۲۲ تیر ۱۳۹۰، ۸:۱۸

ربابه پس از 34 فقره سرقت/

اشتباهی سارق شدم/ برخوردهای نادرست از عوامل رفتارهای مجرمانه

اشتباهی سارق شدم/ برخوردهای نادرست از عوامل رفتارهای مجرمانه

قم - خبرگزاری مهر: شاید اگر آن روز معاون مدرسه این برخورد را با من نمی‌داشت وضعیت من به این صورت نبود...

"پس از مدتی تصمیم گرفتم دوباره ادامه تحصیل دهم، برای همین به مدرسه سابقم رفتم. به محض ورود به مدرسه احساس کردم مدیر مدرسه با آغوش باز مرا می‌پذیرد ولی متأسفانه با برخورد بد معاون مدرسه رو به رو شدم. باور نمی‌کردم که معاون مدرسه این برخورد را با من داشته باشد. من در آن روز از شدت نگرانی کیف معاون مدرسه را برداشتم تا از او انتقام بگیرم. شاید اگر آن روز معاون مدرسه این برخورد را با من نمی‌کرد وضعیت من به این صورت نبود."

به گزارش خبرنگار مهر، این اولین تجربه ربابه بود که دست به سرقت می‌زد و با وجود اینکه از آن روز به عنوان یک کابوس یاد می‌کند و شب هم از عذاب وجدان و ‌ترس خوابش نبرده بود، اما بعد از گذشت چند روز خیالش راحت شد که دستگیر نمی‌شود و از عذاب وجدان هم رهایی یافت. همین بهانه‌ای شد تا ربابه کم‌کم سرقت از مدارس را شروع کند و به تدریج با ردشدن از جلوی مدرسه‌ای وسوسه می‌شد تا این کار را انجام دهد.

این مسئله باعث شد تا ربابه جرایمی را مرتکب شود که در طول تاریخ به مثابه پدیده‌ای مجرمانه، مورد تنفر و انزجار عمومی بوده است.

34 فقره سرقت زنجیره‌ای

چندی پیش پلیس آگاهی استان قم موفق به دستگیری دختری 18 ساله به نام "ربابه" می‌شود که از چندی قبل دست به سرقت‌های زنجیره‌ای از مدارس مختلف می‌زده است. این سرقت‌ها طبق اظهارات شاکیان، در زمان نام‌نویسی در مدارس، از دفتر مدرسه و با استفاده از غفلت مسئولان و کادر آموزشی رخ می‌داده است.

او در یکی از تماس‌هایش با همدست خود "علی" 23 ساله و متاهل، از گوشی همراه سرقت شده استفاده می‌کند و افسران آگاهی با ردیابی خط مذکور موفق می‌شوند آنها را شناسایی و دستگیر کنند که در تحقیقات پلیس به 34 فقره سرقت اعتراف می‌کند.

ربابه دختری 18 ساله و مجرد است که به گفته خودش در خانواده‌ای پرجمعیت و فقیرنشین متولد شده است و پنج خواهر ناتنی بزرگ‌تر و دو برادر ناتنی ـ که از ربابه کوچک‌ترند ـ در کنار پدر و نامادری، خانواده او را تشکیل می‌دهند. رابطه افراد خانواده به طور کلی با همدیگر خوب است. به جز ربابه، بقیه خواهرانش دیپلمه و دو برادرش هم در مقاطع راهنمایی و دبیرستان مشغول به تحصیل هستند.

او از پدر با بقیه فرزندان مشترک و از مادر متفاوت، و از همان یک ماهگی با جدایی مادر و پدرش تحت نظارت پدر و نامادری بزرگ شده است.

بزرگ‌ترین آرزوی من دیدن مادرم بود

می‌گوید: "در هشت سالگی، بعد از اینکه متوجه شدم مادر واقعی‌ام زن دیگری است، بزرگ‌ترین آرزوی زندگی من دیدن مادرم بود، تا اینکه دو سال پیش بالاخره به منزل مادرم رفتم تا برای همیشه با او زندگی کنم و دست نوازش مادر واقعی را حس کنم اما پس از گذشت یک ماه، به دلایلی مادرم را برای همیشه فراموش کردم و دوباره نزد پدرم باز گشتم".

ربابه در دوران تحصیلی‌اش در مدرسه تقریبا هیچ‌گاه دانش‌آموز موفقی نبوده و بارها به خاطر دعوا با همکلاسی‌هایش به دفتر مدرسه احضار شده و مورد بازخواست قرار گرفته است، تا اینکه در سال دوم راهنمایی به دلیل ناکامی‌های متعدد درسی و بی‌علاقه‌گی به تحصیل، تصمیم می‌گیرد‌ ترک تحصیل کند.

او بر این باور است که پس از ‌ترک تحصیل، بیشتر اوقات زندگی‌اش را با دوستانش بسر می‌برده و نمی‌خواسته آنها را از دست بدهد، برای همین مبالغ زیادی را برای آنها خرج می‌کرد.

ربابه در زندگی ناکامی‌‌های زیادی را تجربه کرده است؛ او به دلیل جدایی زودهنگام پدر و مادر و محروم‌‌شدن از محبت مادری، تنهایی، اخراج از مدرسه و ناتمام ماندن تحصیلات ـ برخلاف دیگر خواهران و برادرانش - احساس گناه به خاطر جنسیتش به او دست داده است زیرا دختر بودنش را عامل جدایی پدر و مادرش می‌داند.

این بحران هویت دوران نوجوانی، از وی فردی شکست‌خورده ساخته است که برای بالابردن اعتماد به نفس و جلب توجه همسالان و دوستان مدرسه‌اش دست به رفتارهای نامتعارف می‌زند.

او می‌گوید: "در 15 سالگی به خاطر سرقت دوستم، به ناحق دستگیر و دو روز بازداشت شدم. همین مدت برای آموختن انواع فنون سرقت از هم‌بندی‌های زندان کافی بود. پس از این ماجرا برای مدت کوتاهی از سوی خانواده‌ام محدود شدم و به راحتی نمی‌توانستم به دیدن دوستانم بروم اما حتی به قیمت کتک‌خوردن از پدر هم که شده، دوستانم را‌ ترک نمی‌کردم.

پرسه‌‌زنی خیابانی و علاقه شدید به مردی معتاد!

او بدون اینکه نیاز مالی داشته باشد، وارد مدرسه می‌شد و کیف‌های داخل دفتر را در زمان مناسب برمی‌داشت و فرار می‌کرد.

ربابه هیچ گاه پول‌های حاصل از سرقت را برای خود یا اعضای خانواده‌اش خرج نمی‌کرد، چون به اعتقاد او، با این کار قضیه سرقت نزد خانواده‌اش خصوصاَ پدرش فاش می‌شد.

وی پس از انجام چند سرقت، با شروع ماه مبارک رمضان تصمیم می‌گیرد دیگر اقدام به سرقت نکند، اما این تصمیم تا زمانی طول کشید که در یکی از پرسه‌زنی‌های خیابانی‌اش برای اولین بار با پسری که خود را علی و مجرد معرفی کرده بود آشنا می‌شود. دوستی آنها به تدریج به علاقه شدید و وابستگی ربابه به وی تبدیل می‌شود.

ربابه می‌گوید: "علی اعتیاد شدیدی به مخدرهای صنعتی داشت و وقتی من ماجرای سرقت‌ها را برای او تعریف کردم، از این موقعیت سوء‌استفاده می‌کرد و از من می‌خواست که برای او سرقت کنم و پول حاصل از این عمل را در اختیارش قرار دهم. من هم به خاطر علاقه زیاد به او خواسته‌اش را پذیرفتم."

دوستی ربابه و علی هیچ گاه از یک رابطه معمولی فراتر نرفت اما اعتماد به نفس پائین او برای دریافت محبت و تأیید دیگران و عدم توجه خانواده به رفتارهای نامتعارف او در کودکی(پیش فعالی) که حالا دیگر به بزهکاری (اختلال سلوک) مبدل شده، موجب شد که تمام نوجوانی‌اش را در زندان سپری کند.

ماجرای سرقت‌های زنجیره‌ای ربابه شاید برای بسیاری از مجرمین رخ داده باشد و این نشان می‌دهد که هر چند بیشتر سرقت‌ها با انگیزه‌های مادی و تامین نیازهای ابتدایی صورت می‌گیرد، اما گاهی اوقات سرقت‌ها تنها به خاطر عدم رضایت از طبقه اجتماعی - خانوادگی فرد، انتقام جویی، تکانشی‌بودن و... در نوجوانان بزهکار روی می‌دهد.

نتایج بد فرزندپروری سخت‌گیرانه یا سهل‌گیرانه

مسئول مرکز مشاوره و مددکاری انتظامی استان قم ماجراهای بسیاری از بزهکاری‌ها و انحرافات اجتماعی در سنین نوجوانی و جوانی به ویژه سرقت را برای ما بیان می‌کند و می‌گوید: "والدین باید بدانند که شیوه فرزندپروری سخت‌گیرانه و یا بیش از حد سهل‌گیرانه نتایج بسیار بدی را در رفتار فرزندان ما بر جای خواهد گذاشت، پس بهتر است با به‌کارگیری شیوه‌های کارآمد، نسبت به فرزندان خود بی‌‌توجه نبوده و آنها را نسبت به وظایفشان مسئولیت‌پذیر بار آوریم."

سید علی بنی‌فاطمی می‌افزاید: "پدر و مادربودن فقط به معنای به دنیا آوردن فرزند و تامین نیازهای جسمانی او نیست، بلکه فرزند بیش از آب و غذا، تشنه محبت و احترام است، پس به جنسیت، فردیت و شخصیت آنها باید احترام گذاشت تا آنها احترام گذاشتن به حقوق دیگران را بیاموزند."

وی معتقد است: "بازنگری در سیستم تربیتی در مدارس و بکارگیری متخصصان علوم‌تربیتی و روانشناسی در کنار کادر آموزشی مدرسه می‌تواند از وقوع بسیاری از انحرافات و جرائم جلوگیری کند. همچنین آموزش مهارت‌های زندگی اعم از مهارت‌های ارتباطی، حل مسئله، دوست‌یابی و... از نیازهای روانی هر فرد در مواجهه با اجتماع و تعارضاتش است که جهت تحقق آن، جامعه و خانواده هر دو باید تلاش کنند."

بنی‌فاطمی بر این باور است: "ارتباط نزدیک خانه و مدرسه می‌تواند والدین و اولیای مدرسه را سریع‌تر از تغییرات رفتاری و تحصیلی دانش‌آموز آگاه کند و در نتیجه در پیشگیری از آسیب‌های احتمالی یاری‌رسان باشد."

ربابه‌های زیادی هستند که با نگاه‌های سرد خانواده و مسئولان، اشتباهی سارق می‌شوند و صدای آنها هر روز برای انتقام گرفتن تکرار می‌شود.

..............................................

گزارش از روح‌الله کریمی

کد خبر 1358236

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha