيقات كرديد ؟

محمدي : اين بحث يك بحث كارشناسي است . كارشناسان پزشكي بايد نسبت به اين موضوع اظهار نظر كنند . گفته هاي من برپايه ، نظرات  تعدادي از پزشكان و مطالعات جانبي و بسيار اجمالي كه در اين زمينه داشتم است . وقتي قانونگذار در اين ماده  به « هر درجه » اشاره مي كند،  ناظر بر اين موضوع است كه زمان وقوع جرم يك بيمار مبتلا به " سايكوز" هيچ گونه كنترلي نسبت به رفتاري كه در نتيجه عصبانيت بر او عارض مي شود،  ندارد. به نوعي مسلوب اراده شده و شعورش در آن لحظه ازفعاليت مي افتد .اين از مواردي است كه بايد باز پرس محترم مورد توجه قرار مي داد.

مهر:  بازپرس خواسته به اين موضوع اهميت نداده است يا ناخواسته ؟

محمدي : گويا همسر اين شهيد به بازپرس مراجعه كرده و در خواست مي كند كه داروهاي رجبي در زندان داده شود. اوتاكيد زياد مي كند كه رجبي  بيمار اعصاب و روان است كه متاسفانه توجه به حرف ايشان نمي شود . حتي از دادن داروها هم جلوگيري مي شود .نهايتا طي مراجعات مكرر ،بازپرس محترم اين نكته را بنا به اظهار همسر شهيد عنوان مي كند كه من متوجه موضوع شده ام . در زندان و بازداشت  به اين موضوع توجه شده و دارو به ايشان داده مي شود. در اينجا اين مطرح است كه اگرواقعا متوجه موضوع بود بايد" ماده 52 " قانون مجازات اسلامي را مد نظر قرار مي داد .در اين ماده جنون به گونه اي مطرح شده است كه تمام حالت هاي آن رادربرمي گيرد. آمده است " هر گاه مرتكب جرم در حين  ارتكاب مجنون بوده ويا پس از حدوث جرم مبتلا به جنون شود...".قسمت اول اين ماده در مورد شهيد رجبي صدق مي كند .ايشان در زمان درگيري به گونه اي عصباني بودند كه هيچ گونه كنترلي روي اعمالي كه انجام مي داد و گفتارهايش نداشته است چراكه به بيماري سايكوز مبتلا بودند و در زمان ارتكاب جرم ايشان دچار حالت عادي و نرمال نبود.

مهر : دراين ماده به جنون بعد از ارتكاب جرم هم اشاره كرديد آيا اين مورد هم درباره شهيد رجبي صدق مي كند؟

محمدي : بله .خانواده اين شهيد اظهار مي كنند زمانيكه ايشان را به نيروي انتظامي و كلانتري  مربوطه مي برند  شب را در بازداشگاه  به سر مي برد .روز بعدرجبي رابه دادسرا اعزام مي كنند كه گويا قاضي تا آخر وقت اداري موفق به رسيدگي نمي شود. اين مسئله تا يك هفته استمرار پيدا مي كند و رجبي ثاني رادر اين مدت با دستبند به دادسرا مي بردند و برمي گرداندند چراكه به پرونده او رسيدگي  نمي شد - قاضي وقت نداشت و يا نيروي انتظامي كوتاهي مي كرد كه در حال حاضر اطلاع ندارم

صراحت قانون است كه ايشان بايد بلافاصله به پزشك قانوني اعزام مي شد تامورد معاينات پزشكي قانوني  قرار بگيرد. كه متاسفانه انجام نشد.

و نمي دانم كه چرا يك هفته  بين دادسرا و نيروي انتظامي در رفت وآمد بود- نهايتا روز هفتم به پرونده رسيدگي مي شود . اينجا دو نكته مطرح است اول اينكه بازپرس محترم با توجه به قوانين مدون براي اشخاص عادي ، نسبت به اين جانباز اعصاب و روان برخورد مي كند درحاليكه همسرايشان به بازپرس گفته بود كه ايشان جانباز هستند و قاعدتا بايد مشمول قانون حمايت از ايثارگران و رزمندگان قرار مي گرفت ولي در زمان رسيدگي بدان توجه نشده است .دومين نكته نيز پس از محكوميت است .همان جواب سوال شما . اصلا كاري به صحت مجرميت رجبي ثاني نداريم و به فرض در زمان جرم ،ايشان در حال عادي بودند اما بعد از وقوع جرم تا رسيدگي چه ؟ حالت عصبانيت ، تشويش هاي مغزي در نتيجه بازداشت  در نيروي انتظامي،  بيماري ايشان را تشديد كرده بود .اين رفت وآمد ميان دادسرا و كلانتري،اعصاب رجبي را به هم ريخته واوراتحت فشارهاي عصبي قرار داده بود. كه بايد به آن توجه مي كردند . براي ايشان قرار مجروميت و كيفر خواست صادر شده و چون قادربه توديع وثيقه 10 ميليون توماني نبودند به زندان قزل حصار اعزام مي شوند. در آنجا پس از مدت بسيار كوتاهي بيماري ايشان نمود بيشتري پيدا مي كند. صراحت قانون است كه ايشان بايد بلافاصله به پزشك قانوني اعزام مي شد تامورد معاينات پزشكي قانوني  قرار بگيرد. كه متاسفانه انجام نشد.

مهر : آيا اين مسئوليت بر عهده  زندان بود و يا بايد به بازپرس اطلاع داده و دستور مي گرفتند ؟

محمدي : مسئولين زندان ، بايد اين مسئله را به بازپرس اطلاع مي دادند .در اينجا صراحت قانون است . ماده 52 قانون مجازات اسلامي مي گويد " و يا پس از حدوث جرم ، مبتلا به جنون شود چنانچه  جنون و حالت مجنون جلب نظر متخصص ثابت باشد به دستور دادستان تا رفع حالت مذكور در محل مناسبي نگهداري خواهد شد و آزادي او به دستور دادستان امكان پذير است - بايد اطلاع مي دادند كه متاسفانه اين كار را نكردند-اگر شخص نگهداري شده و يا كسانش به دادگاهي كه صلاحيت رسيدگي به اصل جرم را دارند مراجعه و به اين دستور اعتراض كنند، در اين صورت دادگاه در جلسه اداري - در وقت رسيدگي هم نه- با حضور معترض و دادستان و يا نماينده او و موضوع را با جلب نظر متخصص خارج از نوبت رسيدگي  كرده وحكم مقتضي در مورد آزادي شخص نگهداري شده با تاييد دستور دادستان صادرمي شود" .براي اعتباراين ماده نيز و اينكه اعتراض بدوي نداشته باشد با صراحت در قانون آمده است " اين راي قطعي است و شخص نگهداري شده و همراهش هر گاه علائم بهبودي را مشاهده كردند حق اعتراض به دستور دادستان را دارند" .زندان بايد زمانيكه  بيماري عصبي رجبي ثاني عارض مي شود و ايشان را دچار مشكلات جسمي مي كند ، مسئله را با دادستان مطرح كرده تا دادستان آن را آزاد كند. حتي خانوادرجبي در زمان تشديد بيماري  پيشنهاد اعزام به يك بيمارستان شخصي را داده بودند كه متاسفانه مورد توجه قرار نمي گيرد.

مهر : آيا مسئولين زندان و يا بازپرس پرونده رجبي ثاني  از جانبازي  35 درصدي اعصاب و روان او مطلع بودند ؟

محمدي : من مداركي دارم كه به صورت عام و كلي،  زندان و مسئولين آن و حتي بازپرس اطلاع پيدا كرده بود كه اين مجرم مشكل اعصاب و روان دارد. درماده 37 قانون مجازات اسلامي اينطور آمده است  " هر گاه محكوم به حبس كه درحال كيفر است قبل از اتمام مدت حبس مبتلا به جنون شود با استعلام از پزشك قانوني در صورت تاييد به جنون محكوم عليه به بيمارستان رواني منتقل مي شود و مدت اقامت او در بيمارستان جز محكوميت او محسوب خواهد شد" اما اينجا بحث اعزام ايشان به پزشك قانوني است به بيمارستاني كه پاسخگو براي مداواي اينگونه بيماران است.

مهر : گواهي فوت رجبي ثاني علت مرگ را چه عنوان كرده است ؟ 

من نتيجه كلي پزشك قانوني را هنوز نديده‌ام و قرار است به زودي در اختيارمن قرار گيرد ولي در گواهي فوتي كه صادر شده است ، اشاره به عفونت هاي منتشره مي كند در حاليكه ايشان وقتي  به زندان اعزام مي شوند هيچ گونه عفونتي  نداشتند و از نظر جسماني ، طبق اظهار خانواده و شهودي كه ايشان را ديده بودند كاملا سالم بود.

محمدي : شهيد رجبي در اثرعفونت هايي كه درناحيه دست و سپس  در ساير بدن ايشان ايجاد شده بود فوت كردند . من نتيجه كلي پزشك قانوني را هنوز نديدم و قرار است به زودي در اختيار من قرار گيرد ولي در گواهي فوتي كه صادر شده است  اشاره به عفونت هاي منتشره مي كند در حاليكه ايشان وقتي  به زندان اعزام مي شوندهيچ گونه عفونتي  نداشتند و از نظر جسماني ، طبق اظهار خانواده و شهودي كه ايشان را ديده بودند كاملا سالم بود. حتي در روزهاي اول زندان قزل حصار خانواده ايشان وقتي به به ملاقات ميروند  او سالم بوده است . اينجا اين سوال مطرح است كه دليل تاول هايي كه درناحيه دست ايشان ايجاد شده بود عاملش  چه بوده است؟ عفونت اين تاول ها نتيجه چيست ؟ كبودي زير چشمانش ، بنابراظهار خانواده اش - نتيجه چه بود؟ آيا درگيري با زنداني در زندان داشتند؟ اگر هم درگيري بين زندانيان بودمسئولين زندان اين موضوع را بايدمورد توجه قرارداده و تحقيق مي كردند .

مهر :خانم محمدي برگرديم به بيماري سايكوز آيا اين بيماري  مشمول قانون جنون مي شود ؟

محمدي : طبق تحقيقاتي كه جرم شناسان ما داشتند با توجه به نظرپزشكان اين بيماري بخاطر اينكه شخص بيمار اراده اش را از دست مي دهد ، مغزو شعورش ،دست خوش اختلال مي شود درنتيجه تشخيص خير و شر براي چنين بيمارها در زمان عصبانيت اصلا امكان پذير نيست . به نوعي  اين را جنون مي دانند و بسيار هم به او توجه دارند كه متاسفانه در مورد اين جانباز گرانقدر مورد توجه قرارنگرفته است.

مهر : آيا پزشكان معالج شهيد رجبي و بنياد جانبازان  نمي توانستند كاري بكنند ؟

محمدي : بعد از اينكه شهيد رجبي ، در بيمارستان شهيد رجايي حالشان بد مي شود ، خانواده ايشان به پزشك معالج رجبي كه در حوالي منزلشان مطب داشت مراجعه مي كنند. موضوع را مطرح مي كنند .خانواده رجبي به دكتر مي گويند كه رجبي در زندان قزل حصار است ، بيماري اش شدت پيدا كرده و مي خواهند به بيمارستان خصوصي -حتي بحث بيمارستان روزبه را مي كنند- ببرند .  شما يك نامه بدهيد و آخرين وضعيت بيمار كه تحت درمان شما بود را به بيمارستان روزبه بگوييد تا آنجا بستري اش كنيم .در تاريخ 25/7/83 زمانيكه رجبي در زندان بود. دكتر اكبري يك گواهي صادر مي كند به بخش اورژانس بيمارستان " روزبه" با اين مضمون كه " همكار محترم ، با سلام محمد رجبي ثاني داراي مجروحيت جنگي مي باشد.... نياز به بستري شدن در آن بيمارستان را دارند" . در نامه ، دكتر تقاضاي رسيدگي ويژه در اين خصوص كردند. اين گواهي را مي برند به زندان متاسفانه از آنها نمي گيرند .

در نامه بنياد جانبازان خطاب به قاضي ناظر بر زندان قيد شده است « برادر جانباز محمد رجبي كه 35 درصد هم جانباز هستند با كد جانبازي ... تحت پوشش اين اداره كل است  خواهشمند است بنا به دستور ذيل ماده 4 قانون حمايت از ايثارگران و همچنين به پاس ايثارگري ها و فداكاري هاي اين برادر درطول دفاع مقدس مساعدت و همكاري لازم جهت مداواي ايشان صورت گيرد و . . . »

متعاقب اين نامه درروز 26/7/83  خانواده رجبي  به اداره حقوقي و امور مجلس بنياد جانبازان مراجعه مي كنند و با گفتن موضوع ، نامه اي را خطاب به قاضي ناظر بر زندان قزل حصار كرج مي گيرند . بنياد در آن نامه اعلام مي كند كه « برادر جانباز محمد رجبي كه 35 درصد هم جانباز هستند با كد جانبازي ... تحت پوشش اين اداره كل است  خواهشمند است بنا به دستور ذيل ماده 4 قانون حمايت از ايثارگران و همچنين به پاس ايثارگري ها و فداكاري هاي اين برادر درطول دفاع مقدس مساعدت و همكاري لازم جهت مداواي ايشان صورت گيرد و...» درذيل اين نامه -حتي نامه ديگري هم نمي نويسند ذيل همين نامه بنياد - قاضي ناظر بر زندان اين را مي نويسند  «  به نام خدا عينا به شعبه دوم بازپرس دادسراي رسالت ارسال وبا توجه به اينكه نامبرده تحت قرار آن مرجع محترم مي باشد . اقدام لازم مبذول فرماييد.» مدير دفتر رييس شعبه دوم بازپرس دادسراي رسالت نيزاينگونه  منعكس مي كند « با احترام به پيوست عين نامه ( نامه بنياد ) مورخ 26/7/83  در خصوص زنداني محمد رجبي ثاني فرزند صفرعلي به پينوشت قاضي محترم ناظر زندان ارسال مي گردد». 

در تاريخ 27/7/83  مدير دفتر دايره نظارت بر زندان استانهاي تهران اين نامه را به بازپرس دادسراي ناحيه 4 تهران ارسال مي كند « بسمه تعالي ، بازپرس محترم شعبه دوم دادسراي ناحيه 4 تهران احتراما در خصوص پرونده كلاسه فوق بنام متهمي محمد رجبي ثاني ، قرارمجرميت مورخه 20/7/83  صادر گرديده است و همچنين كيفر خواست ، مورخ 26/7/83  نيز صادرگرديده است لذا مراتب جهت هر گونه دستور لازم به نظر مي رسد. مدير دفتر شعبه دوم بازپرس دادسراي انقلاب » ولي بازهيچ اقدامي نمي شود.يعني از تاريخ 26/7/83 تا تاريخ  فوت متهم كه 19/8/83 است ، در اين 24، 25 روز هيچ ترتيب اثري داده نشده است .

مهر : امكان دارد كه قاضي نامه ها را نديده باشد ؟

محمدي :خير. اگر قاضي بگويد كه اطلاع نداشتم مسئولين دفتر بايد پاسخگو باشند. امضا آنها وجود دارد.اين چيزي نيست  كه بر حسب اتفاق رخ داده باشد. دردادگستري سلسه مراتب وتشريفاتي است كه براي هر نامه رسيدي  مي دهند .چيزي نيست كه كتمان كنند. با پست عادي هم فرستاده نشده است . زيرنامه ها امضا وجود دارد.

مهر : در مورد كوتاهي و قصور بيمارستان شهيد رجائي چه نظري داريد ؟

بايد پاسخ بدهند كه آقاي دكتر! خانم دكتر! شما كه وضعيت بيمار را بسيار شديد از نظر درمان احساس كرديد و اين را گواهي كرديد، چرا براي اعزام به يك بيمارستان بهتر اقدامي نكرديد؟

محمدي : در تاريخ 9/8/83  خانم دكتري كه رجبي را تحت مداوا در بيمارستان شهيد رجايي قرار داده بودند براي اعزام ايشان به دادگاه يك گواهي صادر مي كنند. در اين گواهي اظهاركرده است ." گواهي مي شود آقاي محمد رجبي ثاني كه با تابلو باليني سپتي سمي و با كما ...( يعني آقاي رجبي  قبل ازتاريخ  9/8  دركما به سر مي برد. ديگر حالت هوشياري نداشت ) درادامه گواهي آماده « كه در تاريخ 2/8/83  دراين  مركز بستري شدند تقاضاي ... در ICU  شهيد رجايي بستري و وضعيت بيمار بد شده است اما از شوك خارج شدند فعلا مشكل تنفسي بيمار شديد است....و نياز به مراقبت شديد پزشكي و پرستاري دارند.". من صحبتم اين است كه بنا به نظر پزشك مداوا كه اين گواهي را در آن تاريخ صادر كرده است اين مراقبت هاي شديد پزشكي و پرستاري چه بوده است . متاسفانه بيمارستان شهيد رجايي امكانات پزشكي وسيعي براي اينگونه  بيماري ها و براي كسي كه در كما بوده و دچار شوك شديد شده است ندارد پس چرا رجبي ثاني را به يك بيمارستان بهتري انتقال ندادند  آيا بايد از مرجع قضايي دستور مي گرفتند پس بايد اطلاع مي دادند كه قادر به مداواي اين بيمار نيستند تا به بيمارستان بهتري اعزام شود كه متاسفانه اين بي دقتي ها صورت گرفته است.همه بايد پاسخگو باشند. پس از پاسخ اينها است كه مي شود قضاوت كرد .مي شود به نتيجه اي رسيد ، مي شود باوري داشت درست يا غلط . بايد پاسخ بدهندكه آقاي دكتر ، خانم دكتر شما كه وضعيت بيمار را بسيار شديد از نظر درمان احساس كرديد و اين را گواهي كرديد چرا براي اعزام به يك بيمارستان بهتر اقدامي نكرديد ، چرا نامه اي را به مسئولين زندان ندايد؟ شايد هم داده اند، موضوعي است كه بايد پاسخ بدهند؟ حتي وضعيت بستري شدن ايشان هم مهم است . حتما شنيديد كه ايشان در چه اتاقي بستري شدند . روزنامه كيهان در همان ايام گزارشي منتشر كرد كه اين نكته در آن ذكر شده بود كه ايشان در اتاقي مثل انباري بستري بوده‌اند.

ادامه دارد ...

کد خبر 133217

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha