به گزارش خبرنگار مهر، مراسم بزرگداشت یاد و خاطره زندهیاد غلامرضا بروسان و همسر شاعرش الهام اسلامی، شب گذشته شنبه 19 آذر با حضور محمدعلی بهمنی، سعید بیابانکی، سهیل محمودی، ساعد باقری، پرویز بیگی حبیبآبادی، کوروس احمدی و دیگر شاعران عضو انجمن شعر پایتخت در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شد.
محمودی در این برنامه گفت: پیش از سخنرانی من، دختر جوانی به شعرخوانی پرداخت و گفت که بروسان را نمیشناخته است. من به این دخترم گفتم که شاعرها همه همدیگر را میشناسند و به تعبیر اخوان ثالث، پایشان با زنجیری به پای هم بسته شدهاست. واقعیت این است که من نشست و برخاست مستمری با این زوج شاعر نداشتم ولی در جلسات مختلف آنها را دیده و شعرهایشان را خوانده بودم.
وی افزود: وقتی شاعری زیر 40 سال باشد و از دنیا برود، شاعر جوان محسوب میشود. موضوع این است که وقتی چنین شاعرانی که بالقوه هستند و قرار است بالفعل شوند از دنیا میروند، غمی به دل ما مینشیند چون میتوانستند یک حافظ، فردوسی یا ... بشوند. حالا این موضوع را در روزگار خودمان در نظر بگیرید. یعنی میتوانستند نیما، شاملو، اخوان، سپهری یا ... بشوند. ما دو شاعر از این گروه را از دست دادیم.
این شاعر ادامه داد: این خسران در خلوت، یقه من را میگیرد. چون این پرندهها در نیمه راه از پرواز بازماندند. این یک رنج است چون فقیر شدیم. آنهم در زمانی که وقتی روزنامه را بازمیکنی، مسالهاش اقتصاد، والاستریت و ... است و شاعر قرار است واژههایی را برایمان بیاورد که با بورس، والاستریت و روزمرههای امروز کاری ندارد و قرار است ما را با خودمان روبرو کند. همه هم دچار این رنج هستند چون جهان خیلی تاریک است. نمیگویم جهان به سمت تاریکی میرود، ولی پیرامون ما را تاریکی فرا گرفته است.
محمودی گفت: به تعبیر اخوان ما شب میترسیم و روز میترسیم. یا به تعبیر دیگرش من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم. ما مجموعه اینها هستیم و داریم زندگی میکنیم. همه هم به شکلی دچارش هستیم. حالا در چنین شرایطی وقتی کسانی که قرار است شعله دل را مانند مشعل المپیک حمل کنند در نیمه راه متوقف میشوند، رنج زیادی متحمل میشویم. این مشعل از زمان رودکی دست به دست گشته است. نکته دوم صحبتم راجع به خود این دو جوان است. واقعیت این است که زیستن در جامعه امروز ما سخت شده است.
وی اضافه کرد: امروز یا باید کلاهبرداری کنی یا دزدی کنی و شامورتیبازی دربیاوری یا باید هزینه درست زندگی کردن را بدهی. با نسل خودمان کاری ندارم که عدهای در آن، مقابل این و آن و وزیر و وکیل خم و راست میشوند اما جوانها گاهی به خاطر ابتدائیات زندگی مجبور میشوند، به چیزهایی تن بدهند. نسل ما به خاطر نان شبشان نیست که خم و راست میشوند بلکه به خاطر نوشابه کنار سفرهشان است که چنین میکنند. معمولا کسی را که نان بدزدد ملامت نمیکنیم ولی بچهای که از بقالی نوشابه بدزدد را سیلی میزنیم که لاکردار این نیاز تو نیست. نسل جوان ما مجبور است، به چیزهایی علیرغم میلش تن بدهد.
این شاعر ادامه داد: مثلا شاعر جوانی فلان جایزه را قبول ندارد ولی چون در آن سکه میدهند، در آن شرکت میکند. این تناقضها خیلی نگرانکننده هستند. از رفتار آن جوان معلوم است که جانش این را نمیپذیرد. شاعر جوانی مقابل وزیر و و کیل شعری میخواند که او خوشش بیاید ولی جلوی من او را ناسزا میگوید. اما این زوج جوان یعنی بروسان و همسرش از چنین جنسی نبودند. بلکه با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکردند. چنین افرادی، وقتی سختی میکشند و در معبد کلمه ایستادگی میکنند، با ارزش هستند.
محمودی گفت: چنین شاعرانی در طول حیاتشان این امتیاز را به دست میآورند که شعرشان زلال شود. رنجی که من میبرم به این دلیل است که جامعه ما به رنجی که این افراد کشیدند، توجهی نکرد. اینها عابدان معبد و سالکان مسیر رنج هستند. تا دلتان بخواهد کنگره و همایش برگزار میشود و برنامه گذاشته میشود که بچههایی مانند بروسان و الهام اسلامی سهمی از آنها ندارند. همه میدانند که بروسان مشکل شغلی داشت ولی حاضر نشد خودش را بفروشد. اینها محکوم به رنج هستند که با دست خالی... ای داد!
وی گفت: به تعبیر طاهره صفارزاده شاعران باید شاعر به هستی باشند. شاعرانی که به هر شرطی و موقعیتی تن میدهند، اصلا آن مشعل را به دست نگرفتهاند. مشعل را نیما به دست گرفت که میگفت در خانهام از سرما میلرزیدم و از من میپرسیدند که نیما از آثارت چه خبر ولی کسی نمیدانست چه رنجی را متحمل میشوم. از این که بروسان و اسلامی در این مملکت از حیثیت کلمه دفاع کردند، احساس سربلندی میکنم.
نظر شما