به گزارش خبرنگار مهر، مراسم نقد و بررسی رمان «بیداری» نوشته مصطفی جمشیدی، عصر دوشنبه 22 آذر با حضور ابراهیم زاهدی مطلق، سجاد صاحبان زند و نویسنده اثر در فرهنگسرای ملل برگزار شد.
زاهدی مطلق در این برنامه گفت: خیلی وقتها در داستانها، شخصیتها مثل همدیگر صحبت میکنند، اما در رمان «بیداری» سرهنگ مانند سرهنگ حرف میزند، همسر سرهنگ مانند همسر سرهنگ صحبت میکند. اگر شخصیت جهان هم وجود دارد و به عنوان چشم و چال سرهنگ فعالیت میکند و برایش خبر میآورد، مانند خودش حرف میزند. شخصیتها کاملا مجزا هستند و تشخص خاصی مخصوص خودشان دارند.
این محقق افزود: این موضوع از نقاط قوت رمان است،؛ چون باعث میشود شخصیتها تیپ نشوند، اما یک نکته مهم این است که کتاب نیاز به ویراستاری دارد. مثلا در بخشی از کتاب که درباره رژه هواپیماها مقابل شاه است، لفظ هواپیماها و فانتومها به کار برده شده است. این اشتباه است چون فانتوم به عنوان یک اسم عام به کار رفته است؛ در حالی که فانتوم، اسم خاص هواپیمای بمبافکن F-4 است. یا در جای دیگر نوشته شده است افسر ستاد و در جای دیگر افسر استاد. من واقعا مفهوم را گم کردم و متوجه نشدم مقصود، کدام یک از این دو است.
وی گفت: در مقاطعی از کار هم کلمات قول و قبول داریم که هر دویشان هم معنی میدهند. بنابراین بر لزوم وجود ویراستاری این رمان تاکید میکنم. این رمان بخشی دارد که یک بازجویی درباره پیدا کردن اندرزگو و جستن او در دخمههاست. به نظرم دیالوگها و بدهبستان شخصیتها در این بخش رمان، درخشان است. این قسمت بسیار قوی نوشته شده است؛ به طوری که خواننده نمیتواند چند جملهاش را جا بیندازد و سراغ جملات بعدی برود و ناچار است تمام جملات آن را بخواند. هیچ بخشی از این مقطع بازجویی، بیهوده نوشته نشده است.
زاهدیمطلق گفت: این که صحبت از سینما در این برنامه شد، باید بگویم این حالت سینمایی که در اثر وجود دارد، در فیلمهای وسترن هم وجود دارد. یعنی بخشی گفته میشود و بعد جز به جز، تشریح میشود. اگر بخواهیم با تحلیل فرمالیستی و رمانهای نو پیش برویم، شاید این انتقاد به جا نباشد، ولی در هر تشکیلات یا تیمی، یک کاپیتان وجود دارد. یعنی سطحبندی وجود دارد، اما در این کار شخصیتها بسیار به هم نزدیکاند و من نتوانستم قهرمان داستان را پیدا کنم.
این نویسنده گفت: به نظرم شخصیتها به قدری برای نویسنده جذاب بودهاند که نتوانسته بالا و پایین یا فراز و فرودشان را حفظ کند و کنترل این موضوع از دستش خارج شده است. نویسنده باید در این زمینه مدیریت قویتری انجام میداد و نمیگذاشت شخصیتها همتراز هم شوند. البته شاید هم مانند نگرشهای جدید که میگویند قصهها دیگر قهرمان ندارند به کار نگاه شده باشد ولی به نظرم در داستان باید شخصیت اصلی و فرعی داشته باشیم. به همین ترتیب، قصهها هم در این رمان، همارز یکدیگر پیش میروند.
نویسنده کتاب «آقای اسدی» گفت: من این کتاب را با لذت خواندم. اما به آقای جمشیدی هم گفتم که آنقدر در سینما، تلویزیون و رمانهایمان درباره انقلاب، کلیشههای سطحی دیدهایم که بیتعارف، اگر هم میدیدم اسم آقای جمشیدی زیر این رمان خورده است، هم آن را نمیخواندم، ولی به من گفتند این کتاب را بخوانم و دربارهاش در این برنامه صحبت کنم. البته با خواندن کتاب، به دیگران خواندنش را توصیه میکنم. این کتاب زیباییها و اسامی و محلهای خاص دارد. یک نکته مهم هم این که بین زمین و آسمان سرگردان نیست؛ اگرچه فضای سورئال دارد که البته این فضا در جایگاه خودش خیلی خوب است.
نظر شما