به گزارش خبرنگارمهر، تجاوز و مشخصا تجاوز به عنف دلایل پنهان و پیدای بسیاری دارد. افزایش سن ازدواج و محرکهایی همچون ماهواره، کاهش سن بلوغ جنسی، ساده اندیشی و وضعیت تحریک کننده قربانیان، سهل انگاری پلیس در تامین امنیت مناطق جرم خیز و تابو شدن طرح و آموزش مسائل جنسی مواردی بودند که کارشناسان اجتماعی و قضایی در نشست تحلیلی مهر در خصوص آسیب شناسی پدیده تجاوز بر آن تاکید داشتند. در بخش پایانی این گفتگو کارشناسان در مورد امنیت و مولفه های آن سخن می گویند.
* اینکه گفته می شود وقوع چنین حوادثی دلیلی بر کاهش امنیت در سطح جامعه است آیا قابل پذیرش است؟
ــ سرهنگ محمد مصطفایی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی: امنیت بحثی است نسبی. هم حس امنیت وجود دارد و هم خود امنیت. مثل ریاضی نیست که بگوییم دو دوتا چهارتاست. در پاسخ به این گلایه که می گویند امنیت نیست باید بگویم نرخ قتل های ما دو است و کشفیات ما 81 درصد. پس ما امنیت داریم. در برخی کشورها نرخ قتل سه رقمی است و بیش از 90 درصد قتل ها نیز کشف نمی شود. حادثه خمینی شهر احساس ناامنی را در آن منطقه افزایش نداده بلکه بیشتر ناراحتشان کرده و کسی در آن منطقه احساس ناامنی نمی کند.
* بعضی رسانه های خارجی در صدد القای نبود امنیت برای زنان در ایران هستند آیا شما این جوسازی ها را تائید می کنید؟
ــ ما قتل های سریالی داشتیم که خانم های مسن که برای زیارت می رفتند کشته می شدند در آن زمان حس ناامنی ایجاد شده بود. طرف می ترسید تا سر کوچه برای خرید نان بیاید. آنجا حس ناامنی است اما الان چه کسی را سراغ دارید که به خاطر این اتفاق خانه نشین شده باشد. یکی از این حوادث در باغی با شرایط ویژه به صورت اتفاقی رخ داده است. ما در جامعه هر کاری کنیم نمی توانیم جرم را به صفر برسانیم. همه ما باید تلاش کنیم حس ناامنی در مردم ایجاد نشود زیرا احساس ناامنی از خود ناامنی بدتر است. من خودم این احساس را در قزوین تجربه کردم پس از قتل های سریالی در این شهر یکی از دوستان از من می خواست هرچه زودتر این موضوع را حل کنم زیرا مادر پیرش حاضر نبود از خانه خارج شود.
* پرسش دکتر حسینی از سرهنگ مصطفایی: سرانجام برنامه شناسایی محل زندگی خانم های روسپی چه شد؟ شناسایی قاتل در بسیاری از قتل هایی که دراین خانه ها انجام می شد به دلیل رفت و آمد های زیاد سخت بود؟
- سرهنگ مصطفایی: در حال بررسی است اما هنوز به نتیجه عملیاتی نرسیده است. نتیجه زندگی پنهانی مرگ پنهانی است.
* دکتر مهاجری اشاره کردید به افزایش سن ازدواج، کاهش سن بلوغ جنسی، آیا برای تغییراتی که در سطح جامعه رخ داده برنامه ریزی انجام شده است و چه کسی باید مسئولیت آن را به عهده بگیرد؟
- اعتقاد من این است که برنامه ریزی نشده است. ما در خصوص این تغییرات سخت گیری کرده ایم اما کار با برنامه و با پژوهش انجام نداده ایم. همه باید این تغییرات را همراهی کنند اما مسئولیت کلان برنامه ریزی ها با دولت است.
دولت نیزدر واگذاری مسئولیتهایش دچار مشکل است. بسیاری از این مشکلات در صورتی که مسئولیتش به خود مردم واگذار شود به راحتی حل می شود. نیازی نیست ما آنها را به سمت کلانتری و دستگاه قضا بکشانیم. زمانی که ما اعتقاد به نهادهای مردم نهاد داشته باشیم به راحتی مشکلات حل می شود.
وقتی می گوییم غرب برای حل مسائلش به موضوع خانواده و محله برگشته به همین دلیل است زیرا بسیاری از مسائل و مشکلاتی که اگر برایش فکری نکنیم بعدها ما را دچار مشکلات اساسی می کند در همین پاتوق های محله ای دلسوزانه و متعهدانه بررسی و حل می شود. مسئله همگان باید توسط همگان حل شود ولی ما اختیارات را می گیریم حتی دولت می آید در ازدواج مردم هم دخالت می کند به اعتقاد من دولت برود کارهای خود ش را انجام دهد مردم می دانند چطور ازدواج کنند. متاسفانه دولتمردان برای حل مشکلات به معلول ها چسبیده اند و به جای حل مشکل، مشکل را بدتر هم می کنند . طرح هایی چون ازدواج نیمه مستقل و غیره را مطرح می کنند که نه تنها مشکل را حل نکرد بلکه بغرنج تر نیز کرد.
* پس مسئولیت اصلی بر عهده دولت است؟
-همه مسئولیم، اما مسئولیت اصلی بر گردن دولت است. وقتی اقتصاد خانواده ها دچار مشکل است، پدر و مادرها دو شغله هستند و کمتر فرصت دارند در کنار فرزندانشان باشند و با آنها به تفریح بروند همان جا داریم با دست های خودمان ریشه های جرم را می کاریم. تحقیقات نشان می دهد بین حضور فیزیکی والدین در خانه و میزان بزهکار شدن فرزندان رابطه وجود دارد. هر چقدر این حضور بیشتر شود میزان بزهکاری کاهش می یابد. تنها حضور فیزیکی چنین تاثیری را دارد اگر حضور روانی را نیز داشته باشد که نور علی نور است.
* تغییر الگوهای رفتاری توسط رسانه هایی همچون ماهواره چقدر در بروز جرائم این چنینی موثر است؟
- متاسفانه ما باور نداریم یک متغییر که وارد مسائل اجتماعی می شود در تمامی متغیرهای دیگر تاثیر می گذارد.
وقتی ما الگوی ارتباط رسانه ای آن سوی آب را می پذیریم و روی رسانه خودمان کار نمی کنیم و رسانه ملی نیز متناسب با نیازهای جامعه برنامه سازی نمی کند، مخاطب دچار تعارض می شود زیرا این الگوهای وارداتی نظیر ماهواره با فرهنگی که در آن رشد کرده در تضاد است. این تعارض ها مشکلات جدی در فرد ایجاد می کند. بخواهیم و نخواهیم الگوهای ارتباطی آن سوی آب بر خانواده های ما تسلط دارد حتی رسانه های داخلی خودمان نیز از این الگوها پیروی می کند.
تماشاگر بی پناه نیز وقتی می بیند رسانه ملی اش نیز دارد از این الگوها تبعیت می کند کم کم باورش می شود که آنها برتر هستند. مشکل دیگر که جامعه را به سوی جرم و جنایت می برد انگ زدن است. دستگاههای ما برچسب به جوان می زنند و او را آماده می کنند که به سمت جرم بروند. جامعه برچسب زن و تنبیه محور ما باید رویکردش را عوض کند. باور کنید نوجوانی که جوش و خروش دارد یکی از نعمت های هر جامعه ای است. نوجوان باید کمی به راه کج برود اما روش اصلاح کردن آن تنبه و برچسب زدن نیست که متاسفانه ما این کار را انجام می دهیم.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم اینکه چه کسی گفته است امنیت قابل اندازه گیری نیست؟ چرا می گویید امنیت از احساس امنیت جدا نیست. ما می توانیم امنیت را با پارامترهای ویژه خودش اندازه گیری کنیم و مطمئن باشید هرچه احساس امنیت در جامعه کمتر باشد بیشتر به سوی آشفتگی های اجتماعی پیش می رویم. در کشورهای توسعه یافته کمتر این احساس ناامنی اتفاق می افتد زیرا مردم خود در ایجاد احساس مشارکت دارند.
نظر شما