۱۱ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۳۳

بررسی جوایز ادبی-2/

غلامی: جایزه‌های ادبی در یک چرخه باخت باخت گیر افتاده‌‌اند

غلامی: جایزه‌های ادبی در یک چرخه باخت باخت گیر افتاده‌‌اند

احمد غلامی گفت: امروز عده‌ای برای این که اعتباری کسب کنند، جذب جایزه‌های ادبی می‌شوند. نه کسی که جایزه می‌گیرد، می‌برد و نه کسی که جایزه نمی‌گیرد،‌ می‌بازد. همه در یک چرخه باخت باخت قرار گرفته‌ایم.

به گزارش خبرنگار مهر، نوزدهمین نشست عصر روشن با موضوع «بحثی درباره جایزه‌های ادبی» عصر دیروز پنجشنبه 10 آذر با حضور احمد غلامی، محمدهاشم اکبریانی، ابراهیم زاهدی مطلق، سیروس نفیسی، مریم منصوری، فرشته نوبخت، آیت دولتشاه، آیدا مرادی آهنی، آرش نصرت‌اللهی و جمعی از علاقه‌مندان به مسائلی ادبی در کتابسرای روشن برگزار شد.

در ابتدای این نشست فرشته نوبخت، مریم منصوری و آیدا مرادی آهنی به ترتیب به داستان‌خوانی بخشی از کتاب‌های خود پرداختند.

احمد غلامی هم در بخش میزگرد این نشست گفت: من معتقدم خوشا به حال کسانی که جایزه نگرفته‌اند. تلقی من این است که ادبیات برای انسان‌های ترد‌شده و شکست‌خورده است. ادبیات را این آدم‌ها می‌سازند و معمولا هم از شکست‌هایشان می‌نویسند که می‌تواند تبدیل به یک اثر ناب شود. امروز رویکرد جوایز نسبت به ادبیات تغییر کرده و فکر می‌کنم جوایز از ذات اصلی خودشان خارج شده‌اند.

هویت‌مان برخاسته از نقدهایی بود که می‌نوشتیم

وی افزود: ما زمانی که کار جایزه منتقدان و نویسندگان را شروع کردیم، مجموعه‌ آدم‌هایی بودیم که به شخصه یک هویت داشتیم که با نقد‌هایی که بر ادبیات می‌نوشتیم، شکل می‌گرفت. دلمان می‌خواست این هویت و نقد بتواند در مجموع برایندی داشته باشد و به عنوان نگاه خودش به ادبیات اعلام شود. اما این موضوع در طول زمان، کاربرد خود را از دست داد. یعنی امروز در دور دهم این جایزه هستیم با معضلی جدی روبرو هستیم و دیگر فرد، فردهایی نیستیم که می‌خواهیم یک دیدگاه را ارائه بدهیم. به همین دلیل هم در روال سیاسی و ادبی کشور ما اتفاقاتی افتاده که روی ادبیات ما تاثیر گذاشته است.

این نویسنده ادامه داد: جوایز ادبی تبدیل به نهادهای قدرت شده‌اند که می‌آیند و کتابی را انتخاب می‌کنند که در نتیجه آن کتاب یا فروش می‌رود یا نمی‌رود و باقی کتاب‌ها هم دیده نمی‌شود. بعضا می‌گویند ما خیرالموجودین را انتخاب کرده‌ایم یا از آن‌هایی که به دستمان رسیده است، انتخاب کرده‌ایم. امروز این فرهنگ هم رایج شده که هر که، هر چه می‌نویسد، کار آخرش است و باید محلی از توجه را داشته باشد. امروز دیگر به جایزه‌های ادبی نگاه مثبت ندارم. هنگامی که جایزه نویسندگان و منتقدان را پایه‌گذاری کردیم، این دو واژه آگاهانه انتخاب شدند یعنی هم می‌نوشتیم و هم دیدگاه داشتیم و هم نقد می‌کردیم.

غلامی گفت: «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» بهترین نمونه انتخاب ما در این جایزه بود. این در واقع نگاه ادبی ما بود که سال‌ها با فراز و نشیب دنبالش کردیم. نکته مهم این که فعالیت روشنفکری در جامعه ما بسته بود و گفتیم محفلی ایجاد کنیم که این کار در یک جامعه بسته می‌تواند حرکتی در جهت روشنفکری محسوب شود و هرچه در این سمت بیشتر قدم برداریم، می‌توانیم موثر باشیم و منتظر یک آینده درخشان. این یکی از موثرترین کاربردهای جایزه‌های ادبی بود اما الان شرایط عوض شده است. قرار نبود جوایز ادبی تبدیل به نهاد بشوند و کتابی را انتخاب کنند که مثلا قبل از انتخاب شدن، معلوم است که انتخاب می‌شود.

کاری نداشتیم به اثر هجمه می‌شود یا از آن حمایت می‌کنند

وی در ادامه گفت: مثلا ما بین کتاب «هیس» از محمدرضا کاتب و کار حسین سناپور، اثر کاتب را انتخاب کردیم. در آن زمان که جو روشنفکری وجود داشت، باید کار سناپور انتخاب می‌شد، ولی نشد. ما آن موقع اصلا نگاه نمی‌کردیم، الان روی چه اثری هجمه وجود دارد یا از چه کتابی حمایت می‌شود. کتاب سناپور توسط جامعه روشنفکری حمایت می‌شد. ما آن را انتخاب نکردیم؛ نه به این دلیل که با او عناد داشتیم و نه به این دلیل که دوستش نداشتیم. چون کتاب کاتب به ما نزدیک‌تر بود و نشان‌گر همان هویت ما بود. پس ما «هیس‌» را با جرات انتخاب کردیم که خیلی‌ها نمی‌شناختندش.

این منتقد ادبی گفت: امروز جوایز نه تنها مغلوب آن فضا شده‌اند، بلکه خودشان سازنده آن فضا هستند و به تولیداتش جایزه می‌دهند. این خیلی بد است و برای ادبیات اسف‌بار است. اتفاقی که در نتیجه می‌افتد این است که ادبیات از بین می‌رود و این اتفاقات در غیاب ادبیات اتفاق می‌افتد. همه چیز ما دارد تبدیل به یک شبیه‌سازی از چیزی می‌شود که باید بشود. چنین وضعی خوشایند نیست. حتی فردی هم که جایزه می‌گیرد، سود نمی‌برد. وقتی اسامی نامزدها و برندگان جوایز اعلام می‌شود، خدا خدا می‌کنم اسم من در لیست نباشد. چون نمی‌خواهم در مقام مقایسه‌ای قرار بگیرم که بنایش را غلط گذاشته‌اند.

غلامی در بخشی از این نشست درباره جوایز ادبی بین‌المللی گفت: روی جایزه‌های ادبی دنیا اصلا مطالعه ندارم و برداشت شخصی خودم را در این باره می‌گویم. بولونیو به یوسا گفت تو این‌قدر احمق هستی که بتوانی نوبل بگیری. در این حرف یک نکته نهفته است که بی‌اعتنایی و بی‌اعتباری نوبل است.

وظیفه ما تشویق نیست، کشف خلاقیت است

نویسنده کتاب «تو می‌گی من اونو کشتم» ادامه داد: جوایز تاثیر منفی داشته‌اند اما تاثیرات مثبت را باید دسته‌بندی کنیم. شما اثری خلق می‌کنید که مخاطب را تکان می‌دهد و نیازی به جایزه ندارد. من جایزه دهنده هستم که اعتبار خودم را از دادن جایزه به این اثر بالا می‌برم. موقع دیگر هم هست که جایزه در تبیین نقش کالایی کتاب، تاثیر خوبی دارد و در تجارت کتاب موثر واقع می‌شود. به این نکته توجه داشته باشیم که قرار نیست ما کسی را به ادبیات تشویق کنیم. وظیفه ما کشف خلاقیت‌های درخشانی است که فکر می‌کنیم به آن جنس ادبیات نزدیک هستند که می‌توانند تاثیرگذار باشند. چرا بعد از «همنوایی شبانه ارکستر چوپ‌ها» دیگر کتابی مثل‌ آن ندیدیم؟ دلیلش این است که یا ادبیاتمان تاثیرگذار نیست یا نویسنده‌هایمان. همین قضیه کاتب و سناپور در واقع نقطه عطف بحث من است.

این روزنامه‌نگار گفت: وقتی جایزه منتقدان را پایه‌ریزی می‌کردیم، کسی می‌توانست داور باشد که نقد می‌نوشت. آن هم به صورت مستمر. یعنی در طول سال کتاب‌‌ها را می‌دید و صاحب دیدگاه بود و از اعلام دیدگاهش ابایی نداشت. باید مجموعه آدم‌هایی که در یک جایزه ادبی جمع می‌شوند به آن اعتبار بدهند اما امروز شرایط، عکس است و آدم‌ها به یک جایزه می‌آیند تا اعتبار بگیرند. طرف می‌رود داور یک جایزه می‌شود تا جایگاه پیدا کند. این موضوع تناقض دارد. من که آمده‌ام اعتبار بگیرم، چطور می‌توانم به نویسندگان دیگر اعتبار بدهم؟

غلامی ادامه داد: این‌ها مسائل مبتذلی هستند ولی واقعیات ادبیات ما هستند. نه کسی که جایزه می‌گیرد، می‌برد و نه کسی که جایزه نمی‌گیرد،‌ می‌بازد. همه در یک چرخه باخت باخت قرار گرفته‌ایم. یکی از مجرم‌های چنین وضعی هم خود من هستم.

کد خبر 1474840

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha