۲۲ آذر ۱۳۸۳، ۱۳:۴۱

به همت پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي

نخستين نشست سلسله كرسي‌هاي نقد و نظريه‌پردازي برگزار شد

نخستين نشست از سلسله كرسي‌هاي نقد و نظريه‌پردازي با عنوان «مدل جديدي از معرفت‌شناسي» به همت گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در قم برگزار شد.

به گزارش  گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" به نقل از پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ، در ابتداي اين نشست كه با حضور اعضاي گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، جمعي از صاحبنظران و اعضاي انجمن علمي معرفت ‌شناسي برگزار گرديد، دكتر يثربي طي سخناني به تبيين نظريه خويش در باب معرفت‌ شناسي پرداخت. 

وي  با تأكيد بر اين كه ما در معرفت‌ شناسي احتياج به برداشتن گام‌هاي بلندي داريم كه با هدف جهاني‌شدن اسلام هماهنگ باشد گفت :  اسلام تنها دين جهان است كه تكيه‌اش بر عقل است و اين از افتخارات قرآن است كه در تمام قرآن يك اشاره به حيرت و سردرگمي نيست و تماماً اشاره به مضاميني همچون يعقلون؛ أفلا تبصرون؛ أفلا يشعرون؛ تشعرون؛ ليفقهوا؛ تدبرون؛ تذكرون و... دارد. ويژگي ديگر اسلام جامعيت آن است كه به اتكاء آن مي‌تواند از عدالت جهاني و حذف قدرت در روي كرة زمين دم بزند. بنابراين عقلانيت و جامعيت عصا و يد بيضاي اسلام است.

عضو هيأت علمي پژوهشگاه با اشاره به ضرورت بنا نهادن نوعي معرفت ‌شناسي كه پاسخگوي شبهاتي همچون غيرعلمي بودن گزاره ‌هاي ديني؛ غيرعقلي بودن و يا اصلاً جدلي الطرفين بودن مابعدالطبيعه و تسامح كثرت ‌گرايي باشد محور اصلي نظريه خود را بحث « يقين» دانست و افزود: ما بايد در تشخيص انواع يقين كار كنيم. نوعي يقين وجود دارد كه همة انسان‌ها از آن برخوردارند و من اين را زندان طبيعت‌ گونة بشر مي‌دانم، يك حالت طبيعي است كه همه به آن گرفتار هستند.  يقين نوع اول يقيني است كه هر شخصي در ساختن آن براي خود نقشي ندارد. اما يقين نوع دوم يقيني است كه انسان آن‌را شخصاً مي‌سازد. اسلام نيز بر يقين نوع دوم تكيه كرده است. قرآن در موارد متعدد افرادي را كه بدون تحقيق و تفحص و دستيابي به يقين شخصي بر دين آبا و اجداد خود مي‌مانند تحقير كرده است و اين از افتخارات اسلام است كه اصول دين را تقليدي نمي‌داند.

استاد دانشگاه علامه طباطبايي(ره) در ادامه افزود: براي اين كه از يقين نوع اول به يقين نوع دوم برسيم بايد شك را جدي بگيريم؛ همان شكي كه معتزله جدي مي‌گرفتند نه آن شكي كه غزالي جدي مي‌گرفت. من معتقدم كه الان در معرفت ‌شناسي به اين مسئله نمي‌پردازيم.  اين كه چه عاملي باعث شده تا ما شك را جدي نگيريم به ‌نظر من يك عامل، عامل احساسي است. يكي دلخوشي به وضع موجود است و يكي هم آسان‌طلبي است كه نمي‌گذارد ما شك را جدي بگيريم.

دكتر يثربي در بخش ديگري از سخنان خود اشاره كرد: ما در معرفت ‌شناسي از يك خوش ‌بيني آسيب‌ زا برخورداريم. اين خوش‌ بيني در دو جهت است : يكي اين كه ما معتقديم انسان مي‌تواند خيلي راحت كل جهان را بفهمد. اين از نظر آرماني هدف خوبي است و از افتخارات فلسفه است كه كل جهان را هدف قرار داده است. اما ما خيلي راحت خودمان را قانع مي‌كنيم. انگار ابن ‌سينا همه جهان را فهميده است. از نظر كمي و كيفي ما خوش‌بين هستيم. [همانگونه كه معتقديم راحت كل جهان را مي‌فهميم] خيلي راحت هم ياد مي‌دهيم.... بنابراين ذهن را بين علم و جهل مردد مي‌دانيم. ذهن يا جاهل است يا عالم.

دكتر يثربي در ادامه ، پيشنهاد خود را درخصوص معرفت ‌شناسي چنين بيان داشت : دو مكتب در مقابل هم وجود دارد كه ترسيم كرده‌ام : يكي مكتبي كه به هر بهانه‌اي ارتباط ما را با واقعيت مي‌برد. شكاكيت در اين مكتب قرار مي‌‌گيرد، يكي هم نسبي‌گرايي است كه همين تفكر را دارد، و مسئله ديگر « پديدار» است. اين كه مي‌گويد ما از واقعيت خبر نداريم. چيزي از خارج در ذهن ما قرار مي‌گيرد و ما در ذهنمان جهاني را سامان مي‌دهيم. مكتب ديگر اين است كه واقعيت هرچه هست من فوري همه‌اش را به ذهن خود مي‌آورم. اين مكتب هم ما را به همان اندازه از واقعيت دور نگه مي‌دارد. اما من در تحليل خودم معتقدم كه واقعيت با ما فاصله دارد، ليكن اين فاصله براي بشر پيمودني است. در اين پيمايش هر ارتباط ما يك ارزش نيست، مثلاً مي‌گوييم «انسان حيوان ناطق است» اين يك معرفت واقع‌نما است و بر اين اساس به نتيجه‌اي نمي‌رسيم. معرفت واقع ‌نما است و من به اين معتقدم. شما هر معرفتي كه داريد واقعي است؟ خير، اما در نهاد معرفت اين قدرت هست. من سه اصل بنيادين را در پيشنهاد خود مطرح كرده‌ام كه اگر آنها را نپذيريم اصلاً نمي‌توان شروع كرد: 1. من بايد بدانم موجودي به‌نام من هست؛ 2. واقعيتي اعم از من و بيرون از من هست؛ 3. من مي‌توانم با اين واقعيت ارتباط برقرار كنم.  البته در طرح مكتوب خود از اين سه اصل بنيادين دفاع كرده‌ام و بعد به ماهيت معرفت پرداخته‌ام.


وي افزود :  معرفت حاصل تعامل دو خود مختار است كه يكي عين و ديگري ذهن است. اين دو خودمختار چطور تعامل مي‌كنند. من داده‌‌هاي حسي را در اين تعامل جدي گرفته‌ام. اما داده‌هاي حسي معرفت نيستند. ما اصلاً معرفت جزئي نداريم. مثلاً اين كه مي‌گوييم «حسن تشنه بود آب خورد» در اينجا همه اينها كليت است. « آب»، « تشنه»، « خورد» و رابطه‌ها همه كلي است. حتي حسن هم نامي است براي آن مجموعه از بچگي تا آخر. ما در ذهنمان با جزئي كار نمي‌كنيم، ذهن ما خودمختار است و مي‌سازد. بنابراين ما براساس تحليل، براساس انعكاس واقعيت ولو ضعيف، براساس كاركرد ذهن ولو در معرض خطا به معرفتي مي‌رسيم كه من نام آن را « باور مطمئن» گذاشته‌ام. يعني باوري كه من با قرائن و تحليل‌هاي موجود و شواهدم به آن رسيده‌ام. اما اين باورهاي بشري را از يك جهت بايد هميشه زير نظر گرفت. بنابراين من يقين را، معرفت را قابل حصول مي‌دانم؛ اما ثابت و يكپارچه نمي‌دانم. معرفت رو به تكامل است و همچنين در معرض خطا است. و من در نهايت برمي‌گردم به يك اصل كه آن اصل شرط اساسي است و «كندي» هم به آن اشاره دارد. «كندي» در رساله‌هايش هرجا حكمت را تعريف كرده است گفته فهم جهان به‌قدر طاقت البشريه. من مي‌گويم به اين « طاقت» بايد توجه كرد. اين طاقت رو به افزايش است و ثابت نيست.

دكتر يثربي به طرحي در پشت سر اين معرفت‌ شناسي به‌عنوان پيشنهادي در روش مابعدالطبيعه اشاره كرد و افزود: خطرناكترين شبهه در اين زمينه همان شبهة جدلي الطرفين است و نكته ديگر پديدارشناسي است. براي دفع آن بايد بگوييم متافيزيك از فيزيك جدا نيست. ما جهان عيني را شاهد غيب مي‌گيريم.

وي در يك جمع‌بندي حقايق را به سه گروه حقايق عقلاني كه با قواي ظاهري اخذ مي‌شوند؛ حقايق وحياني و حقايق شهودي تقسيم نمود و ساده ‌‌ترين حقيقت را حقيقت وحياني دانسته و پيچيده‌ ترين حقايق را حقيقت شهودي برشمرد و افزود :  من مي‌خواهم حقايق وحياني را به‌عنوان حقيقت تلقي كنم.

در ادامه اين نشست حاضران به نقد و بررسي نظريه مطرح شده پرداختند كه ازجمله آقايان حسين‌زاده، خسروپناه، مصباحي و ابوترابي به طرح نكات خود پرداختند. از جمله نكات مطرح شده مي‌توان به موارد ذيل اشاره نمود:

1.اين طرح به دنبال ارائه طرح جديدي در معرفت ‌شناسي است، لذا لازم است نخست كاستي‌هاي طرح قدما تبيين شود. به‌نظر مي‌رسد كه ساختار اصل نظرية قدما مصون از نقد باشد. قدما چهارگونه معرفت پيشنهاد مي‌كنند: معرفت حقيقي بالمعني الاخص، يقين بمعني‌الاعم، علم متعارف و ظن الصادق. و گفته‌اند منظور ما از معرفتي كه ممكن‌الحصول است معرفت يقيني است، يقين هم به معناي اخص آن است.  اين تعريف در علوم پيشيني نظير رياضي، هندسه و فلسفه دين كارآيي دارد اما در علوم تجربي با دشواري‌هايي روبروست. امروز مسئله اصلي معرفت ‌شناسي ما بحث علم ما به جهان خارج است كه در اين طرح راهكاري براي آن پيشنهاد نشده است.

2. تئوري قدما در گزاره‌هاي هستي‌شناسي، انسان‌شناسي، معاد و پيامبرشناسي و همچنين در فلسفه اخلاق مفيد است اما در مسائل جزئي چنين نيست. يعني در گزاره‌هاي نقدي دين، جايي كه يقين به معني‌الاخص كارآيي ندارد تبييني ارائه نمي‌شود. مانند اين كه آيا متواترات مفيد يقين روانشناختي است يا مفيد يقين فلسفي است؟ به هر حال طرح حاضر در اين خصوص نيز تبييني ارائه نكرده است.

3. تعريف معرفت به « باور مطمئن» چگونه ارتباط ما را با عين محفوظ مي‌دارد؟ از طرفي تعريف شد كه ما به دنبال تعامل ذهن و عين هستيم. تعامل نيز كلمة مبهمي است كه جاي بررسي دارد. بايد ببينيم كه باور مطمئن چگونه مي‌تواند معرفت داشته باشد.

4. پيشنهاد مي‌شود كه در اين رويكرد، ابتدا معرفت تعريف شود و قيودي كه در اين تعريف ارائه مي‌شود تبيين گردد و آنگاه بحث شود كه چگونه مي‌توان اين معرفت را در دين و علوم تجربي به دست آورد.

5. در اين طرح به دو يقين اشاره شد. يكي يقيني كه بين همة افرادي كه ادعاي معرفت مي‌كنند مشترك است و ديگري يقيني كه ما خودمان به‌دست مي‌آوريم. لازم است تا عناصر اصلي اين دو يقين بيشتر تبيين شود تا تمايز آنها بيشتر مشخص گردد.

5. آيا در اين طرح عنصر شك به‌عنوان يك عنصر ارزشي برشمرده شده است؟ و منظور از شك چه نوع شكي است؟‌ آيا شك روانشناختي است يا شك دستوري؟ به‌ نظر براي رسيدن به آن يقين مدّ نظر طرح به يك شك معرفت‌ شناختي نياز داريم.

7. از جمله عواملي كه ما در معرفت‌ شناسي خودمان شك را جدي نگرفته‌ايم مي‌توان به ارتقاء سطح نياز معرفتي نيز اشاره كرد.

8. هدف در اين طرح اين است كه معرفت ديني براي كساني كه مؤمن به يك حقيقت هستند تأمين شود و اين مسئله طرح را محدود مي‌كند. با اين ديد چه‌ بسا نتوان معرفت ‌شناسي را به‌طور مطلق و به‌صورت علمي پي گرفت و نكته مهم اين است كه اگر ما در باورهاي ديني باور مطمئن را كافي دانستيم، آيا مي‌توانيم به‌ صورت كلي معتقد به كفايت باور مطمئن باشيم؟ يا اگر در داده‌هاي تجربي نتوانستيم به يقين مضاعف برسيم، آيا مي‌توانيم به ‌صورت عام حكم كنيم؟

9. نقدي بر گذشتگان در طرح ارائه شد مبني بر اين كه آنها با طرح عنوان يقين مضاعف يا مسئله ماهيت خواسته‌اند مسائل معرفت‌ شناسي را حل كنند. ليكن به‌ نظر چنين نمي‌رسد و دغدغه‌هاي اصلي فلاسفة اسلامي را بايد در كتب منطقي پيدا كرد و نه در مباحث هستي‌شناختي.

10. براي طرح يك نظريه جديد لازم است ديدگاه‌هاي قبلي مورد توجه قرار گيرند. البته در اين مسئله فقط ديدگاه سنتي مطرح نيست و ديدگاه‌هاي زيادي وجود دارد كه بايد مورد توجه باشند. همچنين بايد توجه داشت كه در معرفت ‌شناسي بايد اركان منسجمي وجود داشته باشد كه تمام اجزاء را در بر گيرد و بر تمام اجزاء تأثيرگذار باشد.

11. در طرح ، نوعي رئاليسم مطرح شده كه البته پيشتر هم توسط علامه طباطبايي(ره) مطرح شده است. لذا لازم است ما از نوعي رئاليسم دفاع كنيم كه با توجه به نياز روز بتواند اضلاع متفاوت بحث را مورد توجه قرار دهد و مسائل زيادي را حل كند.

12. ابهام‌‌هايي در سخنان مطرح شده وجود داشت كه نياز به تبيين دارد. از جمله اين كه مفهوم اينكه «همة باورها خطاپذير هستند» چيست؟ آيا شما به اصطلاح معرفت ‌شناسان امروزي خطاپذيرگرا هستيد؟ ارتباط تكامل در معرفت با ديگر عناصر طرح مانند يقين و خطاپذيري چيست؟ و...  .

13. اصول بنيادين طرحي كه ارائه شد درواقع در مدل معرفت ‌شناسي قدما هم وجود دارد بنابراين لازم است تا يك بازنگري كلي شود تا يا اصولي جديد بنا نهاده شود و يا اصولي بر اصول فعلي افزوده شود و يا در فروعات و شاخه‌هاي فرعي محورهاي جديدي مطرح شود.

14. تقسيم يقين به يقين‌هاي خام (اولي) و يقين‌هاي پخته (يقين‌هايي كه خودمان مي‌سازيم) اساساً داراي اشكال است. به‌نظر مي‌رسد يقين‌هاي اولي بايد تركيبي از يقين‌هاي خام و پخته باشد و گرنه چطور مي‌توان به يقين‌هاي پخته رسيد؟

در پايان اين نشست علمي، دكتر يثربي ضمن تشكر از پيشنهادها و انتقادهاي حاضران تأكيد داشتند كه برخي از مسائل مطرح شده در طرح مكتوب مورد توجه بوده و برخي هم مورد مطالعه و مداقه قرار خواهد گرفت.

کد خبر 138231

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha