از نزديك ترين كساني كه در كنارتان هستند در مورد ايران سوا ل كنيد؛ احتمالا يك پاسخ جامع و كامل دريافت نخواهيد كرد.
اما از آنها درمورد سينماي ايران سوال كنيد در اين صورت احتمال اينكه پاسخ كاملي به شما دهند افزايش مي يابد. دراين ميان اگر از آنها در مورد بهترين كارگردان ايران سوال كنيد احتمالا تمامي آنها از "عباس كيارستمي "برايتان سخن مي گويند.
"كيارستمي "در حال حاضربه عنوان مهمان ويژه جشنواره فيلم در ملبورن به سر مي برد ( اين نخستين باري است كه او دراستراليا حضوردارد) و تعدادي از آثارش به نمايش عمومي در مي آيند.(او تنها ايراني نيست كه فيلمهايش به نمايش در مي آيند بلكه امسال پانزده فيلم از ايران در جشنواره حضوردارند.)
"كيارستمي" در حقيقت طليعه دار موجي است كه از آن به عنوا ن "موج جديد سينماي ايران " نام برده مي شود.
او يكبار در نظرسنجي مجله فيلم به عنوان مطرح ترين كارگردان دهه نود معرفي شده و جايگاهش را به عنوان فيلمساز، فيلمنامه نويس، تدوين كننده ، تهيه كننده و فيلمبردار مطرح اين سرزمين اثبات كرده است.
"كيارستمي " در واپسين فيلمش تحت عنوان "ده" (محصول سال 2002 ) شخصا تمامي اين كارها را انجام مي دهد.
اين فيلمساز در سن شصت وسه سالگي ديگر يك چهره جوان نيست.او از اواخر دهه شصت(ميلادي) ساخت فيلم را آغاز كرد
كيارستمي: زمانيكه يك درخت را از ريشه اش درآورده و به منطقه ديگري منتقل مي كنيد ديگر ميوه به بار نمي آورد و حتي اگر ثمري داشته باشد ، اين ميوه به خوبي ميوه اي نيست كه در مكان اصلي اش به وجود مي آمد |
اما در اواخر دهه هشتاد بود كه فيلمهايش در اروپا به نمايش درآمدند.
سرانجام نمايش فيلمهاي "زندگي ادامه دارد"(1992) و "درختان زيتون" (1994 ) در دهه نود برايش مخاطبان بيشتري رادرغرب به ارمغان آورد.
فيلمهاي " كيارستمي " به منزله خطوط مبهمي ميان آثارمستند و تخيلي به شمار مي آيند.احتمالا اين تلفيق موفق بيش از پيش درفيلم "نماي نزديك " (1990 ) مشاهده مي شود.
اين اثر مستند داستان فردي را روايت مي كندكه علاقه وافري به آثار سينمايي دارد و خانواده اي از طبقه متوسط جامعه را مجاب مي كند كه او "محسن مخملباف"، فيلمساز نامي ايران است.
فيلمهاي "كيارستمي"غالبا با موضوعات ساده سروكاردارند با اين وجود او سبك پيچيده اي را براي روايت داستانش انتخاب مي كند: كودكي در صدد يافتن دوستش است تا دفترچه اش را به و ي بازگرداند(خانه دوست كجاست 1987) ، پيامدهاي زلزله (زندگي وديگر هيچ 1992) ، زماني كه در انتظار مرگ يك زن سالخورده و بيمارسپري مي شود ( باد مارا خواهد برد1999) و ديالوگي كه دريك اتومبيل شكل مي گيرد و تمامي آنها از طريق داشبورد اتومبيل ضبط مي شود ( ده 2002).
از سوي ديگرفيلمهاي "كيارستمي "به بيننده اجازه مي دهند كه در فيلم شركت كند.
او به شما به مثابه يك بيننده فرمانبردار نمي نگرد تا نوع انديشيدن واحساس كردن را به شما ديكته كند بلكه يك موقعيت ويا پنداره رابه بيننده نشان داده و به او اجازه مي دهد آنچه را كه دوست دارد ازآن استنتاج كنيد.
اين همان سبكي است كه برايش جايزه نخل طلاي كن ( درسال 1997 براي فيلم طعم گيلاس) و جايزه ويژه هيات داوران را( درسال 1999 براي فيلم باد مارا با خود خواهد برد) در جشنواره فيلم ونيز به ارمغان آورد.
او درسال 1997 ازسوي يونسكو مدال فليني را به پاس خط مشي شگفت انگيزش دريافت كرد.از همين روست كه از وي به عنوان الهام بخش فيلمسازان جواني ياد مي كنند كه راهش را دنبال كرده اند.
اما "كيارستمي" مي گويد:" به نظر من مهمترين تفاوت ميان من و ساير كارگردانهاي ايراني دراين امر خلاصه مي شود كه من فيلمسازي را زودتر آغاز كردم.علي رغم اين حقيقت كه من مسن ترهستم و تجربه بيشتري دارم ، كارگردانهاي جوان بسياري در ايران هستند كه فيلمهاي خوبي مي سازند."
او از ذكرنام آنها پرهيزكرده و مي گويد:"شايد نام آنها را فراموش كرده باشم ويا اينكه ذكر نام آنها اين احساس را به ديگران بدهد كه يكي مهمتراز ديگري است."
زمانيكه از او پيرامون "جعفرپناهي "(كسي كه به هنگام توليد فيلم دستيارش بود) سوال شد، او سرشار از تحسين بود."پناهي " سه فيلم راساخته وبا چهارمين (دايره) به شهرت رسيد.
"كيارستمي " درمورد اين كارگردان مي گويد:"او يك فيلمساز پرشوراست و تمامي انرژي اش را معطوف ساخت فيلم مي كند .علاوه براين دنيا رااززاويه فيلمها مي نگرد."
"پناهي" امسال جايزه ويژه هيات داوران جشنواره كن رابراي فيلم "طلاي سرخ "از آن خود كرد.
با وجوديكه "كيارستمي " فيلمنامه اين اثررا به رشته تحريردرآورده تا به حال تمامي فيلم رااز ابتدا تا انتهامشاهده نكرده است.
"كيارستمي "از چهره هاي غيرحرفه اي مي خواهد كه نقش خود را در فيلمها بازي كنند.او براين باوراست كه اين مسئله فيلمهايش را آكنده از رئاليسمي مي كند كه درغير اين صورت خلقشان بعيد به نظر مي رسد.
اين فيلمساز مي گويد:"همكاري با غير حرفه اي ها اين سود را براي من داشته كه فيلمنامه ام را تصحيح مي كنند.
به همين دليل از حضورشان استفاده مي كنم.اگرچيزي را بنويسم كه هنرپيشه غيرحرفه اي در بيانش مشكل داشته باشد و يا اينكه به هنگام اداي جملات ، آنها را به صورت طبيعي بيان نكند مي فهمم كه دراين ميان مشكلي وجود دارد.هنرپيشگان غيرحرفه اي درطول پروسه فيلمسازي دخالت كرده و در كل كمك مي كنند كه فيلم بهتري را ارائه دهم .نمي خواهم اين تصور را بوجود آورم كه استفاده از هنرپيشگان حرفه اي منفي است اما من اين توانايي را دارم كه شخصيت كاراكتر فيلمم را اينگونه خلق كنم.
مامعمولا از ستاره ها مي خواهيم كه نقش مردمان عادي را بازي كنند اما من ازمردمان عادي مي خواهم كه نقش خودشان را بازي كنند .
دراين صورت آنها نمي توانندبه جزنقش خود نقش ديگري را بازي كنند. جمله اي وجود دارد كه مي گويد هركسي مي تواند يك نويسنده رمانتيك باشد به شرط اينكه داستان زندگي خود را به رشته تحرير در آورد. بنابراين هنرپيشگان غير حرفه اي به خوبي نقش بازي مي كنند چراكه ايفاگر نقش خود هستند. "
"كيارستمي" درروز بيست و دوم ژوئن 1940 درتهران به دنيا آمد وويژگيهاي هنري اش از همان سنين نخستين نمايان بود.
او كودك خردسالي بود كه تمايلش رابه نقاشي با مداد رنگي نمايان ساخت."كيارستمي "درسن هجده سالگي و پس از كسب جايزه نقاشي ، منزل را ترك كرد و راه تحصيل در دانشگاه هنرهاي زيباي تهران را در پيش گرفت.
او درطول دهه شصت(ميلادي) با ساخت آگهي هاي تلويزيوني و تصويرگري كتابهاي كودكان امرارمعاش مي كرد.علاوه براين به عنوان مامورراهنمايي و رانندگي نيز به فعاليت مي پرداخت.
اين چهره هنري درسال 1969 درجهت پايه گذاري كانون فعاليت كرد كه در حال حاضريكي از معتبرترين تهيه كنندگان درايران است.
"كيارستمي " بسيار خوشحال است كه بعداز انقلاب ، درشرايطي كه بسياري از فيلمسازان راه كشورهاي غربي را درپيش گرفتند اوهمچنان درايران ماند و ازاين طريق توانست بهترين خط مشي هنري را دنبال كند. چراكه تنها دراين صورت اويك فيلمساز ايراني است. |
فيلم "نان و كوچه" اولين اثر وي بود كه درسال1970 توسط اين مركز توليد شد.از همان ابتداي امر كودكان چهره هاي محوري فيلمهاي "كيارستمي "را شكل مي دادند .
بااين وجود او مخالف اين نظريه است كه گذاشتن حرف در دهان كودكان راهي براي گريز از مميزي است و مي گويد:"من حرفهايم را از طريق كودكان بيان مي كنم چرا كه مدتها با سازماني (كانون) كاركردم كه سر وكارش با كودكان بود. ما فيلمهاي ديگري نيز بدون حضور كودكان ساختيم اما كشورهاي خارجي فيلمهايي را ترجيح مي دهند كه با محوريت كودكان ساخته مي شوند."
درواپسين فيلم او تحت عنوان " ده"، ما با پسري مواجه هستيم به نام امين كه از جدايي مادرو پدرش خشمگين است. نفرتي كه امين از مادرش به سبب ازدواج مجدد وي ، استقلالش ، نپختن غذا براي پسرش و در آخر خودخواهي اش(ازديدگاه امين) دارد نشان دهنده تصور ي است كه از جايگاه زنان د رجامعه ايراني وجود دارد.
سوالي كه دراينجا مطرح مي شود اين است كه چرا" كيارستمي "يك كودك هفت ساله را براي بيان اين موضوع انتخاب كرده است.
او در پاسخ مي گويد:"شما نمونه خوبي را انتخاب كرده ايد اما با وجوديكه اين مسائل از طريق يك كودك بيان مي شود ، دردسر ايجاد مي كند.استفاده ازكودكان اين اجازه را به ما نمي دهد كه هر آنچه را كه مي خواهيم از زبان آنها بگوييم."
"كيارستمي "بسيار خوشحال است كه بعداز انقلاب ، درشرايطي كه بسياري از فيلمسازان راه كشورهاي غربي را درپيش گرفتند اوهمچنان درايران ماند و ازاين طريق توانست بهترين خط مشي هنري را دنبال كند. چراكه تنها دراين صورت اويك فيلمساز ايراني است.
او مي گويد:"زمانيكه يك درخت را از ريشه اش درآورده و به منطقه ديگري منتقل مي كنيد ديگر ميوه به بار نمي آورد و حتي اگر ثمري داشته باشد ،اين ميوه به خوبي ميوه اي نيست كه در مكان اصلي اش به وجود مي آمد.اين قانون طبيعت است. اگر كشورم را ترك مي كردم من نيز مانند آن درخت بودم. "
نظر شما