به گزارش خبرنگار مهر، این روزها شهر شیراز حال و هوای رمضان به خود گرفته، مغازه های خوراک پزی تا بعد از ظهر تعطیل هستند، در گشه و کنار شهر مراسم دعا و نیایش برپا شده و مردم نیز سعی می کنند در این ماه دگرگون شوند.
در سطح شهر طی این ماه می توان طنین دعاهای مختلف ماه رمضان را می توان شنید و حال و هوای واقعی رمضان را لمس کرد.
زولبیا و بامیه و ترحلوا نیز به عنوان خوراکیهای ماه رمضان مردم شیراز در شیرینی فروشیها جا گرفت و مردم نیز قبل از افطار سعی دارند آن را تازه تهیه کنند.
شیرازیهای قدیمی هنوز هم آئینهای سنتی ماه رمضان را به یاد دارند و حتی آنهایی که قدیمی تر باشند در گوشه و کنار شهر آن آداب و رسوم را به جا می آورند.
سنتهای مردم شیراز از پیش از شروع ماه مبارک رمضان با "کولوک اندازون" یا(کلوخ اندازون) شروع میشد و تا پایان ماه رمضان نیز ادامه می یافت.
کتاب " دل نوشته هایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز" (جمال زیانی)آداب و رسوم ماه رمضان مردم این شهر را تشریح کرده که در ادامه می آید.
پیش از شروع ماه مبارک رمضان و پرداختن به عبادت مردم آخرین جمعه پیش از شروع مه مبارک رمضان را برای شادی و تفریح کردن به باغ و صحرا می رفتند. این آخرین جمعه گذرانی را کولوک اندازون (کلوخ اندازون) می گفتند.
در ماه رمضان شهر عوض میشد، کاسبها مهربان تر می شدند، غذاها با رنگ و بوی دیگری عرضه میشد و مردم هم سعی می کردند که دگرگون شوند. دکانهای خوراک پزی مانند تهیه کنندگان فرنی و ترحلوا و کله پاچه تا ساعت دو بعد از ظهر باز نمی کردند چیزی نمی فروختند. مبادا روزه داری ببیند و هوس کند.
ترحلوا را با نشاسته ، شکر، شیر فراوان و زعفران می ساختد، قصابها یخچال نداشتند و کشتار را روزانه به اندازه ای که فروش داشتند انجام می داند.
وقتی لاشه گوسفند را به قناره یا چنگک آویزان می کردند لایه های چربی آن را به صورت نردبانی چهار سانت به چهار سانت روی هم بر می گرداندند و بین لایه ها برگ درخت نارنج می گذاشتند، گوشت را شیله می کردند تا زشتی و قبح کشتار چشمها را نیازارد.
افطاری از آبگوشت، کوفته هلو (کوفته هایی بود که از گوشت،آرد، نخودچی، نرگسی(هویج وطنی) ، رنده شده تهیه میشد. وسط هرکوفته درشت به اندازه یک هلو ، کشمش، مغز گردو، و پیاز داغ می گذاشتند، چاشنی این غذا سرکه شیره بود. فرنی ، شامی، ترحلوا، پنیر و سبزی هم جزو اطفاری بود.
روزه داران روزه خود را با نوشیدن یک استکان عرق گاوزبان که با شکر شیرین و گرم شد بود یا با خرما افطار می کردند.
کسانی هم بودند که با سیلی صورت خود را سرخ می کردند، از ترس شماطت همسایه سحر بیدار می شدند، چراغ نفتی خود را روشن می کردند، کاشه و بشقاب را به هم می زدند و سر و صدا ایجاد می کردند یعنی ما هم بیداریم و سحری می خوریم.
انداختن توپ هنگام سحر و افطار
هنگار افطار و سحر توپ می انداختند، یک لوله توپ نادری بیرون دروازه سعدی در صحرا گذاشته شده بود. مقداری باروت در آن می ریختند و با پارچه های کهنه دهان آن را پر می کردند و با سمبه های بزرگ می فشردند و می کوبیدند.
توپچی در زمان معین آتشی روی فتیله می گذاشت و توپ را در می کرد. شهر کوچک بود و سر و صدای ماشین و آلاینده های صوتی نبود و صدای توپ را همه مردم شهر می شنیدند و تا توپ نمی انداختند کسی افطار نمی کرد یا در سحر از خوردن باز نمی ایستاد.
از یک ساعت مانده به سحر مناجات شرع میشد، جوانها و مردان به پشت بامها می رفتند و با صدای خوش با خدای متعال راز و نیاز می کردند و همسایگان را از خواب بیدار می کردند.
پیرمرد نابینایی بود که دلنشین ترین مناجات را با گریه سر می داد:
یا رب، دل ما را تو به رحمت، جان ده درد همه را به صابری، درمان ده
این بنده، نداند که چه می باید خواست داننده تویی، هرآن چه خواهی آن ده
همسایه ها اگر برای بیدار شدن سحر، ساعت شماطه دار نداشتند به همسایه خود سفارش می کردند که با دیوارک(کوبیدن به دیوار) آنها را از خواب بیدار کنند. وقتی بیدار می شدند با دیوارک پاسخ می دادند یعنی ما بیداریم.
شبهای احیا تکیه ها، مساجد و حسینیه ها مملو از روزه داران زن و مردم بود. شبهای احیا را با قرائت قرآن ، خواندن دعای افتتاح، دعای جوشن کبیر و وعظ و خطابه به سحر می رساندند و شب زنده داری می کردند.
جمعه الوداعی
آخرین جمعه ماه مبارک رمضان مردم روزه داری شیراز نماز ظهر را در مساجد جامع عتیق که از بناهای عمرولیث صفاری است با جماعت برگزار می کردند. جمعیت در این مسجد به حدی بود که شبستان بزرگ پر میشد و اضافه بر آن تمام صحنها را هم در بر می گرفت.
در آنها سالها از میکروفن و بلندگو خبری نبود . تعداد زیادی اقامه گو (مکبر) بین صفوف نمازگزاران می ایستادند و با صدای بلند تکبیر می گفتند.
نظر شما