به گزارش خبرنگار مهر، شب از نیمه گذشته اما اراده ای برای رفتن وجود ندارد، شب نشینی و دور هم جمع شدن در این جا را از 9 ماه پیش انتظارش را کشیده است.
همین که هوا کمی خنک می شود و رو به تاریکی می رود تازه سر و کله آنهایی پیدا می شود که پای ثابت این شب نشینی ها خوانده می شوند. روی چمن های پارک بساط بازی با ورق پهن می شود، زمان با خندیدن ها و پک زدن به سیگار طی می شود.
این جا کمتر کسی آرزوهای بزرگی در سر دارد، حرف از اراده و تصمیمی برای درس خواندن یا یاد گرفتن کار و حرفه وجود ندارد، صحبت از آینده در این جمع ها انگار معنایی ندارد، هر چه هست همین روزهاست و کشتن لحظه های فراغتی که نمی دانند هیچ وقت تکرار نخواهند شد یا می دانند و ...
پای صحبت هایشان که بشینی حق را به آنها می دهی و نمی دهی. بعضی هاشان خوشحالند از این که روزهای تابستان را به بطالت گذرانده اند؛ همین که در این چند سال معتاد نشده ایم جای شکرش باقی است!
این جا یک جزیره بیشتر نیست، انگار تبعید شده ای، مجبوریم یک جوری وقت بگذرانیم این جا روی چمن های این پارک. اما همه این طور نیستند خیلی ها بی کاری و روزهای بلند تابستان به بیراهه می کشاندشان، اگر آخر شب این جا بیایی حتما چند نفری را می بینی که فارغ از دنیای اطراف خود گرم مصرف مواد هستند.
شهر جدید پردیس این روزها شانزدهمین تابستان خود را در حالی شروع میکند که تنها یک کتابخانه و یک نگارخانه دارد که آن هم زمستان سال گذشته افتتاح شده است. سالن سینمای آن هم هنوز در حال ساخت است و در کنار آن از روز شمار که هیچ از سال شمار هم خبری نیست.
همین می شود که همه جوانی مردم این شهر در پارک و ویراژ دادن با موتور و ماشین آن هم آخر شب ها سر می شود، همین می شود که مامور کلانتری پلیس هر شب باتوم به دست میان جمع هایشان سرک می کشد که مبادا ...
پویا 20 سال دارد؛ دانشجوی سال اول رشته اقتصاد است میگوید: از دوره دبستان به اینجا آمدیم، امکانات تفریحی پردیس آن قدری نیست که بگوییم در حد ضعیف است اصلا بهتر است بگوییم هیچ امکاناتی ندارد، نتیجهاش هم این میشود که میبینید بیشتر جوانان این جا تمام وقت خود را در پارک صرف میکنند.
او ادامه می دهد: هر کسی این جا میآید و مسئولیتی را در شهرداری و عمران بر عهده میگیرد فقط به فکر منافع خودش است، این که چه قدر بتواند زمین بخرد و به چه قیمتی بفروشد اصلا برایشان مهم نبوده و نیست که بچههای پردیس در چه شرایطی رشد می کنند.
اشکان 19 ساله نیز می گوید: اگر بگویم 90 درصد جوان هایی که در این پارکها وقت می گذرانند اهل خلاف هستند دور از واقعیت نیست، شما اگر از ساعت 9 شب به بعد سری به پارکی که در فاز دو این شهر وجود دارد بزنید بسیاری از جوانان را می بینید که به راحتی در حال مصرف مواد هستند.
او که این روزها در یک کارگاه مبل سازی مشغول کار است می گوید: من هم تا چند سال گذشته برنامه ای که داشتم همین بود، به دلیل بالا بودن هزینه های رفت و آمد به تهران از استفاده از امکانات آن محروم هستیم به همین خاطر مجبوریم که این جا خودمان را به هر طریقی که شده مشغول کنیم، بیشتر بچههای پردیس اگر در کافی نت نباشند این جا از صبح تا شب مشغول ورق بازیاند.
میلاد 17 سال دارد و دیپله حسابداری است، میگوید: "پارکو" اصطلاحی است که بچههای پردیس آن را ابداع کردهاند، یعنی فرار خیابانی، برای بسیاری از ما عادی شده است که این جا دور هم جمع میشویم. کلانتری به دلیل شکایت همسایهها و ساکنان این شهر به این جا میآید و برای دستگیری دنبالمان میکند.
میلاد میخندد و می گوید: به کلانتری پردیس بگویید لطفا دیوارهای بازداشتگاهش را رنگ کند دیگر جایی برای نوشتن اسم و خاطره باقی نمانده است.
او درباره امکانات مدارس پردیس میگوید: مدرسهها در این جا بیشباهت به هتل نیستد، بچهها این جا به راحتی از مدرسه فرار میکنند و یا سیگار میکشند حالا تصور کنید با این اوضاع آیا میتوان انتظاری از مسئولان مدرسه برای برگزاری کلاسهای فوق برنامه داشت.
او همچنین در مورد امکانات ورزشی این شهر میگوید: دو یا سه باشگاه ورزشی در این شهر وجود دارد، تابستان که میشود بیشتر بچه ها تمایل دارند از استخر استفاده کنند اما برای بسیاری از ما استفاده از تنها استخر این شهر به دلیل هزینه بالای آن مقدور نیست.
ظاهر آرام و هوای خوش این شهر باعث شده تا به سرعتی باور نکردنی آپارتمان ها و مجتمع های مسکونی در آن ساخته و قد بکشند این جا هیچ چیز به پای سرعت ساخت و ساز نمی رسد، شب که بخوابی و صبح از خواب بیدار شوی حتما چند ساختمان نیمه کاره به سرانجام رسیده است اما این تنها اتفاقی است که در این شهر می افتد.
این جا پردیس تنها 30 دقیقه با تهران فاصله دارد اما مشکلات اجتماعی و فرهنگی بی شماری دارد که بر زندگی جوانان این شهر سایه افکنده است و خدا میداند با همه خطراتی که در کمین شان وجود دارد چه سرنوشتی در پیش در خواهند داشت...
نظر شما