دکتر احد فرامرز قراملکی در مورد کارکردهای فلسفه در دنیای امروزبه خبرنگار مهر گفت: فلسفه از آغاز پیدایش ماهیت دو وجهی داشته است. یک جنبه نظری و یک جنبه نیز عملیاتی.
وی افزود: امروز فلسفه تنها به بحثهای انتزاعی مربوط نمیشود بلکه در راهکارهای عملی زندگی فردی و جمعی ما بکار میآید. دوم اینکه فلسفه تبدیل به یک دانش مشاورهای برای حل و فصل مسائل بنیانی در تمام زمینهها شده است. غالبا کسانی که در دانشهای مختلف توانستند تحولات عظیمی ایجاد کنند بنمایههای فلسفی مؤثری داشتند.
وی گفت: بنابراین امروز فلسفه در همه شئونات زندگی انسانها وجود دارد. امروزه ما به توسعه ذهنی انسانها و بالا بردن توان ذهنی آنها بیشتر از گذشته تکیه میکنیم زیرا این کار منشأ بسیاری از تحولات در شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میشود.
قراملکی در مورد شاخصههای مهم فلسفه اسلامی نیز اظهار داشت: فلسفه اسلامی بر خلاف کلام اسلامی دانش واسطهایی بین وحی و مخاطبین وحی نیست اما دانشی است که در تمدن اسلامی با استفاده از ریشههای یونانی توانست تحول یابد و با استفاده از یک پارادایم حاکم در تمدن اسلامی در بیاید. خدا محور بودن یکی از شاخصههای مهم آن است . نزد فیلسوفان اسلامی هستی شناسی و جهان شناسی بر مبنای خداشناسی تأسیس شد. الگوی مباحث فلسفی ایشان تأملات الهیاتی به معنای اخص آن است.
رئیس گروه اخلاق حرفهای دانشگاه تهران ادامه داد: چالش میان کلام و فلسفه یکی از ویژگیهای دیگر فلسفه اسلامی است که حاصل آن به رشد و تحول هر دو دانش کمک کرده است. ویژگی دیگر این است که فلسفه اسلامی توانسته یک نگرش وجود شناختی را در عرصههای مختلف مثل انسانشناسی و طبیعت شناسی قرار دهد. ویژگی دیگر تعامل و رابطه بسیار مهمی است که بین عرفان و فلسفه در دوره اخیر بوجود آمده این تعامل از دوره ابن سینا در فصل دهم اشارات قابل مشاهده است و بوسیله ملاصدرا بسط اصلی آن صورت میگیرد.
قراملکی موانع اصلی ورود فلسفه اسلامی به زندگی روزمره را زبان خاص و خیلی تخصصی این فلسفه دانست که باعث میشود بسیاری که فلسفه میآموزند بپندارند تفکر فلسفی و فلسفه ورزی میکنند در حالیکه به داد و ستدهای چند مجهولی الفاظ میپردازند. این مانع سبب میشود یک اشباع کاذب در افراد بوجود بیاید و فلسفه ورزی را با زبان آوری فلسفی در میآمیزند.
وی اظهار داشت: مانع بعدی عدم توجه به مصداقهاست. فلسفه اسلامی فلسفه حل مسائل در وضعیت خاص نیست یعنی معطوف به وضعیت خاص نیست، نمیتوانیم مسائل را در موقعیتهای خاص تحلیل کنیم و این باعث شده آدم احساس کند این فلسفه با زندگی و روابطمان هیچگونه ارتباطی ندارد بلکه یک اوقات بی کاری میخواهد که به بسط ذهنی خود بپردازیم. سبب میشود توانایی فلسفه اسلامی را در گشودن مسائل نیازماییم و تصور کنیم که این توانایی از اساس وجود ندارد.
این محقق و پژوهشگر فلسفه اخلاق در مورد راههای جاری کردن فلسفه اسلامی در زندگی مردم گفت: فلسفه اسلامی اگر خوب آموخته شود در درجه اول نگاه، نگرش و تصور فرد را از خود و هستی و طبیعت عوض میکند و این نگاه ریشه پنهان مناسبات فردی و اجتماعی است یعنی این مناسبات چه خوب و چه بد، ریشه در نوع نگاه ما دارند و فلسفه اسلامی میتواند این نوع نگاه ما را عوض کند.
قراملکی در پایان تصریح کرد: معمولا آموزشهای سنتی فلسفه، بگونهای است که افراد فارغ از زندگی به حل مسائل فلسفی مینشینند در صورتیکه اگر این آموزش را برعکس کنیم و با به میان آوردن موقعیتهای معین این توان فلسفی را به گونهای آموزش دهیم که فرد فراگیر فلسفه بتواند توان گره گشایی از مسائل خود را هم داشته باشد در این صورت میتوان فلسفه را به بطن زندگی مردم جاری و ساری ساخت.
نظر شما