به گزارش خبرنگار مهر، حاشیه نشینی نامی آشنا برای متخصصان فن شهرسازی و شهرنشینی است و هم اکنون در بسیاری از شهرها بحث حاشیه نشینی به یکی از مشکلات تبدیل شده است و در این میان کلانشهر کرمان نیز نتوانسته است خود را از این پدیده دور نگاه دارد.
این پدیده که ناشی از خشکسالی، زمین لرزه و آرزوهای شیرین برای رسیدن به زندگی بهتر است هم اکنون زور آبادهایی را در حواشی کرمان ایجاد کرده است که به مرکز معضلات اجتماعی و امنیتی تبدیل شده اند.
اما حاشیه نشینی در شهر گسترده کرمان هنوز بعد از گذشت سالها از تعیین محدوده های واقعی شهری، روز به روز گسترده تر می شود که بدون شک یکی از دلایل استقبال از این مراکز جمعیتی غیر مجاز ارائه برخی خدمات از جمله آب و گاز به حاشیه نشینان بوده است که زمینه را برای گسترش حاشیه نشینی در کرمان فراهم کرده است.
علی رغم توجه تمام فرمانداران شهرستان و مسئولین ارشد استان کرمان نسبت به سامان بخشی این پدیده، همچنان شاهد پیوستن جمعیت زیادی از هم استانیها و حتی از استانهای مجاور برای زندگی در شهر کرمان هستیم که اغلب این جمعیت در محدوده های حومه ای شهر استقرار می یابد.
محدوده اطراف پایانه مسافربری کرمان هنوز پر است از افرادی که با خریداری زمین از زمینخواران بزرگ صاحب خانه شده اند و حق خود را در دفاع از مسکن خود می دانند و به همین دلیل از هر شرایطی برای ساخت یک سرپناه حتی نصفه و نیمه استفاده می کنند.
ساخت شبانه و دسته جمعی و استفاده از تمام نیروی خانواده برای ساخت و ساز و مبارزه با پلیس ساختمان شهرداری و نیروی انتظامی عادت این مردم شده است و زور آبادی کنار زور آباد دیگر تبدیل به بیغوله ای چسبیده به شهر کرمان می شود.
انتهای جاده خاکی که به پایانه نیمه ساز مسافربری کرمان منتهی می شود مملو از خانه هایی است که تنها به قصد فراهم شدن سرپناه و سقف یک خانه سرپا شده است و مصالح به کار رفته حداقل مصالح ساخت یک خانه یعنی سیمان و آجر است و در برخی از این واحدها حتی سیمان نیز به کار نرفته است و از بلوک های سرهم شده برای ساخت دیواره و از ایرانیت برای سقف استفاده شده است و از داخل نیز با یک لایه کاه گل تبدیل به خانه ای هرچند نا امن اما سرپناه شده است.
آرزوهایی که در حواشی شهر به باد می رود
یکی از این خانه های سرهم بندی شده را برای مصاحبه انتخاب می کنم باور کردنی نیست یک اتاق وسط دشتی از نخاله های ساختمانی و خاک های چندین ساله دشت کرمان جایی است برای زندگی با نام زندگی شهری که بیشتر به زندگی در خرابه ها شبیه است.
اولین چیزی توجه را جلب می کند دیش ماهواره ای است که زنگ زده است و در بین یک سه دیواری کوتاه خودنمایی می کند فکر می کنم شاید مثل بقیه وسایل زندگی که بیرون گذاشته اند خراب است اما سیم سفید رنگ آن نشان از فعال بودن دارد!
درب خانه زیر پرده کهنه ای پوشیده شده است و مجبورم به اولین شی آهنی که یک آبگرمکن خراب است بزنم تا صاحب خانه که زن جوانی با ظاهری ساده است بیرون بیاید.
خودم را خریدار زمین معرفی می کنم تا بیشتر به جواب برسم اینجا کمک به خریداران زمین از نوع کمک های همگانی محسوب می شود!
زمین خانه اش را از فردی به نام راهدار گرفته است و هنوز حصار خانه را نکشیده اند و خانه بیشتر به اتاقکی تنها در میان بلوکهای رها شده شبیه است.
اتاقکهای نیمه سازی که خانه محسوب می شوند
وی می گوید: تازه از اجاره داری بیرون آمده اند و حاضر نیست برگردد و غرغرهای صاحبخانه را تحمل کند.
دو سال است اینجا و در بین این همه خاک و زباله ساختمانی زندگی می کند.
تمام خانه های اطراف چون برج های فروریخته ای بدون حفظ کوچه در کنار هم خوابیده اند.
می پرسم پس کوچه کجاست به زمین کناری اشاره می کند و می گوید: صاحب زمینها به فردی که این اتاقک را ساخته گفته زمین در جای دیگری به تو می دهم اینجا را بده کوچه کنم اما صاحب اتاقک قبول نکرده در نتیجه صاحب زمینها مجبور است اینجا را بن بست کند!
خنده ام می گیرد چقدر راحت یک زمینخوار تعیین محدوده و تفکیک شهری را انجام می دهد اگر یکی از مسئولین مربوط این حرفها را می شنید چه حسی پیدا می کرد.
دیوار روبرو حالت مارپیچ پیدا کرده و ردیف های آجر بدون هیچ نظمی رو هم ردیف شده اند تعجب می کنم.
اینجا کسی برای آب و برق پول نمی دهد
زن جوان می گوید: آب و برق را مثل بقیه مردم تهیه می کند وقتی می پرسم یعنی چگونه؟ می گوید: از تیر برق سیمی داخل خانه کشیده ایم و آب هم لوله کشی شده است، توجهم به لوله سبزرنگی که مشخص نیست از کجا آمده جلب می شود لوله ای که آب را راحت و بدون هزینه به این خانه بی در و پیکر آورده است.
پس قیمت آب و برق را چگونه می دهی، با خونسردی خاصی می گوید: پول نمی دهیم هیچ کس اینجا پول آب و برق نمی دهد.
زن جوان قیمت زمینی که می خواهم بخرم را می پرسد و اینکه از چه کسی می خواهم زمین بخرم، فورا اسمی که از قبل در محل شنیده بودم گفتم با تعجب می گوید: علی دراز که دیگر زمین فروشی ندارد و بعد ادامه می دهد: حالا چقدر پول بابت زمین می خواهد وقتی رقم دو میلیون برای هر قصب را شنید گفت: خوب کنار ترمینال قیمت کارشناسی شده 800هزار تومان برای هر قصب بدهی که بهتر است.
از همه اطلاعاتی که درباره قیمت زمین دارد می دانم تمام پیچ و خم های خرید مسکن را رفته است تا به اینجا رسیده است.
برق کشی به سبک تار عنکبوت
مجبوریم بقیه مسیر را از بین راهروهای کوچه مانند تنگ با موتور پشت سربگذاریم، راسته کوچه مانندی که وارد آن می شوم در کمال تعجب مملو از نخاله هایی در حجم بیشتر و سیم های برق است که به قول راهنما مانند خانه عنکبوتی برق را از تیر اصلی به خانه های آلونکی این مردم برده است بدون اینکه کسی بخواهد کنتور بزند و یا پول برق بدهدبا یک کابل برق را به خانه خود برده است.
یک خانه آلونکی دیگر با سرعت و توسط حداقل ده مرد کاری در حال بالا آمدن است نمی دانم کدام قسمت خانه را می سازند فقط هیچ وسیله ای برای ترازبندی و مرتب شدن دیوارها نمی بینم شاید دیواری شود مملو از کجی و سستی و فردا با یک زلزله کوچک برسر اهالی آوار شود.
یک خانه آلونکی دیگر با سرعت و توسط حداقل ده مرد کاری در حال بالا آمدن است نمی دانم کدام قسمت خانه را می سازند فقط هیچ وسیله ای برای ترازبندی و مرتب شدن دیوارها نمی بینم شاید دیواری شود مملو از کجی و سستی و فردا با یک زلزله کوچک برسر اهالی آوار شود
|
خانه هایی که اغلب در یک روز بالا می آید و حتی گاها یک روزه ساخته و زندگی در آن شکل می گیرد زندگی یک زوج جوان که تازگی ازدواج کرده اند یا یک مستاجر که تازه از شر صاحبخانه رها شده اند. خاکی که در محله وجود دارد بسیار نرم و با هر وزش بادی حجم زیادی از آن به هوا بلند می شود، چهره زنهای اینجا مملو از لکه های آفتاب سوختگی و مردها با پیشانیهای پر از چروک و شاید قیافه ای معتاد گونه در حال گذران زندگی هستند.
زن جوانی که حدود شش سال است در این محله و نزدیک به پایانه مسافربری زندگی می کند می گوید: مشکلی که وجود دارد این است که مشخص نیست ما جز شهر کرمان هستیم یا روستای الله آباد! تمام خانه های این محدوده را گاز رسانی کرده اند و آب لوله کشی نیز چند سالی است در محل وجود دارد اما برق هنوز به کسی نداده اند البته اغلب اهالی کنتور برای خود گذاشته اند اما پول برق کسی نمی دهد و اداره برق هم اصلا نیامده سرکشی کند.
یکی از اهالی چند تیربرق تا این کوچه کناری آورده و حالا فشار برق بهتر از قبل است، قبلا اینجا یخچال و تلویزیون زیاد می سوخت چون افت برق زیاد داشتیم.
وی ادامه می دهد: وقتی برای مشکل برق به جایی مراجعه می کنیم می گویند شما جز دهیاری الله آباد هستید و وقتی به دهیاری مراجعه می کنیم می گویند این محدوده جز شهر است.
وی می گوید: چند سال قبل دهیاری اسلامی نامی بود که مشکلات مردم را درست و حسابی می دانست و کمک خوبی برای مردم بود اما کسی دیگری را به جای وی گذاشتند و هنوز یک سال از آمدن دهیاری بعدی نگذشته بود که دهیار جدید را چند ماه قبل گذاشته اند ، نمی دانیم با چه کسی باید مشکلاتمان را حل کنیم هیچ کس اینجا پابند نیست.
درباره وضعیت زباله ها می پرسم، می گوید: هر هفته سه روز شهرداری در خیابان جلویی زباله ها را جمع می کند ماهم زباله هایمان را می بریم و آنجا می گذاریم.
باورم نمی شود خیابان جلویی جا به جا پر است از باقی مانده زباله های رها شده که چهره بسیار بدی به این قسمت داده اند و اینجا یکی از دو جاده ای است که می توان به مقصد راه آهن مسیر را طی کرد.
حاشیه نشینی از اجاره نشینی بهتر است!
ردیف سیم هایی که به صورت دسته ای بسته شده و از یک تیر بزرگ هدایت می شود نشان از مصرف برق غیر مجاز دارد و تیرهایی که مشخص نیست به چه دلیل توسط اداره برق در جای جای این منطقه رها شده اند اما برق دار هستند، مردم را برای این استفاده غیر قانونی مجاب کرده است.
کمی جلوتر متوجه می شوم علت برق رسانی کوره های آجر پزی هستند که زمانی محل کار و فعالیت و تولید مصالح بوده اند که اکنون همه این کوره ها تعطیل شده اند.
هیچ یک از اهالی علاقه ای به طرح مسکن مهر ندارد و می گویند: 14میلیون تومان اگر پول داشتیم خودمان زمینی در محدوده شهر پیدا می کردیم که این همه دردسر و دوری از آبادی را نداشته باشد.
آقای جوانی که تازگی صاحب خانه شده است می گوید: فکر می کنید اهالی اینجا چگونه خانه دار می شوند، معمولا صاحب این خانه ها زوج های جوان هستند که به محض ازدواج هدایای ازدواج خود را نقد کرده و دوسه میلیون می دهند برای خرید زمین وسپس هر ماه یا چند ماه یک بار چند صد هزار تومان روی زمین خرج می کنند و کل خانه ای که می سازند عمرا به 7میلیون نمی رسد مگر اینکه بخواهند سرامیک و سفید شود.
وی ادامه می دهد: خانه های مسکن مهر آپارتمانی است که مشکلات خاص خود را برای زندگی دارد و تازه بسیار کوچک است و بالا و پایین رفتن از پله های این ساختمانها نصف عمرمان را هدر می دهد.
اغلب مردم این منطقه از روستاهای اطراف آمده اند اما درست که دقت می کنم خیلی از این افراد باسواد متوسط و جوانانی هستند که تازه متاهل شده اند.
از هرکسی می پرسم چرا حاشیه نشینی، فورا می گوید: بروید محله های بالای این محل و نزدیک به بهشت زهرا و انتهای شهرک بهرامی را ببینید آن وقت می فهمید حاشیه نشین به چه کسی می گویند، شاید دوست ندارند در تیرس رسانه ای باشند و شاید دوست ندارند به چشم غیر مجاز به آنها نگاه شود.
با دنیایی از سوالات و ابهامات برمی گردم، نزدیک کمربندی شهر هستم آسفالت و فقط آسفالت این منطقه کلی از نازیبایی ها را حذف کرده است و تمیزی را به شهر داده است در حالیکه محله های یاد شده در دنیایی از خاک های چندین ساله و نخاله هایی که به راحتی محل زندگی انواع پشه ها و حشرات... است، غوطه ور است وهیچ بهداشتی برای آنها مهیا نیست.
...........................................
گزارش از مرضیه سادات حسینی
نظر شما