محسن دامادی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی "خانواده ارنست" که با تازگی در نوبت اکران قرار گرفته است ضمن بیان این مطلب در خصوص وضعیت فیلمنامه نویسی و مسائل و آسیب هایی که این بخش از حرفه سینما با آن مواجه است در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: در بیست سال گذشته، شاید دویست بار زبانی به این پرسش پاسخ داده ام، این بار بجای بیان مطالب نظری، اجازه بدهید به بهانه اکران فیلم خانواده ارنست که همین روزها قرار است نمایش داده شود، پاسخی عملی بدهم، شاید بیشتر به کار بیاید.
وی در ادامه افزود: من سال هفتاد با نگارش فیلمنامه "آپارتمان شماره سیزده" وارد حرفه فیلمنامه نویسی شدم، هفده سال بعد با ساخت فیلم " یک اشتباه کوچولو" کارگردانی را تجربه کردم. فیلمی که هر کس از دستش آمد، تغییری در موضوع، محتوا و حتی تدوین آن داد، به هرحال راهی بود که شروع کرده بودم. در نوشتن، همیشه مهم تر از پیروی از تکنیک و تقلید، به آنات درونی خودم تکیه داشتم و دارم و چندان هم پیگیر بازار مطبوعات و نقد نبودم، که آنها بیشتر از شباهت و تکرار فیلم ها و سوژه ها شکایت می کنند.
وی افزود: شاید خواندن همین شکایت ها موجب شد بنا به ایده ای، پس از خواندن کتاب ارنست هولتسر، فیلمنامه خانواده ارنست را نوشتم و برای بداعت موضوع و ایجاد فرم متفاوت در شکست های زمانی و روی عادت دیرین، فیلمنامه را بیش از ده بار بازنویسی کردم و به بنیاد فارابی دادم. آنجا و از ابتدا جز تعریف نشنیدم، حتی یکی از اعضای شورا روی موبایلم پیامی محبت آمیز فرستادند. تا اینجا برای رسیدن به فیلمنامه ای درست، ملی و غیرتکراری درست آمده بودم.
این فیلمنامه نویس در ادامه با اشاره به مراحلی که برای ساخت فیلمنامه خانواده ارنست طی کرده گفت: مرحله بعد همراهی تهیه کننده بود که او هم پیدا شد و نیاز داشت روی حمایت مالی فارابی حساب کند و به پنجاه میلیون وام رضایت داشت و تقاضا کرد. از آنجائی که همیشه پس از تعریف و تمجید های فراوان، باید منتطرشنیدن "اما..." باشیم، ما نیز با اما... آنقدر حرف های متفاوت و گاه متناقض از مدیرانی که پیوسته عوض می شوند شنیدیم، که گفتنی نیست.
دامادی افزود: تهیه کننده و بنده در طول یک سال، موفق به زیارت مدیرعامل وقت بنیاد فارابی جناب دکتر شاه حسینی نشدیم. به هر حال، فیلمنامه که مشمول تعریف و تمجید و تمحید بسیار شده بود، همان زمان که فیلم نامه ای چند میلیارد تومان بودجه از فارابی گرفت، فیلمنامه ارنست حتی پنجاه هزار تومان هم وام نگرفت. با نا امیدی از مدیران و مسئولانی که هر کدام در دلسوز بودن برای فرهنگ و هنر و مبارزه با سلطه فرهنگی بیگانه روی دست هم بلند می شوند، فیلمنامه را چند دوستدار بی هیاهوی فرهنگ ایران حمایت کردند و فیلم خانواده ارنست ساخته شد.
دامادی افزود: با شتاب تهیه کننده برای رساندن فیلم به جشنواره، با تدوین شتابزده و صداگذاری نادرست، فیلم به سالن نمایش جشنواره رفت. نخستین و تنها نمایش آن همراه بود با پرده های جابجا چسب خورده، که بنده و آپاراتچی سالن میلاد نتوانستیم سر و ته آن ها را پیدا کنیم و نمایش فیلم قطع شد. مسئولان قول دادند دوباره در جشنواره نمایش دهند که این وعده هرگز عملی نشد و بنده هم سکوت کردم، چون اهل هیاهو نبوده و نیستم. پایان سال گذشته مجال و پولی فراهم شد، تا شتابزدگی های تدوین و صداگذاری فیلم برطرف شود و حاصل اینکه فروردین ماه امسال، فیلم با سروشکل تازه و به گفته ی دوستان، بسیار متفاوت، آماده و برای بخش مسابقه جشنواره بین المللی کیش انتخاب و لاله اسکندری بازیگر این فیلم، نامزد بهترین بازیگر این جشنواره شد.
کارگردان فیلم یک بوس کوچولو در ادامه گفت: حالا باید وارد میدان پخش می شدیم. خوشبختانه با حضور اندک انسان های شریفی که هنوز هستند و در بخش تصمیم گیری برای اکران حضور داشتند، برای پایان مهرماه اکران گرفتیم. به محض اینکه این موضوع اعلام شد، یکی دو تن از روزنامه داران و نوقلمان، با عبارت های عجیب و غریب به استقبال آمدند. مانند " قصه یک راننده تاکسی است... " که در تمام فیلم حتی یک پلان از تاکسی نیست و نویسنده مطلب ظاهرا فیلم را هم دیده؛ یا " گفتنی است این فیلم سه سال قبل تولید شده... و در طرح حمایت از دفاتر کمتر فعال پخش می شود..." که زمان تولید نادرست و نوع خبرسازی منفی بود. یا "گفتنی است که فیلمی سفارشی است..." که فریاد تهیه کننده را که حتی پنج هزارتومان از هیچ سفارش دهنده دولتی نگرفته بود، به آسمان برد.
دامادی اضافه کرد: اگر آنچه مطرح می شد، صرفا اشتباه بود، سکوت می کردم. اساسا نمی دانم طبق قانون می شود مطلبی بدون قید نام نویسنده منتشر شود؟ یا کافی است نشریه بداند چه کسی نوشته، یا وقتی نوشته ای بدون نام نویسنده منتشر می شود، یعنی موضوع سیاست آن نشریه است؟ حالا پشت صحنه موضوع چیست؟ چرا خبرسازی منفی؟ من که به کار خود مشغولم، فیلمنامه ای در باره دوست داشتن ایران نوشتم و به دشواری ساختم، این چه شیوه ای برای معرفی است؟ با سیاست های سینمایی مخالفید؟ از معاونت و مدیرکل این دوره خوشتان نمی آید، طرفدار دوران دیگری هستید؟ آیا درست است کار کسی را بهانه کنید، تا با دیگران دشمنی و مخالفت کنید؟
بگذریم، در باره فیلمنامه پرسیدید، پاسخ من از حدود فیلمنامه خارج شد، اما مگر مقصد نهایی فیلمنامه، نمایش نیست! در آنچه نوشتم سرنوشت فیلمنامه پس از عبور از گردنه ها، رسیدن به اظهار نظرهای ناجوانمردانه است. بنده به روزنامه نگاران و منتقدین فهیم میهنم از صمیم قلب احترام می گذارم، آنهایی که به شرافت حرفه ای خود پای بندند و در مسابقه دارا بودن، ولو به هر قیمتی شرکت نمی کنند، تا راستی، درستی و اخلاق و فضیلت ایرانی افسانه نشود.
محسن دامادی در پایان افزود: اما حیف است که پایاننِ حرف هایمان به نتیجه ای عملی نرسد، در طول زمانی که عمر من از پی ارنست گذشت، یکی از فیلمنامه نویسان، به حکایت خودش، سه فیلمنامه فروخت، یکی به تلویزیون و با کپی از یک فیلم انگلیسی، دو تا در سینما، که یکی از آنها را از یک فیلم ایتالیایی وام گرفته بود و دیگری را از یک فیلم قبل از انقلاب کپی کرده بود و گفت به سلامتی همه را خوب فروختم. حالا اگر در این شرح و بیان تجربی و عملی، مشکل فیلمنامه را پیدا کردید برای خوانندگانِ خود بنویسید، در غیر این صورت، بگذارید در روی همین پاشنه بچرخد.
نظر شما